احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۳۰ حمل ۱۳۹۲
آقای پیمان سپاس از اینکه فرصت در اختیار ما گذاشتید.
شما اخیراً برخی اعضای مجلس را به فساد متهم کردید و گفتید که اسناد و شواهدی هم در اختیار دارید که نشان دهندۀ فساد اعضای مجلس است، این اسناد را چه زمانی فاش خواهید ساخت؟
پارلمان هم بخشی از دولت و نظام است؛ همان طوری که خورد و برد در دادگاهها، ریاستجمهوری، دادستانی کل وجود دارد، در پارلمان نیز فساد موجود است.
شبی که قرار بود پارلمان افتتاح شود و هفتۀ آشنایی با نمایندهگان بود، اعضای مجلس در هوتل کانتیننتال گردهم آمده بودند، از همان شب تا صبح، ادارۀ امور و برخی حلقات ریاستجمهوری وکیلان را به طرف ریاستجمهوری میبردند. آن شب، شب خواب نبود. آغاز فساد و داد و گرفت در پارلمان از همان زمان شروع شد. داد و ستد از طرف رییسجمهور و شرکایش از جمله وزیر مالیه صورت میگیرد. حکومت به خاطر دفاع و ابقای وزیرانش رشوت میپردازد. وزیران هم که در داد و ستدِ عواید گمرکات و بنادر با رییسجمهور شریک هستند، خودشان پول میدهند.
برخی از وکلا هم آغشته به فساد هستند. شبی که وزیر مالیه یک تعداد وکلا را مهمان کرده بود، پولیسهایی که امنیت آنها را تأمین میکردند، شاهد و گواه هستند که در آنجا چه صورت گرفت.! برخی از وکلاهم گرفتن پول را کتمان نمیکنند. شماری از آنها میگویند که برای ما پول آوردند و ما اگر پولشان را نمیگرفتم، شاید فکر میکردند که ما به آنها رأی نمیدهیم. آنها گفتند که پول گرفتن از وزرا بد و زشت است.
متأسفانه در دادگاه، دادستانی، ریاستجمهوری، وزارت داخله، وزارت دفاع، وزارت مالیه و در قراردادیهای دولت فساد گسترده وجود دارد. در پارلمان پول زیاد بالا و پایین نمیشود؛ اما من متأسف به این هستم که برخیها با پول کمی وقار و حیثیت مجلس را زیر سوال میبرند.
برخی وزیران، پول را به دست راننده، محافظ و خسربرۀ شان میدهند و آنها میآورند به اعضای مجلس. وزرا فکر میکنند که این مسأله پنهان میماند، در حالی که چنین نیست.
کل رسوایی، به خاطر نبود بازپرس است. اگر به دادستانی مراجعه کنید، مجبور هستید رشوت بپردازید. برخیها به من گفتهاند که وکلای فاسد را افشا کن؛ افشای آنها بسیار ساده است. اگر من آنها را فاش بسازم و اسناد هم ارایه کنم، پس از آن چه خواهد شد؟
ما بارها و بارها دیدیم که قاتلان متکرر پس از سه روز زندان در دادستانی کل، آزاد شده اند. در نظامی که بازپرس وجود ندارد، چرا خود را با ۸۰ وکیل درگیر بسازم؛ اگر من بفهمم که یک دادگاه قوی و بیطرف وجود دارد و مسأله را پیگیری میکند، به خداوند سوگند اگر لحظهیی حوصله و تحمل کنم. اگر امروز عضو مجلس رشوه گرفت، فردا دادستان رشوت میگیرد و فردایش هم قضات؛ دنبال کردن این موضوع فایدهیی ندارد.
دزدی از آدرس هیچ نهاد و ادارهیی قابل توجیه نیست؛ نهادهای عدلی و قضایی که مرجع تطبیق فرامین الهی و شرعی هستند، اگر مفسد باشند، شما چه انتظاری از دیگر نهادها میتوانید داشته باشید.
در خصوص مجلس، نمایندهگان از جانب مردم رأی گرفته اند. مردم باید در انتخاب نمایندهگان شان دقیق باشند. در مورد مجلس، مردم مقصر هستند. هر کس و ناکس را به عنوان وکیل میفرستند و گذشته و آیندۀ او را زیر نظر ندارند. در مجلس ۲۴۹ وکیل است؛ از میان آنها ۷۰- ۸۰ تنشان همیشه در معامله و داد و گرفت هستند.
