گزارشگر:ترتیب دهنده: زینب موحد/ دوشنبه 20 قوس 1396 - ۱۹ قوس ۱۳۹۶
بخش نخست/
یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ. (حجرات: ۱۳)
بیگمان اسلام در حفظ کرامت و حرمت انسان، بین زن و مرد هیچ تفاوتی قایل نشده است. در آیین اسلام، زن و مرد به عنوان بشر و اشرف مخلوقات مورد عنایتِ ویژۀ خداوند قرار گرفتهاند و هرگاه از کمالاتِ انسانی صحبت بهمیان میآید، زنان و مردان همپایِ یکدیگر معرفی میشوند. این نکته را باید تصریح داشت که قرآنکریم به عنوان قانون الهی، نیکوترین و مناسبترین وجه کرامت و عدالت را نسبت به زن بیان داشته است و از سویی ما منکر ظلم برخی مسلمانان در ادوار مختلف به نامِ دین علیه زنان نیستیم و همچنان نمیتوانیم آنرا را به پای دین اسلام بگذاریم. البته این موضوع نیز قابل بحث هست که برخیها به آرای مخالف و برخی به دفاع از حقوق اسلامی زنان پرداختهاند که اختلافِ دیدگاهها و مقاصد و اهداف پیرامون زن بسیار روشن و آشکار بوده است. در میان آنها کسانی پیوسته در تلاش انهدام و فروپاشی خانوادۀ اسلامی بوده اند، بهویژه زمانی که «لرد کرومر انگلیسی» در مصر گفته بود: مصر را ترک نخواهم کرد تا سه چیز را در آنجا ویران نسازم: قرآن کریم، کعبۀ مسلمین و بنیاد خانوادۀ اسلامی.
اما چنین به نظر میرسد که مردم در پرتو حوادث و رویدادها، خواهینخواهی بهتدریج به حکمت شریعت الهی دربارۀ زن و مرد پی بردهاند و امروز تفکر اسلامی کمتر مورد حمله قرار میگیرد و همهگان به این اعتراف میکنند که شریعت اسلامی آنچنان کرامت و حقوقی را به زن روا داشته که در هیچ شریعت و قانون وضعیِ دیگر دیده نشده است.
باید اعتراف نمود که پرداختن به تک تکِ موضوعاتِ متعلق به شخصیت و حقوق زن در اسلام، بحث عمیقی را میطلبد؛ ولی ما به قدر استطاعت و بهطور مختصر، به موضوع راهکار اسلام برای محو خشونت خواهیم پرداخت.
تاریخ بشریت گواه مظلومیت زن است، به قول محمد رشید رضا در کتاب «حقوق النساء فی الاسلام و حظهن من الاصلاح المحمدی العام» که میگوید: هان! ای زنان و دختران حوا در شرق و غرب و جنوب و شمال، آیا از نحوۀ زندهگی مادرکلانهایتان قبل از بعثت آگاه هستید؟
زن مانند حیوانات و کالا خرید و فروش میشد و به زور به ازدواج درآورده میشد، او خود به ارث داده میشد و هرگز میراثی نمیبرد و او ملکیت بود و هرگز مالک نبود، هرچه داشت بیاذن مرد هیچ تصرفی بر آن نداشت، و شوهرِ او را مالک تمام دار و ندارش میدانستند، و مردان در بیشتر کشورها در اینکه آیا وی انسانی مانند مرد و مانند او دارای روح جاویدان هست و در عین حال دین و عبادت برایش قابل تلقین هست یا خیر، بحث مینمودند.
در نهایت، یکی از مجامع رومی بر او این حکم را نمود که وی حیوان نجس بدون روح است که جاودان نخواهد بود اما عبادت و خدمت بر او واجب است.
او حقِ خندیدن و صحبت را نداشت؛ زیرا وی را دام شیطان میدانستند و بیشتر ادیان برای پدر اجازۀ فروش دختر را میدادند، هیچ مردی هم در مقابل قتل زنی مجبور به پرداخت دیه و قصاص نبود.
و بزرگترین لطفی که مردم فرانسه در اروپا بعد از تولد پیامبر(ص) و قبل از بعثت در سال ۵۸۶م یعنی دقیقاً پانزده سال قبل از تولد پیامبر(ص) بعد از بحث وجدال بدان دست یازیدند، این بود که: آری زن انسان هست ولی برای خدمت مرد آفریده شده است!
