احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمداکرام اندیشمند/ چهارشنبه 4 دلو 1396 - ۰۳ دلو ۱۳۹۶
بخش سوم/
سپنتا، رنگین دادفر، ۱۳۹۶
سیاست افغانستان؛ روایتی از درون. کابل: انتشارات عازم
تعداد صفحات: ۹۸۰ صفحه در دو جلد
۱- گرفتار تیوری توطیه
«شک رییسجمهور هر روز به غربیان، بهویژه ایالات متحده بیش از پیش میشد. اصولاً هیچ بحثی نبود، حتا عادیترین مسایل روزمره، که از منظر توطیههای امریکا به آن دیده نشود. با حاکمیت چنین پیشداوری فراگیر، امکان بحث عقلانی و پرداختن به تحلیل قضایا هر روز بیشتر از بیش نابود میشد. رییس جمهور در پی آن بود تا به پاکستان بفهماند که وی میخواهد با آنها دوست باشد. هر آنچه در منطقه میگذرد، حاصل یک توطیۀ امریکا است و هر دو کشور قربانی اند؛ پاکستان دانسته یا ندانسته بازیگر تیاتر دیگران است… روشن بود که این سیاست به هیچ نتیجۀ منطقی نمیرسد… ص ۱۷۶ …شک و بیاعتمادی و باور به تیوری توطیه تا جایی بود که حتا رییس جمهور افغانستان شهادت استاد ربانی و برادرش احمدولی کرزی را کار امریکاییها میدانست. در حالی که هیچ دلیل و منطقی که بتواند توجیهکنندۀ چنین شکی باشد، وجود نداشت… . ص ۴۳۵»
۲- بیموازنهگی روحی و عصبی
بیان این نکته از سوی وزیر خارجه و مشاور شورای امنیت ملی حکومت کرزی که رییس جمهور گرفتار شک مداوم و فزاینده شده بود که امریکا علیه او توطیه میکند و در داخل و اطرافش نیز حلقاتِ توطیهگر احاطهاش کردهاند، در واقع بیان نوعی از بیماری روحی و عصبی او شمرده میشود. هرچند وی از این بیماری و مشکل رییس جمهور کرزی با صراحت سخن نمیگوید، اما مینویسد: «من از نوسانات روانی و برخوردهای عصبی او چنان به تنگ آمده بودم که یک بار دیگر از او خواستم مرا از ادامۀ کار معذور بدارد. رییس جمهور گفت یک سال دیگر از دوران ما مانده است؛ بگذار این کار را به آخر برسانم… ص ۲۰۰ «…رییس جمهور، در سالهای اخیرحکومتش، به ویژه پس از انتخابات سال ۲۰۰۹، قدم به قدم، از یک آدم صبور به آدمی بیشتر خودمحور، یکدنده و ناشکیبا تبدل شد. بدون شک که همکاران بلیگوی و دوروی وی نیز در فرایند تبارز و شکلگیری شخصیت متغیرِ او نقش داشتند. اما بیشتر از آن، برنامهریزیها و توطیههای حکومت ایالات متحدۀ امریکا که با برنامههای کودتای انتخاباتی ریچارد هالبروک شروع شدند، این فرایند را تسریع کردند. ص ۲۰۷»
۳- قبیلهگرایی و رفتار دوگانه در سیاست
مولف کتاب: سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، در حالی که کرزی را انسان صبور، شیفتۀ آزادی بیان و منحیث مسلمانِ پایبند و عامل به فرایض عبادی اسلام، فاقد تعصب در برابر پیروان ادیان دیگر میخواند، اما مینویسد: «همین حامد کرزی که به راههای متعدد رستگاری باور داشت، در مواردی بسیار قبیلهگرا میشد و به سیاستهای بسیار تنگ روی میآورد… ص ۲۰۳»
رفتار دوگانه در سیاست رییس جمهور کرزی، رفتار ناپسند و بسیار بدی است که وزیر خارجهاش در این کتاب از آن سخن دارد:
«رفتارهای دوگانه در سیاست و زندهگی روزمرۀ حامد کرزی همیشه آشکار بود و کرزی در واقعیت نمادی از یک سیاستمدار افغانستان است که هم دموکرات است و هم خان قبیله؛ نه این است و نه آن… . ص ۲۰۷»
۴- در حمایت از فساد و فاسدان
نکتۀ شگفتآور دیگر در مورد کرزی، بیاعتنایی او در برابر فساد و اعتمادش به شماری از چهرههای فاسد است که حتا «مشاجرههای تنهایی» وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی حکومتش در این مورد و در مورد باور رییس جمهور به توطیههایی که او را احاطه کرده اند، «ره به جایی نمیبردند.» وی در مورد این افراد که هرچند از افشای نامشان امتناع میورزد، مینویسد: «تعدادی بودند، همانگونه که اسناد افشا شدۀ ویکی لیکس، بعداً نشان داد که در حضور رییس جمهور از آرا و افکار او حمایت میکردند و یا این که دستکم در برابر او سکوت میکردند، اما به سفارت امریکا طور دیگری گزارش میدادند. اما همین افراد که از جملۀ متهمان به فساد و سوءاستفادۀ سیستماتیک استند، تا کنون از نزدیکان و آدمهای مورد اعتماد حامد کزری و همچنین مورد قبول نمایندهگیهای امریکا در کابل به شمار میروند… . ص ۲۰۰»
معنای آنچه که دکتور سپنتا در مورد اعتماد کرزی به فاسدانِ همیشه آلوده و مجرم میگوید این است که رییس جمهور کرزی بهصورت سیستماتیک و آگاهانه از آن فاسدان و فسادشان حمایت میکرد و در سایۀ این اداره و مدیریت، فاسدترین حکومت روی زمین شکل گرفت. اما وزیر خارجه بنا به هر دلیلی، رییس خود را حامی فساد و فاسدان حاکمیت و مصاب به بیماری عصبی و روانی، کم از کم در یکی دو سال اخیر حکومتش معرفی نمیکند.