دیروز یکی از وکیل صاحبان از من پرسید: چه اسنادی مبنی بر فساد ۸۰ وکیل مجلس در اختیار دارید؟ من گفتم که اسناد دارم. او دوباره پرسید که چه اسنادی؟ من گفتم که بزرگترین اسناد این است که دستت را روی قرآن کریم بگذاری و بگویی که تا حالا پولی از وزرا نگرفتهیی.! همین وکلا پول را به نام تحفه، شرینی، کمک و غیره دریافت میکنند.
با این فساد گسترده، سرنوشت ما بالاخره چه خواهد شد؟
مردم نباید دلسرد و مأیوس باشند؛ تقدیر خیر و شر ما به دست کرزی و انگلیس نیست. عبدالرحیم شیدا که در زمان شاه وکیل فاریاب و میمنه در مجلس بود، او در شعری گفته بود:
با خبر باش که این خلق خدایی دارد آخرین این نالۀ مخلوق صدایی دارد
روز رستاخیز فرا میرسد، روزی که دادگاه واقعی و بازپرس واقعی فرا خواهد رسید. روی سیاه و روی سفید در آنجا روشن خواهد شد. باور دارم که بسیاری از چهرههای سیاه سفید خواهد شد و روهای سفید سیاه خواهد گشت. اگر امروز صادق و خاین معلوم نشود و کسی به داد مردم نرسد، روز حساب و کتاب و تصفیۀ حساب فرا خواهد رسید.
می پردازیم به گوشۀ دیگر این صحبت.
برخیها برای نجات کشور و تهدیدهای احتمالییی که پیش روی افغانستان قرار دارد، بر اجماع ملی میان سیاسیون تأکید میکنند و اجندای ملی را مطرح کرده اند. آیا از این رهگذر زمینههای دست یابی به اجماع ملی فراهم است و این برای خروج از بنبست راه گشا میتواند باشد؟
بلی. راه اساسی اجماع ملی است. باید مشارکت واقعی میان دولت، اپوزیسیون و تمامی طرفهای درگیر به وجود آید و یک زعیم دلسو و قوی در کشور انتخاب شود. او نباید خود و برادراناش در داد و گرفتها و قراردادیها شرکت داشته باشد.
آوردن تحول و تغییر بنادین، کار هر انسان مادیگرا نیست. کسانی را که ما در شرایط کنونی میشناسیم، انتظار کار خیر از آنها نداریم. راه حل، قرار گرفتن آدمهای با روح بزرگ و توانمند در رأس کشور است، تا یک سنت خیر را در این وطن بنیانگذاری کنند.
اگر ما وحدت ملی داشته باشیم، هیچ کسی قادر به تجاوز و تعرض به کشور ما نخواهد بود. مقتدرترین کشور در زمانش روسیه (شوروی سابق) بود، روزی که نخواستیم آنها در کشور ما باشند، با وحدت عمل کردیم و آنها را وادار به خروج کردیم.
شرط اصلی پیروزی اجماع ملی و وحدت ملی است؛ در شرایطی کنونی نیاز به یک طرح ملی داریم. اگر احزاب سیاسی از گذشتۀ یازده سالۀ حامد کرزی تجربه حاصل کرده باشند، میتوانند کاری…ادامه صفحه ۷
نخبهگان افغانستان از…
را برای نجات کشور انجام دهند.
لقمان حکیم را گفتند: ادب از کی آموختی؟ گفت: از بیادبان. اگر اپوزیسیون، چهرههای سیاسی از یازده سال گذشته آموخته باشند، باور دارم که میتوانند، یک سنت پاک را برجای بگذارند و در آینده مردم افغانستان را از سرگردانی و پریشانی نجات بدهند.
تعریف شما از مفهموم اجماع ملی چیست؟ زیرا طرحی را که احمد ولی مسعود زیر نام اجندای ملی و استاد عطا محمد نور زیر نام اجماع ملی مطرح میکنند، با اجماع ملییی که از سوی زلمی خلیل زاد و … مطرح میشود، برخی تفاوتهایی دارد.
