احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:داکتر محمداکرم عظیمی / یک شنبه 17 جدی 1396 - ۱۶ جدی ۱۳۹۶
بخش نخست/
مقدمه
دین اسلام کاملترین دین در میانِ ادیان الهی است که به همۀ جوانبِ زندهگی انسان، نگاهی ویژه داشته و برنامهیی کامل برای این منظور در نظر گرفته تا انسانها با عمل به این برنامه به تکامل برسند. امروزه اهمیتِ علم و دانش بر هیچکس مخفی نیست؛ زیرا همۀ مکاتبِ بشری، ادیان آسمانی و دانشمندان بر کسبِ علم و دانش تأکید دارند و توسعه در عرصههای مختلف در مسیر علم را افتخار میشمارند. اما بدون تردید دین مبینِ اسلام بیش از هر دین و آیینِ دیگری، به علم ارزش و جایگاهِ خاصی قایل شده و انسانها را به تعلیم و تعلّم فرا خوانده است. تعلیم، یاد دادن و تعلّم، فراگیری دانش است. تعلیم تاباندنِ نور علم و دمیدنِ حیات به کالبد خستۀ جامعه، و تعلّم رها شدن از گردابِ نادانستههاست. اسلام در این حرکت از همه مکاتب پیشقدمتر و مصمّمتر است؛ طوری که آموزش و فراگیری دانش، از محوریترین برنامههای فردی و اجتماعیِ این مکتب الهی به شمار میرود.
در این مقاله هدف از طرح موضوع آن است که اولاً امروزه همه چیز در محور علم میخرخد. ثانیاً علم بزرگترین منبع قدرت، ثروت و اعتبار در جهان است؛ زیرا عامل اصلی قدرتِ کشورهای قدرتمند جهان، علم و حداکثر بهرهگیری از علم است. ثالثاً جهان اسلام در مقایسه با یهودیان، مسیحیان، بوداییان و… در تولید علم کمترین سهم را داشته و سطح سواد و تحصیل در میانِ آنها در مقایسه با سایر پیروانِ ادیان در پایینترین سطح قرار دارد. رابعاً علم سهولتهای زیادی برای بشر به ارمغان آورده است که اختراعات، اکتشافات و توسعۀ علمی بهویژه از سال ۱۹۵۰ تا کنون بیانگرِ همین موضوع میباشد. خامساً علم خشونت را کاهش و تواضع و فروتنی را میانِ انسانها و جوامع بشری گسترش میدهد. وجود امنیت در کشورهایی که از سواد بالابرخوردار بوده و از علم بیشترین بهره را میبرند و کانونهای بحران در کشورهایی که سطح سواد و علم در این جوامع بسیار پایین است، بیانگر همین امر است.
با توجه به مقدماتِ فوقالذکر، در این مقاله سعی داریم به سوالاتِ عمدۀ ذیل پاسخ دهیم تا ماهیتِ علم و نقشِ علم در زندهگیِ بشر و جایگاه آن در اسلام مشخص گردد:
علم چیست؟ چگونه بهدست میآید؟ رابطۀ علم و دین چیست؟ جایگاه علم از نظر اسلام کجاست؟ علم مورد نظرِ اسلام کدام علم است؟ چه طبقاتی سعی دارند علم و دین را مخالفِ هم تلقی کنند؟ چرا جوامع اسلامی در مقایسه با پیراوانِ سایر ادیان از نظر علمی عقبمانده اند؟ ضرورت فراگیری علم از نظر منافع ملی کشور کدام است؟ دستاوردهای فراگیری علم چیست؟ پیامدهای منفیِ عدم توجه به علم چیست؟
گفتـار اول
مفاهیم و کلیاتی پیرامون علم
۱ـ علم چیست؟
الفـ تعریف علم (science): علم که از نظر لغوی از واژۀ لاتین «scientia» گرفته شده، به معنای آگاهی، معرفت و شناخت است.
بـ تعریف اصطلاحی علم: علم معرفتی است منظم، که با روشهای معین بهدست میآید و قوانین یا روابط پایدار میان واقعیتها را بیان کرده و انسانها و جوامع را در عرصههای مختلفِ زندهگی توانمند میسازد.