همچنان مشاور امنیت ملی حکومت رییس جمهور کرزی، او را علیرغم تأکید بر تقلب فضیحتبار و شرمآور انتخابات ۲۰۱۴، با این تذکر که وی اشرفغنی را «برندۀ» انتخابات میدانست، در واقع حامی تقلب و عامل اصلی پذیرش نتیجۀ تقلب معرفی میکند؛ هر چند که او از بردن انگشت خود به سوی رییس جمهور کرزی به عنوان حامی و عامل تقلب، امتناع میورزد.
تمسخر جورج بوش در مورد دیورند و درک غلط کرزی
یکی از روایتها و حکایتهای قابل توجه و جالب در کتاب: سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، به تمسخر جورج بوش رییس جمهور امریکا در مذاکرات کمپ دیوید با رییس جمهور کرزی در مورد دیورند است. سفر کرزی و مذاکره با بوش در کمپ دیوید محل ییلاقی نزدیک واشنگتن از ۴ تا ۶ آگست ۲۰۰۷ صورت گرفت. بوش در این مذاکره و بر سر سفرۀ چای صبح از کرزی میپرسد:
«حامد! میخواهی تا مناطق آن طرف دیورند را دوباره داشته باشی؟ پاسخ کرزی چنین بود: «هیچ افغانی نمیتواند از نیمی از سرزمینش صرفنظر کند. من آن نیرو را در اختیار ندارم تا به این مناطق در اوضاع کنونی دست یابم.» سالها بعد تفسیر کرزی از این سوال وضاحت پیدا کرد. کرزی به این باور رسیده بود که «امریکاییها آماده بودند تا به افغانستان در این زمینه کمک کنند، اما وی در آن زمان متوجه نیت حقیقی آنان نشده بود؛ از این رو نتوانسته بود خواست افغانستان را دقیق مطرح کند.» وی تا کنون از اینکه آرزوهایش را در اینباره با بوش مطرح نکرده بود، ناراحت است… . برداشت من آن زمان و هم امروز از این سوال این بود که دیپلوماتهای امریکایی به رییس جمهورشان گفته بودند که افغانستان در برابر پاکستان ادعای ارضی دارد و یکی از علتهای مداخلۀ پاکستان در افغانستان نیز همین است. در همین جلسه بوش به کرزی گفت: «بحث پاکستان را بگذارید کنار، به من بگویید که از من برای کشورتان چه کمکی میخواهید؟»… ص ۲۳۶»
اینجا برداشت وزیر خارجۀ کرزی در مورد سوال بوش، برداشت درستتر و واقعیتر است؛ هرچند که او تمام واقعیت را در این برداشت منعکس نمیسازد. سوال بوش از رییس جمهور کرزی برای تمسخر، و سوالی طنزگونه بود؛ اما دکتور سپنتا نمیگوید که جورج بوش با نوعی از تمسخرِ طنزآمیز این را از کرزی پرسید که آن سوی دیورند را میخواهی صاحب و مالک شوی!
برخلاف، کرزی در برداشت خود از سوال جورج بوش دچار توهم میشود و از این سوال رییس جمهور بوش که بیشتر به یک شوخی خندهدار میماند و به گونۀ تمسخرآمیزی آن را میپرسد، درک و نتیجهگیری غلط میکند. آیا واقعاً رییس جمهور امریکا میخواست با نیروی نظامی امریکا خاکهای آن سوی دیورند را تصرف کند و در اختیار کرزی قرار دهد؟ غیر از این که کرزی راه و ابزار دیگری برای تصاحب خاکهای آن سوی دیورند نداشت.