نگاه ملی و همه شمول، غیر شخصی، غیر سلیقهیی، غیر قومی و غیر منطقهیی، با درنظرداشت منافع ملی و منافع عموم مردم افغانستان، اجماع ملی است.
با شماری از رهبران سیاسی از نزدیک دیده ام؛ آنها سخت در مورد آینده نگران هستند و در صدد چارهجویی هستند، آنها تلاش دارند که زمینههای جنگ و خشونت تحمیلی خارجی از میان برداشته شود و سخت در این خصوص تلاش میکنند. رهبران سیاسی با توجه به وضعیت جاری، متحد شدهاند و از گذشته هم عبرت گرفتهاند.
در شرایطی که قرار است نیروهای خارجی تا یک سال دیگر افغانستان را ترک کنند، تنشهای کابل با اسلام آباد به گونۀ بیسابقۀ افزایش یافته و حتا دولت افغانستان نیروهای امنیتی را در مرز با پاکستان به حالت آمادهباش در آورده است؛ اوضاع در کل نگران کننده است. مناسبات پرنوسان افغانستان و پاکستان بالاخره به کجا منتهی خواهد شد؟
وقتی ما مجاهدین آمدیم، گفتیم که داوود خان اشتباه کرد با پاکستان دشمنی کرد، پاکستان دوست ماست؛ بسیار با پاکستان دوستی کردیم، بالاخره دیدیم که نتیجه نداد، دیدیم که دشمن برآمد. وقتی ما رفتیم، طالبان آمدند و گفتند که استاد ربانی اشتباه کرده، پاکستان دوست ماست، آنها گفتند که یک گروه تفنگداران روابط ما را با اسلامآباد خراب ساختهاند، پاکستان برادرماست. از پشت طالبان، تکنوکراتهای غربی آمدند و دستهجمعی به پاکستان رفتند، آقای کرزی با یازده وزیر کابینهاش و شماری از کسانی که خود را دپلمات میدانستند، به پاکستان رفت و بسیار سرگوشیهای خصوصی با پاکستان داشتند.
آنها (آقای کرزی و تیمش) نزد پاکستانیها مجاهدین را متهم کردند که آنها کوهی بودند، سقاوی دوم بودند، سیاست را نمیفهمیدند، وابسته به هندوستان بودند، وابسته به روسیه بودند، به همین طور خود را به پاکستانیها بسیار نزدیک دانستند و چند روزی باهم بسیار خوب بودند، مهمانیهای یک دیگر را خوردند، سوغات بردند و آوردند. بالاخره فهمیدند که اشتباه میکنند.
آنها (پاکستانیها) در برابر نظام کرزی بدتر از نظام استاد ربانی عقده گرفتند. معلوم میشود که پاکستانیها با هیچ نظامی در افغانستان دوست نبودند، آنها اهداف خودشان را داشتهاند. آنها مردم افغانستان را پابند دین، بیسواد و کم سواد حساب میکنند. به همین دلیل، تولید ملای پاکستانی و طالب را هم افزایش داده اند.
منظور من اینجا همه علما نیست؛ بیشتر علمای دینی افراد چیز فهم هستند و سیاست پاکستان را میفهمند. اما یک تعداد ملاها حتا در شهر نو و قلعۀ فتحالله، چنان موضع میگیرند که حتا پرویز مشرف هم چنین موضعی نمیگیرد.
یا آنها فهمیده چنین کاری میکنند، یا اکثراً سیاست را نمیفهمند و ناخواسته سیاستهای پاکستان را عملی میکنند.
اما نادانترین ملای پاکستان میگوید که جهاد در افغانستان جواز دارد و در پاکستان ندارد. اما برخی از ملاهای ما تعاملات سیاسی منطقهیی و بینالمللی را نمیفهمند و به همین دلیل، ناخواسته به نفع پاکستان تبلیغ میکنند.
پاکستانیها وقتی وضعیت را درک میکنند، خود را قوی میدانند، آنها میتوانند هر نظام را تهدید کنند که کردند و در آینده هم میکنند.
از سوی دیگر، افغانستان محاط به خشکه است؛ پاکستانیها از این مسأله نیز نهایت استفاده را برده اند، آنها بالای تجار و سرمایهگذاران مان فشارهایشان را وارد میکنند. پاکستان میخواهد که یک حکومت ضعیف، ناتوان و وابسته در کابل داشته باشند که از طریق آن خواستهای خود را در کشورهای آسیای میانه دنبال کند.
