احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حسین فخری/ یک شنبه 26 قوس 1396 - ۲۵ قوس ۱۳۹۶
بخش نخست/
در سالهای پسین، در بین دولتمردان و سیاستمداران و حاکمان به ویژه آنانیکه از سکوی قدرت بر افتاده اند، تب خاطرهنویسی بالا گرفته و مطالبی را به شکل رساله، کتاب، مقاله و مصاحبه به خورد خلق الله داده اند که اگر چه گهگاهی طلسم سکوت را شکسته و رازی را گشوده و اسراری را هویدا کرده اند، اما در نوشتههایشان جای بحث و تأمل فراوان است.
نمونههای مهم خاطرهنویسیها اینها اند:
– کرباسپوشان برهنه پا، حسن شرق.
– ظهور و زوال حزب دمکراتیک خلق افغانستان، دستگیر پنجشیری.
– یادداشتهای سیاسی و رویدادهای تاریخی، سلطان علی کشتمند.
– از کنگره تا کنگره، خداداد عرفانی.
– رها در باد، ثریا بها.
– خاطرات سیاسی جنرال عبدالقادر.
– بگذار نفس بکشم، عزیز رویش.
– فرستاده، زلمی خلیلزاد.
– سیاست افغانستان، روایتی از درون، دوکتور رنگین دادفر اسپنتا.
– از پادشاهی مطلقه تا سقوط دولت دمکراتیک افغانستان، عبدالوکیل.
و بالاخره کتاب مورد بحث ما، سالهای تغییر از آقای محمد ناطقی.
همۀ این آثار علیرغم بعضی از کاستیها، آثاری اند مغتنم و ارزشمند و مواد خام زیادی برای تحقیق و تتبع برای آیندهگان برجا گذاشته اند. امیدواریم این پروسه، فعالانه ادامه یابد و به نسل حاضر و نسل آیندۀ امکان دهد تا از پیشینه و رخدادهای تلخ و شیرین خود با خبر گردند و زمینۀ انتباه و تغییر و اصلاح و پیشرفت را ممکن و میسر سازد. من با مطالعۀ کتاب سالهای تغییر، به ویژهگیهای آتی بر خوردهام:
۱- سالهای تغییر، خاطرات نویسنده را از دوران کودکی یعنی دورۀ ظاهرشاهی تا دوره حکومت وحدت ملی و اوایل ریاستجمهوری آقای داکتر اشرف غنی یعنی بیش از نیم قرن را در بر گرفته که زمان طولانی است. همینطور، وسعت جغرافیایی آن از ده اخضرات پنجاب یعنی زادگاه نویسنده آغاز و تا کابل و ایران و عراق و لیبیا و بن و آلمان گسترش یافته که قلمرو کمی نیست.
۲- سالهای تغییر، غمنامۀ خانوادهگی راوی هم است. پدر در طول عمرش با گوشت و پوستش احساس کرده که حکام هزارهجات یکی از دیگری بدتر بوده اند و همه مسبب انواع مصیبتها، ضعفها، ذلت، حقارت، پریشانی و دربهدری هزارهها بوده اند و با همدستی نوکران و چاکران محلیشان، زمین خویش را از دست داده و بلای عظیمی را سر او نازل کرده اند. مصیبتی که منجر به شکست کامل مادی و معنوی خانواده شده و خاطرۀ تلخ جنگ صد و چند سال پیش اجدادش را با امیر عبدالرحمان خان زنده کرده است. جنگی که به شکست کامل و فجایع و مصایب بیشماری انجامیده و دار و ندارشان را از دست داده است. امیری که توانسته بود تمام هزارهجات را فتح کند و پس از آن، هزارهجات فراموش شده و کسی به دادش نمیرسد و شکست پشت شکست، ناکامی پشت ناکامی، عقبنشینی پشت عقبنشینی. از دست دادن منطقه پشت منطقه و زمین و مراتع و چراگاهها یکی پی دیگر و مالیاتهای سنگین و مندرآوردی و هدر رفتن زحمات شباروزی کشت و آبیاری و غله و دانه پامال شتر و بز و گوسفند… سالها بغض فرو خورده در گلوی شکسته و نمیداند که چرا حکام و کوچیها و چاکران محلیشان آنچنان هستند و ما چنین.
