احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمران/ سه شنبه 26 جدی 1396 - ۲۵ جدی ۱۳۹۶
بحران افغانستان چیزی نیست که تنها منتقدان و اصلاحگرانِ دولتِ فعلی بدان معترف باشند، این بحران چنان گسترده و عمیق شده که نهادها و سازمانهای جهانی هم به آن اشاره دارند. اخیراً یک بار دیگر بازرس ویژۀ ایالات متحدۀ امریکا در امور بازسازی افغانستان، به فساد گسترده در این کشور پرداخت و راه نجات را در یافتن راهی به سوی همگرایی و توافقِ ملی عنوان کرد. چنین راهی از مدتی به اینسو، از سوی احمدولی مسعود رییس بنیاد احمدشاه مسعود قهرمان ملی کشور عنوان شده و تا به امروز در سطح وسیعی از جامعه نیز مطرح شده است. آقای مسعود که پیش از این، طرح آجندای ملی را به عنوان راه بیرونرفت از بحرانِ کشور مطرح کرده بود، در آخرین برنامۀ سیاسی خود، «وفاق ملی» را به عنوان راه بیرونرفتِ فوری از معضلِ سیاسی و فرهنگیِ موجود و پیششرط تحققِ همۀ رویاهای بلندِ ملی و میهنی، وارد بحثهای کلانِ سیاسی ساخت.
پرسش اینجاست که آیا وفاق ملی به عنوان یک طرح سیاسی که حالا از سوی بسیاری از سیاستمدارانِ کشور مورد تأیید قرار گرفته، توانایی مانورلازم در فضای منجمد سیاسی کشور را دارد؟ یا مثلِ بسیاری از طرحهایی که قبلاً از سوی سیاسیون و شخصیتهای ملی و میهنی ارایه شده، فقط میتواند برای مدتِ کوتاهی نظرها را به سوی خود جلب کند و بعد به گونۀ مرگباری به حاشیه کشانده شود؟
بحث مهمتر این است که بخشی از الیتِ سیاسی که در ساختارهای دولتِ فعلی جای گرفتهاند، به هیچ صورت طرحهایِ با ظرفیتِ بالا را نمیتوانند برتابند و برای ناکامیِ آنها از تمام امکاناتِ دست داشتۀ خود بهره میبرند. یک بخش از معضل کلانی که جامعۀ ما به آن دچار شده، همین نگاه از بالا به پایین است. متأسفانه دولتمردانِ فعلی که مدیریتِ لازم برای بیرونرفت از معضل کشور را ندارند، در برابر هر نوع طرحِ جامع و افغانستانشمول واکنش نشان داده و سعی میکنند آن را به حاشیه برانند.
همه به یاد دارند که در زمان حاکمیتِ حامد کرزی وقتی کشور به سوی بحران در حرکت بود، طرحهای زیادی برای حلِ مشکلات جامعه از سوی سیاسیون کشور و از جمله آقای مسعود ارایه شدند که به باور بسیاری از آگاهان مسایل افغانستان، میتوانستند به بخشی از سوالات موجود در جامعه پاسخ دهند؛ ولی این طرحها از سوی حاکمان و دولتمردانِ کشور به بهانۀ اینکه نمیتوان در فضای ملتهبِ فعلی به هر ندایی پاسخ مثبت داد، به انزوا رفتند. دولت افغانستان تواناییهای زیادی را طی سالهای اخیر برباد داده و احتمالاً هنوز هم برای بربادیِ اینگونه تواناییها تلاش میورزد.
طرح وفاق ملی دقیقاً در برهۀ حساسی وارد گفتمان سیاسی کشور شده است؛ برههیی که همۀ طرحهای بدیل برای حل مشکلاتِ جامعه به بنبست رسیده و یا تلاش شده که از سوی زمامدارانِ فعلی کماهمیت نشان داده شوند. اما با همۀ اینگونه تلاشها، طرح وفاق ملی نه تنها از سوی سیاسیونِ کشور به عنوان طرح بدیل برای حل بحران کشور مورد توجه قرار گرفته، بل بخش اعظمی از جامعه به آن روی خوش نشان دادهاند.
