احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمـد عمران/ چهارشنبه 4 دلو 1396 - ۰۳ دلو ۱۳۹۶
حادثۀ هوتل انترکانتیننتال، وجهِ دیگری از وضعیت جاریِ کشور را به تصویر کشید، هرچند این نخستین حادثه در نوعِ خود در یکی از مزدحمترین و در عین حال امنترین مناطق نبود. پیش از این نیز طالبان و دیگر گروههای مسلح، به مناطقِ امنِ دیگری و از جمله قول اردوی مزارشریف، شفاخانۀ چهارصد بستر سردار محمد داوود خان که مربوط وزارت دفاع افغانستان میشود، حمله کرده و دریای خون بهراه انداخته بودند. حالا هم نوبتِ انترکانتیننتال است و ما باید مثلِ هر حادثۀ دیگری از این دست، شاهد تشکیل کمیسیونهای حقیقت یاب، اعلامیههای سرانِ حکومت که با شدیدترین الفاظ آن را تقبیح کننـد و چیزهایی از این نوع، باشیم.
قدمِ بعدی چیزی نیست که بتواند به ختم چنین فاجعهیی منجر شود؛ قدم بعدی فراخواندنِ جنایتکارانی است که اینگونه حوادث را بهوجود میآورند تا به روند صلح بپیوندند و دیگر باعث خرابی کشور عزیزشان نشوند. آیا مسخره نیست که چند مرد مسلح به امنترین منطقۀ شهر وارد میشوند و جنایتی هولناک را به بار میآورند و آنگاه پاسخ رییس جمهوری و سرقوماندان اعلای قوای مسلح جمهوری اسلامی افغانستان برایش چند چیغِ ناراحتکنندۀ بنفش و زرد باشد؟ آیا خجالتآور نیست که چند تروریست به سادهگی میتوانند به امنترین نقطۀ شهر وارد شوند و هدفهایشان را منهدم کنند؟
حمله به هوتل انترکانتیننتال نشان داد که دستِ گروههای مسلحِ مخالف، چقدر باز است و چقدر آنها در میان دستگاههای استخباراتی و امنیتی کشور نفوذ دارند. آیا این حادثه نشان نمیدهد که دولتِ فعلی دیگر مشروعیتِ خود را از دست داده و باید عملاً از صحنۀ سیاست کنار برود و یا کنار گذاشته شود؟ آقای غنی به چه چیزی دل خوش کرده است؟ آیا میخواهد رییس جمهورِ قبرستانها باشد؟
زمانی داکتر نجیبالله رییس جمهوری وقتِ افغانستان جملۀ معروفی به زبان میآورد و میگفت نخواهید که بر قبرستانها حکومت کنید، بل تلاش کنید که بر دلها حکم برانید. حالا هم آقای غنی مثل این که تصمیم گرفته است به هر شکلی که ممکن است، حتا بر قبرستانها حکومت کند ولی حکومت را از دست ندهد. کسی نیست به این مرد حالی کند که آقا جان، شاید دومین متفکرِ جهان باشی، شاید بزرگترین اقتصاددان دنیـا باشی، شاید بزرگترین فیزیکدادن و کیمیادانِ قارۀ آسیا هم باشی، اما به سیاست و کشورداری نمیفهمی و نمیتوانی از عهدۀ مدیریتِ یک کشور کوچک مثل افغانستان بهدرآیی. پس چه ضرورت است که به بهای خونِ هزاران انسانِ این کشور همچنان رییس حکومت باقی بمانی؟
از جانب دیگر، به گفتۀ احمد ولی مسعود رییس بنیاد احمدشاه مسعود، دیگر عمر دولت وحدت ملی به پایان رسیده و باید برای ادامۀ وضعیت، به بنیادهای قانونی مراجعه کرد. دولت وحدت ملی برای هدفهای مشخصی به وجود آمده بود که نتوانست حتا برای همان هدفها نیز کاری انجام دهد، آیا این حکومت موفق میشود که در عرصۀ دولتداری و تأمین امنیت مردم کاری انجام دهد؟
کُل دستاوردهای دولت وحدت ملی خلاصه میشود به چند برنامۀ اقتصادی که هنوز در عمل پیاده نشده اند و حواریونِ رییس حکومت فکر میکنند که با عملی شدن این برنامهها افغانستان به قطب اقتصادیِ منطقه و به کشوری مثل چین تبدیل میشود. آیا مسخره نیست که ریاست جمهوری نتواند امنیتِ خود را تأمین نماید ولی بتواند اقتصاد کشـور را به اقتصادی مثل چین تبدیل کند؟
اینها حرفهایی نیستند که بتوان با آنها مردم را فریب داد. زمانِ چنین گزافهگوییهای گذشته است. مردم حالا واقعیتها را با چشمهای خود میبینند. آنها هر روز فرزندانِ خود را در میان شیون و ناله دفن میکنند، آنها هر روز در فقر و بیسرپناهی زندهگی میکنند، آنان از بیکاری، بیماری و هزاران مشکل دیگر رنج میبرند. این است واقعیتِ افغانستان و نه آن چیزهایی که در ارگ ریاست جمهوری ادعا میشود!
دولت وحدت ملی، دولتی شکستخورده است. دولتی که دیگر عمرش به پایان رسیده و محترمانه باید جا را برای یک دولتِ کارا، مسوول و با درایت خالی کند. ادامۀ کارِ این دولت به معنای ادامۀ خشونت، حملات انتحاری و وسیعتر شدنِ قبرستانهاست. مردم افغانستان واقعاً اگر میخواهند به ثبات و امنیت دست پیدا کنند، باید در گامِ نخست خود را از شرِ دولتی به نام وحدت ملی نجات دهند، چون سرانِ این دولت کسانی نیستند که چیزی از مدیریتِ کشور بفهمند. دولت وحدت ملی خلافِ نامش تا امروز عمل کرده، به این معنا که این دولت به جای این که نماد وحدت ملی باشد، به عنصر گسستِ ملی تبدیل شده است. متحدان و اعضای آن، یا از آن فرار کرده اند و یا آنها را فراری داده اند. معاون اولش در ترکیه تبعید است، والی بلخ آن را غیرمشروع میداند، قوماندان امنیۀ قندهار همچنین دم از نامشروع بودنِ آن میزند و دهها عضو مجلس نیز از دولت بریده اند. آیا بازهم میتوان دولت وحدت ملی را یک دولت موفق خواند؟
حکومتِ کنونی نهتنها ناکام و شکستخورده است، بلکه کارنامهیی سیاه و سرشار از توطیه و نفاق دارد. این دولت در این سهونیم سال به گونهیی عمل کرده که گویی به جای ادارۀ کشور، مأموریتِ سقوط و فروپاشیِ افغانستان را به دوش داشته است. حذف شخصیتهای مطرحِ مردمی از بدنۀ نظام با طراحی قضایایِ دروغین و همچنین داغ ساختنِ مباحث تباری و نژادی در کشور، نشانه و دلیلی آشکار برای این گمانه است. چنین حکومتی به هر صورت باید کنار برود و به جای آن، یک ادارۀ سالم و یک دولتِ مبتنی بر وفاقِ ملی روی کار بیاید.
Comments are closed.