پس از دست دادن زمین، پدر در سراشیبی قهقرا و درماندهگی میافتد. درماندهگیهایی که امری محتوم و ناگزیر است. طبیعت خشن و محصور در طبیعت، حاکمان فاسد و جاهل و وابسته به امیران و شاهان خودکامهیی که وطن و ملک و ملت برایشان ارزشی ندارد و پاسخی درستی نمییابد، جز نفرین و فرار و کوچیدن به شهر کابل و چه کاری از دستش پوره هست؟
۳- سالهای تغییر از بابت رنگینی حوادث و موضوع هم بسیار غنی است و ماجراهای زیادی را چه در زمان صلح و چه در زمان قیام، شورش، انقلاب، جهاد و مقاومت، در بر دارد. علاوه از اینها، نویسنده دوران دربهدری، آوارهگی، مهاجرت و دورۀ طلبهگی خویش را در مدارس و حوزههای علمیۀ قم و نجف و قصههای زندان و خروج از عراق را روشنایی لازم بخشیده و به رنگینی کارش افزوده است.
۴- راوی بعد از رفتن به ایران و عراق، متوجه وضعیت مملکت و به ویژه هزارهها و شکاف عمیق و تفاوتها میشود. طلبهگی سبب میشود تا ضعفها و درماندهگیهای جامعۀ خود را در مقابل پیشرفتهای عراق و ایران با همه وجود خود لمس کند و شب و روز بیاندیشد که چه باید کرد تا اوضاع تغییر کند و راه بیرون رفت از این اوضاعِ ناگوار سیاسی و اجتماعی هزارهها کدام است؟ چرا پس از لشکرکشی و فتح امیر مستبد، اوضاع هزارهجات تغییر چندانی نکرده، بهبود نیافته و همانطور عقبمانده است؟ او و گروه هشت نفری یارانش که همه طلبه اند و به جوراب سفیدها شهره یافته اند، همهگی معتقد میشوند که عقبماندهگی هزارهها و در مقابل، امیران و سلاطین مستبد و ظلم و احجاف حکام، چاکران و مرتجعانِ محلی و بهرهکشی کوچیان، در اصل دو روی یک سکه اند. راوی میبیند که در آن طرف دنیا چه میگذرد. کشورهایی که راه آهن و قطار و نل آب و ارتباطات و صنعت نفت و گاز و انرژی برق و چه چیزها دارند و هزارهجاتی که حتا گادی و کراچی ندارد.
راوی و یارانش ماهها است سرگردان و حیران به دنبال پرسشها استند. همه میخواهند قید و بندی نداشته باشند و میروند به دنبال حل پرسشهایی که اذهانشان را انباشته است. همه به گونۀ جدی موضوع را دنبال میکنند و ماهها پس از این تلاطمهای روحی، بار نخست کتابخانۀ سیار رسالت را تأسیس میکنند و بعد، گروه مستضعفین را ایجاد میکنند. در این مقطع حساس، تفکر گروه مستضعفین، مشابهتهایی با رویکرد و تفکر چپیها دارد که بر طبق آن، حکومات مستبد و دیکتاتوری و عمال مرتجع و محلی آنان عامل عقبمانی افغانستان و به ویژه هزارهها است. از جانبی، گروهِ هشت نفره که همه طلبه بوده و تعلق به نسلی داشته و ورودش به دین، از گذرگاه علم عبور میکرده و با نوگرایان دینی و مراکزی که حتا برای مفید بودن روزه و نجس بودن خون از نظر پزشکی و علمی دلایلی داشته و همچنین در حوزههای نوگرایی آن تبلیغ میشده که اگر دستورات دینی درست فهمیده و اجرا شوند به ایجاد یک جامعۀ امروزی، آزاد و عادلانه و… کمک و یاری میرساند.
نویسندۀ قصۀ رو آوردن به سیاست و ایجاد گروه مستضعفین و تشکیل سازمان نصر و سپس اتحاد و پیوستن به حزب وحدت اسلامی را با آب و تاب بیشتر توضیح داده است.
۵- جنگ و صلح در ارزگان و ملاقات با صادقی نیلی، ملاقاتها و مذاکراتِ نفسگیر به منظور ایجاد حزب وحدت اسلامی در افغانستان و ایران، سفرهای خطرناک و مشکلات و چالشهایی که با آنها بر خورده، همهوهمه به درستی و گاه با جزئیات بیان شده است.
راوی روایت میکند که چگونه استاد مزاری نهتنها شکاف و تفاوتهای اجتماعی و سیاسی را میبیند، بلکه به زعم خودش، در صددِ چارهسازی هم است. بلافاصله پس از جلسات در داخل و خارج، او دست به کار میشود. عدهیی را برای فراگیری درس و تعلیم به خارج از کشور میفرستد. مقدمات یک جبهه و افراد مسلح را تدارک میکند. کتابخانه تأسیس میکند و دستگاه ابتدایی چاپ و نشر به کشور وارد میکند و تلاش و انواع خطرها را به جان خریدن تا به نوعی جهاد و مقاومت را انسجام میبخشد.