خوب است که نگاهی گذرا به وضعیت زن قبل از اسلام در برخی تمدنها که در همان زمان نیز داد از تمدن میزدند اما زن وضعیت اسفباری داشت، داشته باشیم.
در تمدن یونان ازدواج از طریق خرید و فروش صورت میگرفت و کلاً یونانیها تنها برای دوام نسل ازدواج مینمودند، و هرگاه زن فرزند زشتی به دنیا میآورد، وی را میکشتند و بی هیچ عار و شرمی او را مانند چهارپایان برای زاد و ولد به عاریه میدادند. این تنها نظر مردان عادی یونانی نبود بلکه متفکرانِ آنان نیز این چنین میاندیشیدند. از ارسطو نقل شده است که گفته است: «در طبیعت بشری مرد به آخرین درجۀ کمال خود میرسد اما زن شکلی از اشکال قصور و کوتاهی طبیعت بشری است؛ زن از نظر طبیعت و سرشت ارزش و کرامت کمتری از مرد دارد.
در جای دیگری هم گفته است: «مرد برای شریفترین اعمال و اندیشه آفریده شده است».
رومیها از خبر تولد دختر متنفر بودند، آنقدر بیزار بودند که همانند یونانیان کشتن آن را درست میدانستند. پدر حاکم مستبد بود؛ هرگونه که میخواست عمل میکرد. میتوانست دختر خود را بفروشد، و یا به دیگران واگذارد، و یا اینکه بکشـد، مهریۀ زن به مجرد رسیدن به خانۀ همسر از مایملک شوهر محسوب میشد. ایشان زنان را یکی از اسباب فاقد اهلیت و شایستهگی میدانستند و با زنان همچو کودکان و دیوانهگان برخورد مینمودند. وی حق بیرون رفتن از خانه را نداشت و حتا گاهی وقتی دختری بدون اجازه از خانه بیرون میرفت، از ارث محروم میشد. اما زن فقط برای خوشگذرانی و آبادی کابارهها و میکدهها و روسپیخانهها از حجاب اجباری مرسوم آن زمان بیرون آورده میشد، فحشاء عمومیت یافته بود، طلاق به اوج رسیده بود و هیچ زن مرفهالحالی هم نبود که حد اقل یک بار طلاق نشده باشد؛ چون ازدواج در میان طبقات بالای اجتماع در گرو سیاست و ثروت بود و حتا تا قرن هفدهم مجمع بزرگی از مردان برجسته خود تشکیل داده و این مسأله را مطرح نمودند که «آیا زن روح دارد و موجود زنده است؟»
در مسیحیت تحریفشده، بیرحمانه زن را مسوول خروج آدم از بهشت میدانستند که این مسأله در اصحاح سوم از سفر تکوین آمده است که گویا مار همسر آدم را اغوا نمود که او میوۀ ممنوعه را بخورد، خودش خورد و برای آدم علیهالسلام نیز برد، و همانجا بود که لباس بهشتی از تنشان بیرون شد، و وقتی خدا از آدم دلیل خوردن میوۀ ممنوعه را پرسید، او گفت: این زن من را اغوا نمود!
و در اصحاح دوم نیز آمده است که: «آدم گمراه نشد، بلکه زن گمراه شد و سپس به تجاوز پرداخت».
و گاهی نیز در سخنرانیها و مناسبتهای مختلف دربارۀ تضییع حقوق زنان سخنانِ مبالغهآمیزی گفتهاند که بعداً برای قانونگذاران میزان و ملاک عمل دربارۀ زن واقع شده است، از جمله کرستوم؛ او زن را شر و گمراهی طبیعی و مصیبت و خطر فتنه و هلاککنندهیی میدانست که بودنش نیز ضروری است.
قوانین کلیسا در حق زن از همه بدتر بود؛ قدیس بولیس گفته بود: «به راستی که زن علت ارتکاب گناه است، لذا از این زاویه عضو ناقص و نامکمل ملت مسیحی است، پس زن مجد خدا نیست بلکه بر صورت انسانی است که از مجد خدا ساخته شده است. ایشان زنان را مسوول شیوع و گسترش فحشاء در جامعۀ رومیان که قبلاً اشاره شد میدانستند و مقرر نمودند که ازدواج یک نوع آلودهگی است که باید از آن دوری جست، و عزب ماندن بهتر از ازدواج کردن است».
