گزارشگر:حامد علمی - ۰۴ جدی ۱۳۹۱
بخش هشتادویکم
عملیات در پنجشیر جریان داشت و قوماندانان سایر ولایات شمال بهطور دستهجمعی بر مراکز، کاروانها و قرارگاههای حکومتی و شوروی حمله نمودند و در بدخشان، تخار، بغلان، کندز و شمالی حملات وسیع آغاز گردید.
اگرچه نیروهای حکومت و شوروی توانستند بعضی نقاط سرکوهی را اشغال و قرارگاههای کوچک و بزرگ در منطقه پشغور تاسیس کنند، ولی موفق به تسخیر کامل دره نشدند و شورای نظار از آزمونی بزرگ موفق بهدر آمد و قوماندانان و مجاهدین افغانستان، مزه اتحاد و هماهنگی عملیات نظامی را چشیدند.
گسترش شورای نظار، یکی از اهداف اولیه قوماندانان و مسوولین شورا بود. احمدشاه مسعود در یکی از مصاحبههایش گسترش شورا را به چند مرحله تقسیم نموده بود. مسعود در مصاحبهیی بیان کرد: “در مرحله اول باید شورا در ولایات شمال هندوکش گسترش پیدا میکرد و در مرحله دوم به نظر ما ساحۀ بین دو شاهراه عمده افغانستان یعنی کابل ـ تورخم و کابل ـ حیرتان باید هماهنگ میشد و ولایات لغمان، ننگرهار، کنر، بدخشان، تخار، کندز، پروان، کاپیسا، شمال ولایت کابل و ساحات شرقی ولایات بلخ و بغلان متحد میشدند؛ زیرا این ولایات از نظر نظامی و سیاسی حایز اهمیت فراوان است و مرحله سوم، کار و فعالیت در اطراف و داخل کابل است که برای این منظور به وقت زیاد ضرورت داریم.” (۱۳)
اما شدت جنگ در شمال افغانستان و شهادت و از بین رفتنِ قوماندانان مشهور و همنظران احمدشاه مسعود و متحدین آن جبهه، ضربههای مهلک به گسترش شورای نظار وارد کرد. شهادت ذبیحالله خان آمر عمومی مجاهدین ولایت بلخ، محمد اسماعیل طارق قوماندان عمومی ولایت لغمان، مولوی شفیعالله، تورن فیضمحمد و سیدعالم در کوه صافی، عبدالشکور شهرالله در شمالی که همه متحدین شورای نظار بودند، کار مسعود را با رکود مواجه ساخت؛ به گونهیی که مسعود در یکی از دیدارهایش با قوماندانان مشهور افغانستان در حومه شهر پشاور در اکتوبر ۱۹۹۰ که نگارنده نیز شاهد بود، بعد از آنکه مولوی صدیقالله برادر مولوی شفیعالله توسط قوماندان محمدانور جگدلک برایش معرفی گردید، از جایش برخاسته با او دوبار مصافحه کرده گفت: “شهادت مولوی شفیعالله تمام برنامهها و کارهای ما را خراب ساخت و اگر او زنده میبود، اینقدر جنجال نمیدیدیم. خداوند جنت را جایش کند.”
برعلاوه شهادت قوماندانان که به گسترش شورای نظار ضربه فراوان وارد کرد، حادثه تنگی فرخار که به تفصیل ذکر شد و کشته شدنِ حداقل پنج فرمانده مهم شورای نظار در آن سانحه در سال ۱۹۸۹، این شورا را با خطر نابودی مواجه ساخت؛ اما با درایت و ژرفنگری مسعود و سایر مسوولین شورا بازهم ابتکارات نظامی و سیاسی را از دست نداد تا اینکه در سال ۱۹۹۰ جلسه پنجم را تشکیل کردند.
فرماندهان در جلسهشان روی گسترش شورا به بحث و گفتوگو پرداختند و راجع به تشکیل شورای سرتاسری و پیوستن شورای نظار به آن، تصامیم مهمی اتخاذ کردند و در نتیجه، شورای نظار به یکی از ارکان مهم شورای قوماندانان درآمد.
احمدشاه مسعود به این باور بود که بعد از خروج نیروهای شوروی، هماهنگی قوماندانان یک امر ضروریست و تنها یک استراتژی واحد میان قوماندانان میتواند جهاد را به پیروزی برساند؛ به این منظور او اعلان کرد که بعد از تشکیل شورای سرتاسری قوماندانان، عمر شورای نظار بهسر میرسد و در مصاحبهیی اظهار کرد: “هرقدری که شورای سرتاسری تقویه و مستحکم شود، به همان اندازه برای از بین بردنِ تشکیلات شورای نظار زودتر اقدام میکنیم و زمانیکه از طرف شورای سرتاسری مطمین شدیم، شورای نظار را منحل میسازیم.” (۱۴)
اگرچه شورای نظار منحل نشد؛ ولی با تشکیل شورای سرتاسری فرماندهان، حداقل اخبار، کنفرانسهای مطبوعاتی و فعالیتهای سیاسیِ آن از طریق شورای سرتاسری سازمان داده میشد.
جلسه ساغر
تشکیل شورای قوماندانان در منطقه ساغر ولایت غور، یکی از ابتکارات مهم و عاقلانه قوماندانان جهادی افغانستان است. این شورا به همت و درایت نظامی و سیاسی اسماعیل خان امیر عمومی حوزه جنوب غرب جمعیت اسلامی افغانستان و همراهانش، دایر گردید.
آقای عبدالحمید مبارز، نویسنده کتاب “تحلیل واقعات سیاسی افغانستان”، درباره جلسه ساغر مینویسد:
«جنگ مقدس علیه کمونیستها و اردوی اشغالگر وارد هشتمین سال خود گردیده بود، مجاهدین ولایات غرب و جنوب غربیِ کشور مردانه میجنگیدند، ولی هرکدام منطقه خود را طور مستقل حفظ میکردند. دهقانان برای حفظ اراضیشان واحدهای جهادی جداگانه تشکیل کرده بودند و هر یک صرف از منطقه خودشان دفاع میکردند. این وضع سبب شده بود تا ساحه جنگ وسیع گردد و تمام ملت در این جهات شریک گردند. ولی اینگونه مبارزه در حالیکه بسیار موثر بود، نمیتّّوانست قوای شوروی را با شکست قاطع مواجه بگرداند. بناً ایجاب میکرد تا ارتباط در بین واحدهای جهادی کوچک و بزرگ ایجاد گردد و یک هماهنگی در عملیات نظامی به میان آید.
جنرال اسماعیل خان امیر حوزه جنوب و جنوب غرب کشور که یکی از افسران تعلیمیافتۀ اردوی افغانستان بود و با یک قیام، جهاد را علیه روسها آغاز کرده بود، به مسایل استراتژی و تاکتیک نظامی آشنایی کامل داشت، مسایل جریان جهاد و بعد از جهاد را خوب درک و پیشبینی میکرد و انسجام را در بین واحدهای جهادی حتمی میدانست، جرگه ساغر را تشکیل کرد.»
Comments are closed.