نویسنده با ذکر حوادث نظامی و سیاسی دهۀ شصت و هفتاد، نشان داده که مسایلی را که عنوان میکند، نمودارِ تجربهها و آگاهیهای خودش هست و فردی بوده دخیل در سیاستها و ماجراهای سیاسی و نظامی و تا حد زیادی به مسایل پشتپرده ورود و وقوف داشته، نبشتههایش در این بخشها، گرهها و معماهای زیادی را گشوده و کسانی که به اوضاع و رویدادهای سیاسی و اجتماعی این دورۀ هزارهجات دلچسپی داشته باشند، ماخذ و منبع خوبی به شمار میآید و میتوانند از آن حل مطلب کنند.
۶- اهمیت دیگر کتاب در آن است که سخنانی به آدرس دیگران دارد و آنها را وامیدارد تا قفل زبانشان را بگشایند. در نتیجه، حقایق بیشتری بر ملا میگردد و اگر چنین نکنند، ادعاهای راوی بر کرسی مینشیند و به هر صورت ضرر میکنند. از جانبی، راوی باب تازهیی را گشوده و نشان میدهد که هزارهها دیگر مرحلۀ بیزبانی را پشت سر گذاشته و کسانی را دارند که سرگذشت تلخ و شیرین ایل و تبارشان را ثبت تاریخ کنند و پس از این، کسی قادر نیست که نام و نشان آنان را از شناسنامههای تاریخ پاک و محو کنند، یا بر لبهایشان قفل زنند.
۷- ویژهگی دیگر نویسنده، کاربردِ بهینه و درست از زبان است. زبان و نثری که آقای ناطقی به کار گرفته، با موضوع میخواند. صاف و ساده و روان است. از صنایع و تکلفات ادبی و تعقید و ابهام پرهیز میکند. حاشیهنویسی و اطناب در آن کمتر به چشم میخورد. لفاظی و صحنهآرایی از نوع دبیرانه در آن جا ندارد. خاطرهنویسی را تفنن ادبی و جنون نوشتن نمیپندارد و از همینرو است که بخشهای گوناگون کتاب به ویژه فصلهای آغازینش، خواننده را سر گرم میکند، به دنبال خود میکشاند و مطالب آن دلخواه مینماید. گاه با بیان هزل و طنز و فکاهیات سرگرم کننده، به شیرینی و حلاوت مطالب افزوده است. اغلاط نگارشی هم جزیی و به حداقل است. نفاست و زیبایی چاپ کتاب که جای خودش را دارد و نمیتوان اینها را دستِکم گرفت.
۷- سالهای تغییر را که میخوانیم، در مییابیم که نویسنده آدمی است خودساخته و گلِ خودرو. کودکی که در اثر ظلم و استبداد حاکمانِ وقت و کوچیان غاصب، زمین و مایملک پدریاش را از دست داده و آوارۀ سرزمینهای ناشناختهیی گردیده و روزگار سختی را از سر میگذراند. یک سال تمام در کابل کارگری میکند و بنجارهفروشی تا توشۀ مسافرت به ایران و کربلا را مهیا میکند. به طلبهگی روی میآورد. عبا و قبا میپوشد و او که با گوشت و پوست و روح و روانش زهر استبداد و بیعدالتی را چشیده، همین که قد میکشد، به نیمهسوادی دست مییابد. اینجا است که برای بار نخست تغییر فردی رخ میدهد و آن گاه تغییرات سیاسی و اجتماعی، همه اینها و موارد دیگری را میتوان از محسنات و فضایل کتاب سالهای تغییر به شمار آورد.
از جانبی، اگر نیک بنگریم و آشناییها و علایق فردی و اجتماعی و حجب و حیای مرسوم در جامعه را کنار بگذاریم و فصول و بخشهای گوناگون کتاب سالهای تغییر را از پرویزن انتقاد بگذرانیم، مسایل و موضوعاتی رخ مینمایند که چندان مقنع و رضایتبخش نیستند؛ کاستیهای چندی را آفتابی میسازند و نمیتوان به آسانی از کنار آنها گذشت یا به آن کم بها داد. طور مثال، نویسنده در ادامه و پرداخت رویدادها و ماجراها، تا حدی گزینشی عمل میکند حزم و احتیاط را نگه میدارد و از طرح مسایل حساس و جنجالی ابا میورزد. نویسنده خاطراتی از قبیل ایجاد هستههای نخستین سیاسی و سازمانی و فعالیت جوراب سپیدان، تشکیلات شورای ائتلاف، دخالت نمایندۀ رهبری و توطیهها و دسایس سید مهدی هاشمی را در رتق و فتق امور دفتر سازمان، ماجرای جمعه سیاه، کمین هولناک کاکری در حاشیه مرز با ایران، درگیریهای شهرستان، قضیه قنبر چرسی و مواردی از این قبیل را با آب و تاپ تمام شرح و بسط میدهد.
Comments are closed.