با جزییترین مسأله طلاق واقع میشد؛ از اینرو مردان کلیسا طلاق را حرام نمودند، ولی بازهم زن بیچاره قربانی اصلی بود. در تمام مذاهب مسیحیت (کاتولیک و ارتودوکس و پروتستانها) همینگونه بود و به آنچه در انجیل وارد بود، استناد مینمودند که ازدواج با زن مطلقه حرام و زنا محسوب میشود.
و حتا تا سال ۱۸۰۵ در قانون انگلستان، زن از نگاه اقتصادی وابسته بود و جز مستغلات به حساب میآمد و مرد میتوانست وی را بفروشد. قانون مدنی فرانسه که در سال ۱۹۳۸ تعدیل شد که اروپاییان آن را قانون جدید میدانستند. در این قانون، کودکان و دیوانهگان و زنان ممنوعالتصرف بودند، که کماکان تا سال ۱۹۶۶م بعضی محدودیتهای ملکیتی و اقتصادی برای زنان وجود داشت، تا اینکه این موانع در همین سال از قانون فرانسه برداشته شده و زنان به استقلالیت مالی رسیدند.
آنچه گفته آمدیم، همه دال بر بحران وضعیت زن در جوامع اروپایی بود که گاهی در زنجیر تمدنهای بزرگ و بعضاً در پشت میلههای زندانهای تاریک کلیسا در دست اربابان زور و ستم به اسارت گرفته شده بود و این مرز ظلم در حق زن از جغرافیای اروپا فراتر، در چین و هند و ایران و جاپان و سرزمین حجاز، در تمام این کرۀ خاکی امتداد داشت. نه تنها وضعیت بهتر نبود که حتا بدتر نیز بودـ که اینجا برای پرهیز از اطناب، به وضعیت زن در سرزمین ظهور اسلام بسنده خواهیم نمود.
در سرزمین حجاز محل ظهور اسلام و مهد پرورش پیامبر (ص) زن از همه بیشتر محروم بود؛ زیرا آنجا قانون جنگل حکمفرما و همواره جنگ دایر بود، تاراج شدیدا مروج، و تنها شمشیر فیصلهکنندۀ قضایا بود، و هرکسی نمیتوانست بهخوبی از شمشیر بهره گیرد نمیبایست سالم زندهگی کند. بدیهی است در جامعهیی که عاداتش چنین باشد، ضعیف نمیتواند ادعای حق نماید.
وقتی به آن دوردستها به جزیره عرب بنگریم، مردان تنومند و قویهیکل عرب را خواهیم دید که مشغول کندن قبر برای دختران معصوم اند. قرآن روایت میکند: «وإذا بشرأحدهم بالأنثی ظل وجهه مسودا وهوکظیم٬ یتواری من القوم من سوء ما بشربه أیمسکه علی هون أم یدسه فی التراب ألا سآء ما یحکمون» (۵۸: نحل): «هنگامی که به یکی از آنان مژدۀ تولد دختر داده میشد، صورتش سیاه میگردید و مملو از خشم و غضب و اندوه میشد، بهخاطر این مژدۀ بدی که به او داده میشد، خود را از قوم و قبیله پنهان میکرد؛ آیا این ننگ بر خود بپذیرد و دختر را نگه دارد یا او را زیر خاک زنده به گور سازد؟ هان! چه قضاوت بدی که میکردند.»
زن در این جزیره با انواع خشونتها مواجه بود:
– خشونت جسمی که قرآن کریم آنرا روایت نموده است: و إذا الموء ده سئلت بأی ذنب قتلت….
– خشونت اقتصادی که شامل محرومیت از ارث و محرومیت از ملکیت بود.
– خشونت روحی و روانی که وجوه متعددی داشت، مانند انواع ازدواجها که روح زن را میدرید که به برخی از آنها اشاره خواهد شد. همچنان الفاظ زشت و رکیک و تهدید و تخویف و ضرب و شتم، و عدم قصاص در مقابل ستانیدن جان وی.
زن در میان جاهلیت عرب به زنجیر کشیده شده بود، چنانکه اگر تنها به نحوۀ ازدواج او بنگری، موی در تن انسان راست میشود و فریاد مظلومیت او را از ورای قرنها میشود شنوید.
Comments are closed.