آگاهان میگویند که یکی از عوامل عمدۀ مداخلات پاکستان خط دیورند است. حل معضل دیورند میتواند جلو مداخلات پاکستان را در امور افغانستان بگیرد؟
کسانی که دعوای خط دیورند را دارند کی هستند؟! من که دعوایی ندارم، من امضا میکنم. پاکستان دیورند را از خود میداند. ما از سفارت پاکستان در کابل ویزا میگیریم، دخولی را در مرز تورخم میزنیم، پس تورخم مرز میان افغانستان و پاکستان است. اگر ما خط را نمیپذیریم، باید در اتک دخولی بزنیم و ادعا کنیم که پیشاور از ماست. این سادهلوحانه است که برخیها بنابر عصبیتهای قومی و منطقهیی و زبانی، گپهای گذشته را دامن میزنند.
در ضمن مردمی که در آن سوی مرز است، از آنها بپرسید که آنها آماده هستند جزء قلمرو افغانستان محسوب شوند؟ آنها میبینند که ما محتاج پاکستان هستیم؛ پشت دال، نخود، برنج و … به پاکستان میرویم؛ مریض ما به پاکستان میرود. آنها چه دل خوشی از افغانستان دارند که اگر ریفراندام شود، به افغانستان بپیوندند.
بحث دیورند خاتمه یافته است و حکومت افغانستان باید این شجاعت را داشته باشد که بگوید که این خط مرزی میان ماست. اگر نمیپذیرد، کاری که عملاً در این خصوص میتواند انجام دهید، چیست؟ اگر کسانی مالیخولیا دارند و دیورند را نشخوار میکنند، بدانند که چی ضربههایی که از این شعارهای بیمعنا نخوریم. زیرا افغانستان به خاطر دیورندخواهی قربانی شد. پاکستانیها به همین دلیل، به خاطر پشتونستان خواهی، ما را دشمن میدانند.
با به رسمیت شناختن خط دیورند، افغانستان از مداخله در امور افغانستان دست برخواهد داشت؟
نخیر. آنها شمال را میخواهند. آنها خواهان سلطه بر کل افغانستان هستند. پاکستانیها حتا پس از خروج روسها از حکومت مجاهدین خواسته بودند که قوتهای پاکستان را در شمال افغانستان جا دهید. اما به رسمیت شناختن دیورند، بخشی از مشکلات را حل میکند.
در شرایطی که پاکستان به قول شما دستش بالاست؛ آنها همچنان به حمایت از گروههای مخالف مسلح دولت ادامه میدهند؛ آیا احتمال دوباره روی صحنه آمدن طالبان وجود دارد، آیا مقاومتی دیگر در برابر طالبان شکل خواهد گرفت؟
عربها و القاعده که پیش مرگهای جنگ بودند، برگشتند به کشورهای شان. پاکستان هم به مشکل جدیتر از افغانستان روبرو شده است. شعلههای آتش به سوی اسلامآباد نزدیکتر میشود. آنها یک کشور کثیرالقومی و فدرالی هستتند، روزگاری بدتر از ما دارند و بدتر از ما خواهند شد. اگر ما نتوانستیم از مشکلات پاکستان بهره ببریم، بنابر ضعف مدیریت نظام فعلی بود. اگر ما صاحب یک رهبر خبیر و مدیر میبودیم، دست ما بالا بود.
طالبان قوی نشدهاند، آنها رسوا و بدنام شدهاند. نیروهای امنیتی ما برعکس قوی شدهاند، ما در برابر طالبان مشکلی نداریم، اما در برابر کشورهای همسایه مشکل داریم. طالب دیگر نیرویی نیست که در برابر ارتش افغانستان مقاومت کرده بتواند. هرچند در برخی مناطق سرحدی تجهیزات نیروهای امنیتی ما به مراتب نسبت به طالبی که تازه از پاکستان به صفوف مخالفان مسلح دولت پیوسته، نیست. در کل شما اردوی افغانستان را دست کم نگیرید. طالبان دیگر در میان مردم هم جایگاهی ندارند. آنها در مناطقی مثل کامدیش، وایگل، گوردیش و… نفوذ دارند، از این مناطق در زمان ظاهر شاه هم یک یک تاه عسکر میگرفتند و به شکل عشایر اداره میشد.