جـ تعریف جامع از علم: علم عبارت است از سیستم مطالعاتی منظم و مرتب، و براساس روش علمی (مشاهده و تجربه) که واقعیت های جهان را آنچنان که هستند مورد شناسایی قرار داده، و هدفِ آن کمک به انسان در فهم طبیعتِ پدیدهها و کشف و بیان قوانینی است که بتوانند پدیدههای مورد نظر را تبیین یا پیشبینی کند.
۲ـ علم چگونه به دست میآید: حال که با علم آشنا شدیم، باید به این سوال پاسخ دهیم که انسانها چگونه و از چه طریقی میتوانند علم و دانش را کسب کند؟ در پاسخ میتوان گفت: در مجموع دو نظریۀ متفاوت برای منشای اولیه و اصلی علم در طول تاریخ بهوجود آمده که همواره در تضاد با هم بودهاند.
الفـ اولین نظریه این است که بر حسب آن، علم و دانش انسان از طریق عقل و فعالیتِ عقلی حاصل میشود و تنها منشای علم، عقل است که از نظر اعتبار علمی قابل پذیرش است.
بـ دومین نظریه این است که عقل و ذهنِ انسان مثل «لوح سفیدی» است که تا چیزی بر روی آن نوشته نشود، هیچگونه معرفتی در آن وجود ندارد. بنابراین ، تجربه و مشاهداتِ انسان است که میتواند بر روی این لوح سفید نوشته شده و موجب حصول دانش و تدوینِ نظریههای علمی گردد. این نظریه مشاهده و تجربه را به عنوان نخستین منشای علم مورد تأکید قرار میدهد.
با چند مثال هر دو نظریه را توضیح میدهم. آنان که معتقد به عقل و ذهن هستند، میگویند که برای مثال: « ۷ = ۵ + ۲» در جهان خارج وجود ندارد و تنها در ذهنِ انسانها است؛ بنابراین منشای اولیۀ علم ذهن و عقلِ انسان است. اما نظریۀ دوم که بر تجربه به عنوان منشای اولیۀ علم نگاه میکند، میگوید مثلاً: «فلزها در اثر حرارت منبسط میشوند.» که یک قانون تجربی است که تا به تجربه مراجعه نکنیم، نمیتوانیم به چنین قانونی برسیم. اما در بین این دو نظریه، نظریۀ دیگری هم وجود دارد که میگوید: درست است که حواسِ ما منشای اولیۀ دانشِ ما است، اما ذهن انسان پس از دریافتِ پدیدههای جهان خارج، روی این دریافتها فعالیت نموده و بازتابهای محض حواس را تبدیل به ادراکات و معقولات نموده، و انباشت چنین ادراکاتی علم انسان را تشکیل میدهد. برای مثال، انسان پس از مشاهدۀ به جوش آمدنِ آب در مکانها و زمانهای متعدد، با تعقل به این نتیجه رسیده است که: «آب تحت شرایط خاص در ۱۰۰ درجۀ سانتیگراد به جوش میآید.»
گروه اول را که معتقد به عقل به عنوان منشای اولیۀ علم هستند، عقلگرایان (rationalists)، و گروه دوم را تجربهگرایان (empiricists)، و گروه سوم را تجربیگرایان ـ عقلی (rationalist – empiricists) گویند.
۳ـ رابطۀ علم و دین چگونه است؟
پیرامون رابطۀ علم و دین چهار دیدگاه عمده به شرح ذیل مطرح است:
الفـ استقلال و تمایز: این دیدگاه معتقد است که علم و دین از یکدیگر تمایز داشته و هر کدام قلمرو مستقل دارد. زمینۀ برخورد و تعارض ندارند؛ زیرا موضوع دین خداوند است و موضوع علم، طبیعت. روش دین شهود است و روش علم تجربه. این دیدگاه از سوی گروهی از دانشمندانِ غربی مانند: نوارتودوکسی، اگزیتانسیالیسم، پوزیتویسم و فلسفۀ مبتنی بر زبان با بیانهای متفاوت مطرح گردیده و تمایز الهیات و علم و استقلال قلمرو آنها مورد تأکید قرار گرفته و احتمال تعامل یا تعارض را اساساً منتفی دانستهاند.
این دیدگاه چون دین را مساوی با تجربۀ دینی گرفته و تجربۀ دینی هیچگاه با علم سروکار ندارد، ولی تجربۀ دینی غیر از حقیقت دین است.
Comments are closed.