چرا طرح وفاق ملی اینگونه جذابیت خلق کرده است و چرا میتوان به آن، به عنوان طرح بیرونرفت از بحران فعلی نگاه کرد؟
به نظر میرسد که پاسخ به این پرسش با کمی تعمق در وضعیتِ فعلی قابل حل باشد. امروز افغانستان بیش از هر زمانی در وضعیتِ درماندهگی سیاسی بهسر میبرد. وضعیتی که نه زمامداران فعلی کشور به آن پاسخِ درخوری ارایه کردهاند و نه هم از سوی نخبهگان سیاسی چنین اقدامی صورت گرفته است. گویا همه به این دریافت نزدیک شدهاند که افغانستان در لبۀ پرتگاه بهسر میبرد و اگر راه چارهیی ارایه نشود، این کشتیِ شکسته به سوی غرق شدن منزل خواهد زد.
طرح وفاق ملی از چند جهت حاوی نکتههایی است که در کمترطرحی برای بیرونرفت از وضعیت بحرانی کشور میتوان همۀ آنها را یکجا دستیاب کرد. آقای مسعود در طرح وفاق ملی به دنبال یافتن مهمترین عاملِ مشکلاتِ جامعه است که تا وقتی آن عامل اصلی راه چارهیی پیدا نکند، به عوامل فرعی چسپیدن مثل آب در هاون کوبیدن میماند.
آقای مسعود در نخستین گام میخواهد آن عاملِ اصلی را معرفی کرده و راهحلِ کاملا عینی و مطابق به شرایط کشور برای آن ارایه کند. آقای مسعود به این باور است که عامل اصلی مشکلات کشور در چیزی به نام عدم همگرایی و بیاعتمادیِ مزمن میان بسیاری از اقوام نهفته است. او باور دارد که طی سالهای متمادی، یک تعداد از سیاسیون به عامل دامن زدن به وفاق ملی تبدیل و تا حدی نیز در این برنامه که ریشههای بیرونی دارد، موفق هم شدهاند. اگر مردم افغانستان به دور یک محور اصلی جمع شوند و بیاعتمادی را کنار بگذارند، آنگاه ریشههای جنگ و ویرانی نیز خواهد خشکید.
اگر این روزها نگاهی کُلی به وضعیتِ سیاسیِ افغانستان و نابسامانیهای جاری در آن بیـندازیم، آنگاه به فراست درخواهیم یافت که «وفاق ملی» بامسمّاترین نام برای طرحی خواهد بود که میتواند راه خروج از این درماندهگی و بنبست را نشانِ مردم و سیاستمداران بدهد. وفاق ملی دقیقاً در تقابل با نفاقِ قومییی معرفی میشود که این روزها فضای کشور را اشباع نموده و نزدیک است که ما را به گذشتههای قهقرایی و تاریک ارجاع دهد. مسلماً حمایت و همصدایی با چنین طرحی، رسالتِ هر شهروند و دولتمردِ مسوول و دردآشنایِ کشور است. اگر این طرح آنچنان که شایسته است، دنبال و تعقیب گردد، این امیدواری قویاً وجود دارد که افغانستان و گردونۀ سیاست در آن، از دور باطلِ ناکامیهای تاریخی برهد و وارد فصلِ جدیدی از ثبات و پیشرفت گردد.
بیآنکه بخواهیم برای این طرح، تبلیغِ دور از واقعیت کنیم، بهجرأت میتوان حکم کرد که «وفاق ملی» مهمترین نیاز در عرصۀ سیاست و اجتماعِ افغانستان است و تحققِ آن نیز شاهکلیـدِ تحققِ همۀ برنامهها و رویاهای بلنـدِ ملی و میهنیمان خواهد بود.
Comments are closed.