برگشت طالبان و قدرت نمایی آنها را امریکاییها و انگلیسها دامن میزنند؛ آنها میخواهند افغانستان را وادار بسازند که پایگاههای شان را اجازه بدهند.
ما ریش را در جنگ سفید کرده ایم، در آسیاب سفید نکردهایم. طالب دیگر نمیتواند اردوی افغانستان را از صحنه خارج کند.
امریکاییها که همواره گفتهاند، آنها در افغانستان پایگاه نمیخواهند.
امریکاییها و انگلیسها در صدد پایگاه دایمی هستند. به همین دلیل، بر ضد نظام تبلیغ میکنند، رونق بازار افغانستان را خراب کردهاند، نرخ زمین را تبلیغات اینها شکستانده؛ خصمانه در صدد جورشدن نظام در افغانستان نیستند. آنها طالبان را نمیگذارند که روی صحنه بیایند، اما میخواهند از طالبان به حیث یک فشار در مرزهای چین، کشورهای آسیای میانه، استفاده کنند. به همین دلیل، برضد طالبان در وزیرستان عملیات نکردند. طالب وسیلهییست در دست انگلیس و امریکا.
یعنی امریکاییها و انگلیسها در حمایت از طالبان در تبانی با پاکستان، قرار دارند؟
بلی. آنها سخت از طالبان حمایت میکنند. امریکا سالانه صدها میلیون دالر به ارتش پاکستان کمک میکند. امریکا و انگلیس دو ارتش را سخت حمایت میکنند: ارتش اسراییل و ارتش پاکستان. ارتش پاکستان حامی بزرگ طالبان است.
با این وضعی که شما تشریح کردید؛ ما تا یک سال دیگر شاهد برگزاری انتخابات در کشور خواهیم بود، پیشبینی شما از این انتخابات چیست؟ آیا ما میتوانیم یک انتخابات سالم و شفاف را برگزار کنیم. آیا اجندای ملییی را که رهبران سیاسی مطرح کردند، در این انتخابات میتواند راه گشا باشد؟
اگر رییسجمهوری، خواست پارلمان، کمیسیون انتخابات، احزاب سیاسی و جامعۀ مدنی را نپذیرد، معلومدار است که ما شاهد یک انتخابات شفاف و سالم نخواهیم بود. اگر این خواستها قبول نشود، دیگر انتخابات برای مردم معنایی نخواهد داشت؛ مثل گذشته شاید انتخابات برگزار شود. کرزی نباید اشتباهات گذشته را در انتخابات تکرار کند.
چهرههای احتمالی کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری سال بعد کیها هستند؟ شما چه کسانی را شایستۀ نامزدی انتخابات ریاستجمهوری میدانید؟
بیایید که دیگر شخصی فکر نکنیم، نه دیگر فکر من را بپرس و نه فکر دیگران را. احزاب و جریانهای سیاسی باید دست به دست هم بدهند و برای نجات افغانستان کسی را انتخاب کنند که شایسته باشد. بازیهای تنها، به نتیجه نمیرسد. بهتر این است که نخبگان افغانستان از خودگذری کنند و یک تن را به حیث کلان و نامزد انتخاب کنند تا یک سنت خوب در کشور شکل گیرد. به خاطر برداشتن رسواییهای قومی، تنظیمی، منطقهیی، فساد و … این بار لازم است که یک زعیم ملی با حضور همۀ مردم افغانستان انتخاب شود.
برگزاری انتخابات سالم نیازمند، وجود کمیسیون سالم انتخابات است؛ آیا مجلس در این خصوص، مذاکراتی با رییس جمهور داشته است؟
کرزی در تصمیم گیریهای انتخاباتی خود هیچ مذاکرهیی با اعضای مجلس نداشته است؛ با برخیها که رفقای شخصیاش هستند، معاملاتی دارد؛ اما به گونۀ دستهجمعی در مجمع وکلا هیچگاهی حاضر نشده است. پارلمان با وجود شکست و ریختهایش میتواند کمک شایانی برای برگزاری یک انتخابات سالم و شفاف نماید.
سپاس آقای پیمان
سپاس از شما.
Comments are closed.