شگفتآور این است که حامد کرزی در دور دوم ریاست جمهوری خود، پس از انتخابات ۲۰۰۹ علیرغم تیرهگی فزایندۀ مناسبات با حکومت اوباما، همچنان در توهم دسترسی به خاکهای آن سوی دیورند با کمک امریکاییها به سر میبرد. این توهم و تخیل کرزی در بسیاری از مباحث کتاب: سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، انعکاس مییابد. کرزی در ملاقات ۳۱ مارچ ۲۰۱۰ با دریاسالار مولن قوماندان لوی درستیزهای امریکا، جنرال مک کریستال قوماندان ایساف در کابل و آیکن بری سفیر ایالات متحده در افغانستان پس از بحث و مذاکرات زیاد میگوید:
«یا اینکه با پاکستان به صلح برسیم و یا اینکه راههایی پیدا کنیم که بتوانیم مردم افغانستان را بسیج کنیم.» در اینجا منظور کرزی بازهم این بود که اگر موضوع خاکهای از دست رفتۀ افغانستان مطرح شوند، امکان بسیج مردم افغانستان آسانتر میشود. وی به این باور بود که امریکا در همه حال در این منطقه اهدافی را در مطابقت با استراتژی جهانی دنبال میکند و افغانستان باید از آن مستفید شود… . ص ۳۰۵»
اما مشاور امنیت ملی حکومت کرزی و وزیر خارجۀ پیشینِ او که دیدگاه و بیان کرزی را در مورد بسیج مردم افغانستان علیه پاکستان برای تصاحب خاکهای از دست رفته اینگونه توضیح و تفسیر میکند، هیچگاه به رییس جمهور کرزی نمیگوید که او در این دیدگاه و بیان، غلط میکند. کرزی به عنوان رییس دولت درماندهیی که حتا این دولت یک روز هم بدون کمک خارجی و به خصوص کمک امریکاییها عمر کرده نمیتواند و از کف پای تا نوک سر در وابستهگی مطلق به این کمکها قرار دارد و علاوه بر آن، فاسدترین دولت روی زمین است، چگونه از بسیج مردم علیه پاکستان برای خاکهای از دست رفته سخن میگوید؟
دکتور سپنتا باید میگفت امریکاییها برای آن به افغانستان لشکر نکشیدند که کرزی را بر شانههای نظامیان خود سوار کرده به کراچی و گوادر برسانند و خاکهای دوران احمدشاه ابدالی را برایش تسلیم کنند. او با سکوت و نگفتن، به نظر میرسد که در این توهم با رییسِ خود شریک است و میخواهد ثبات و توسعۀ پایدار افغانستان همچنان در گرو توهم دسترسی به آنسوی دیورند و خاکهای از دست رفته باقی بماند.
زبردستی امریکاییها، فرودستی و درماندهگی حاکمان افغان
آنچه که در کتاب: سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، در مورد مناسبات امریکاییها و سایر خارجیان کمککننده به دولت افغانستان بر سر ارایۀ کمکها و همکاری آنها در عرصههای مختلف بیان میشود، یک غمنامۀ استخوانسوز با آیندۀ تلخ، تاریک و مبهم است. در این غمنامه، واقعیتهای دردناک و غمانگیزی از زبردستی سیاست و عملکرد امریکاییها، فرودستی و درماندهگی و حتا فرومایهگی جمعی از افغانها در حاکمیت مورد حمایت آن ها دیده میشود که هیچ امیدی برای آیندۀ روشن در جهت تبدیل شدن افغانستان به یک کشور با ثبات و توسعۀ پایدار با داشتن دولت ملی مدرن باقی نمیگذارد. بخش بزرگ فساد در دولت افغانستان که در صدر کشورهای فاسد جهان قرار دارد، به فساد خارجیها و در رأس آن امریکاییها برمیگردد. بسیاری از کسانی که در درون نظام حاکم قرار دارند و مورد حمایت امریکا و غرب هستند، در نقش مزدوران و جاسوسان آنها عمل میکنند، بیشتر از خارجیها آلوده در فساد و غارت هستند. این جاسوسان درونحکومتی امریکا و غرب حضور خود را در دولت و قدرت سیاسی ناشی از نزدیکی با امریکاییها و حمایت آنها میبینند و هیچگونه تعهد و وفاداری به افغانستان و مردمش ندارند. وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی حکومت کرزی در کتاب: سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، در این مورد به تفصیل سخن میگوید. مبحث «افغانستان و ایالات متحدۀ امریکا» که ۳۴۵ صفحه از ۵۶۱ صفحۀ جلد اول کتاب را تشکیل میدهد، حکایات و روایات تلخ و دردناکی دارد.
Comments are closed.