احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران/ چهار شنبه 6 جدی 1396 - ۰۵ جدی ۱۳۹۶
نشست سه جانبه چین، افغانستان و پاکستان در حالی در شهر بهجینگ آغاز یافت که در دو روز گذشته شورای صلح افغانستان نیز گردهمایی را با شرکت علمای دین در رابطه به مساله صلح در کشور برگزار کرد. در این گردهمایی تلاشهایی صورت گرفت که نقش علمای دینی در آوردن صلح در افغانستان بیشتر تقویت شود. در همین حال، دولت وحدت ملی در عرصۀ دیپلوماسی نیز گفتگوهایش را با کشورهای نزدیک با مسایل افغانستان ادامه میدهد. دولتمردان کشور و مقامهای شورای صلح از برخی موفقیتهای خود در عرصه تامین صلح سخن میگویند و باور دارند که به زودی افغانستان شاهد تغییرات مثبتی در این زمینه خواهد بود. اما این که چنین برنامههایی چقدر قرین به موفقیت خواهد بود، چیزی است که در مورد آن با قاطعیت نمیتوان حکم داد. زیرا در یک و نیم دهه اخیر دولت افغانستان به شکلهای گوناگون تلاش ورزیده که به موفقیتی در عرصۀ تامین صلح دست پیدا کند؛ اما این تلاشها هرگز به موفقیت قابل توجهی منجر نشده اند. دولت افغانستان شاید خواسته باشد که کشور را از بحران ناامنی نجات بخشد، اما گامهایی را که در این عرصه بر میدارد راه به چنین هدفی نمیبرند. مثل این است که کسی خواسته باشد در زمینی گندم بکارد؛ اما به جای دانه گندم جو کشت کند. آیا چنین شخصی میتواند انتظار داشته باشد که محصول او از زمین گندم باشد؟ دولت افغانستان نیز چنین برخوردی با برنامۀ صلح داشته است. دولت افغانستان در حالی گروههای مسلح و حامیان آنها را به نشستن در میز مذاکره تشویق میکند که خود هر روز با مشکل تازهیی با کسانی رو به رو است که خود را بخشی از نظام فعلی میدانند. آیا میتوان انتظار داشت که در چنین فضا و جوی ما بتوانیم مورد توجه افرادی واقع شویم که آنها در پی ویران کردن نظام هستند؟ بدون شک چنین توقعی، دور از ذهن مینماید و تا زمانی که دولت افغانستان موفق نشود که حامیان خود از درون را راضی نگه دارد، مخالفان مسلح خود را هرگز موفق نخواهد شد که به گفتوگوهای صلح بکشاند. هر روز وقتی مشکلی تازه فرا راه دولت قرار میگیرد، مخالفان مسلح آن را دلیلی برحقانیت خود پنداشته و ازآن به عنوان حربۀ علیه دولت استفاده میکنند.
دولت وقتی علمای دینی را برای کمک به روند صلح دعوت میکند و یا نشستهایی را با کشورهای ذیدخل در مسایل افغانستان برگزار میکند، فقط میتواند یک روی سکه باشد، روی دیگر سکه عملکردهایی است که این دولت در حمایت از برنامههای خود صورت میدهد. متاسفانه در این عرصه دولت افغانستان موفقانه عمل نکرده است. عملکرد دولت افغانستان چنان نبوده که بتواند فضای اعتماد را چنان گسترش بخشد که مخالفان مسلح چارهیی غیر از گفتوگو و گذاشتن سلاح نداشته باشند. مخالفان مسلح حتا در این پانزدهسال یک بار هم راضی به مذاکره با دولت نشده اند. آیا کسی دلیل چنین موضعی را سراغ کرده است؟ آیا مخالفان مسلح به حقانیت راه شان باور دارند و یا این که دولت افغانستان را ناتوان در مبارزه علیه خود مییابند؟ به نظر میرسد مخالفان مسلح بیشتر از این که به حقانیت راه خود باور داشته باشند، ضعف دولت وسیله ادامۀ جنگ شان شده است. وقتی معاون اول ریاست جمهوری به هربهانۀ به تبعید مجبور میشود، وقتی والی یک ولایت دولت را به ناکارآمدی و توطیه علیه موتلفانش متهم میسازد، وقتی نمایندهگان پارلمان در یک ولایت جمع میشوند و دولت را به دسیسه علیه منافع علیای کشور متهم میکنند، بدون شک تاثیرآن در یک حوزۀ کوچک باقی نمیماند و سبب میشود که کل برنامههای دولت زیر سوال برود. مخالفان مسلح با انتباه از چنین وضعیتی نتیجه میگیرند که دولت افغانستان چنان دولت ضعیف، ناتوان، سطحی گرا، قوم گرا و بیبرنامه است که نمیتواند معاون اول ریاستجمهوری خود را در داخل کشور تحمل کند، برای عدم شرکت یک والی در یک نشست توطیه میچیند و مانع پرواز او میشود، برای حذف دیگران از قدرت برنامۀ قوم گرایانه تدارک میبیند و به روی شهروندانی که آمده اند به صورت مسالمت آمیز حق خواهی کنند، تفنگ میکشد، آیا چنین دولتی میتواند انتظار داشته باشد که مخالفان مسلح او دست از مخالفت بردارند و به روند صلح بپیوندند؟ آیا آنها نمیگویند که شما با خودیهای تان چه میکنید که با مخالفان مسلح تان بکنید؟ با توجه این مسایل میتوان گفت که گام نخست برای تامین صلح، ایجاد بستری قابل اعتماد و پذیریش در داخل نظام است. اگر چنین بستری نباشد، بدون شک هیچ گروه و دستۀ حاضر به گذاشتن سلاح و پیوستن به روند صلح نخواهد شد. دولت افغانستان در مهمترین وعدههای خود به شهروندان در زمینۀ تامین عدالت، توازن قدرت، مشارکت عمومی در سیاست گذاریها و اعتماد سازی چنان ناکام بوده که امروز مرز میان دولت و شهروندان به حفره غیرقابل تصور تبدیل شده است. مردم افغانستان از اقدامهای دولت چنان خسته و ناامید اند که حتا برنامههای اقتصادی رییسجمهوری نیز دیگر نمیتوانند حمایت آنها را جلب کنند. در چنین شرایطی برگزاری نشستهای سه جانبه و چهارجانبه و گردهماییهایی با شرکت علما و دیگر اقشار جامعه فقط میتواند آب در هاون کوبیدن باشد و بس.
Comments are closed.