احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





ر وایتِ من از «سیاست افغانستان؛ روایتی از درون»

گزارشگر:محمداکرام اندیشمند - ۰۷ دلو ۱۳۹۶

بخش چهارم و پایانی/

mandegar-3سپنتا، رنگین دادفر، ۱۳۹۶
سیاست افغانستان؛ روایتی از درون. کابل: انتشارات عازم
تعداد صفحات: ۹۸۰ صفحه در دو جلد

آن‌چه که در کتاب: سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، در مورد مناسبات امریکایی‌ها و سایر خارجیان کمک‌کننده به دولت افغانستان بر سر ارایۀ کمک‌ها و همکاری آن‌ها در عرصه‌های مختلف بیان می‌شود، یک غم‌نامۀ استخوان‌سوز با آیندۀ تلخ، تاریک و مبهم است. در این غم‌نامه، واقعیت‌های دردناک و غم‌انگیزی از زبردستی سیاست و عملکرد امریکایی‌ها، فرودستی و درمانده‌گی و حتا فرومایه‌گی جمعی از افغان‌ها در حاکمیت مورد حمایت آن‌ها دیده می‌شود که هیچ امیدی برای آیندۀ روشن در جهت تبدیل شدن افغانستان به یک کشور با ثبات و توسعۀ پایدار با داشتن دولت ملی مدرن باقی نمی‌گذارد. بخش بزرگ فساد در دولت افغانستان که در صدر کشورهای فاسد جهان قرار دارد، به فساد خارجی‌ها و در رأس آن امریکایی‌ها برمی‌گردد. بسیاری از کسانی که در درون نظام حاکم قرار دارند و مورد حمایت امریکا و غرب هستند، در نقش مزدوران و جاسوسانِ آن‌ها عمل می‌کنند، بیشتر از خارجی‌ها آلوده در فساد و غارت هستند. این جاسوسان درون‌حکومتی امریکا و غرب حضور خود را در دولت و قدرت سیاسی ناشی از نزدیکی با امریکایی‌ها و حمایت آن‌ها می‌بینند و هیچ‌گونه تعهد و وفاداری به افغانستان و مردمش ندارند. وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی حکومت کرزی در کتاب: سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، در این مورد به تفصیل سخن می‌گوید. مبحث «افغانستان و ایالات متحدۀ امریکا» که ۳۴۵ صفحه از ۵۶۱ صفحۀ جلد اول کتاب را تشکیل می‌دهد، حکایات و روایاتِ تلخ و دردناکی دارد. مطالعۀ این حکایات و روایات، تصویر غم‌انگیزی از درمانده‌گی و ناتوانی نویسنده به عنوان چهرۀ مهم و صاحب مقام حکومتی در حکومت کرزی با رییس جمهور و سایر صاحبان کرسی و قدرت سیاسی افغانستان در کشور و دولت خودشان در برابر زبردستی امریکایی‌ها ترسیم می‌کند. او این‌گونه درمانده و دردناک می‌نویسد:
«سلسله کارهایی که بی‌خبر از ما، در سرزمین ما توسط خارجیان صورت می‌گرفت، پایان نمی‌یافت. عملاً ساختارهای موازی خارجیان و یا در کنترول خارجیان به دولت اصلی ارتقا یافته بودند. کار من به مثابۀ مشاور امنیت ملی کشور و مهم‌تر از آن به مثابۀ انسانی دارای افکار و باورهای سیاسی دموکراتیک دشوار بود. چگونه می‌توانستم کاری بکنم که به حق حاکمیت ملی افغانستان احترام گذاشته شود اما از جانب دیگر روابط ما با امریکا به گونۀ بنیادین آسیب نبیند. یکی از مشکلات رییس جمهور در این رابطه این بود که او از یک‌سو حاضر نبود که حضور افراد وابسته به خارجیان را حتا به باور خودش جاسوسان خارجی را، در مقامات کلیدی قدرت کاهش دهد؛ اما از جانب دیگر می‌خواست با توسل به همین افراد با حضور بی‌حدوحصر خارجیان در دولت افغانستان مبارزه کند… ص۳۹۷ …رابطۀ ما با این کشور رفته رفته به یک ماجرای مضحک و در عین زمان غم‌انگیز، به نوعی تراژدی-کمیدی مسخ شده بود. گفت‌وگوهای تکراری و مسایل تکراری و قصه‌های دردآور و بی‌نتیجه… ص ۴۸۶»
شگفت‌آور و خنده‌دار این است که رییس جمهور کرزی به عنوان رییس دولتی این چنین درمانده و وابسته به امریکا از یک‌سو، و از سوی دیگر درگیر رابطۀ سرد و متشنج با امریکایی‌ها پس از انتخابات ۲۰۰۹، پیوسته از امریکایی‌ها توقع و تقاضا داشته است که او را در گرفتن خاک‌های آن‌سوی دیورند از پاکستان کمک کنند: «کرزی همیشه در آرزوی گسترش مرزهای افغانستان تا رودبار اتک بود و از تحقق این آرزو هیچ وقت منصرف نشد… ص ۴۰۶»
کتاب: سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، در واقع روایت و حکایتی از ناتوانی‌ها ، ناکامی‌ها و سرخورده‌گی‌های دولت افغانستان و به خصوص رهبری این دولت و شریکان بلندپایۀ دولت به شمول نویسندۀ کتاب در کرسی وزارت خارجه و مشاورامنیت ملی است. این ناتوانی و ناکامی و این سرخورده‌گی را بدون هیچ ابهامی می‌توان در سیاست و عملکرد این دولت و و دولت‌مدارانش چه با حامی و دوست امریکایی و انگلیسی‌شان و چه با مخالف و کشور مداخله‌گر و جنگ‌افروز پاکستانی آن مشاهده و مطالعه کرد. در این کتاب به‌صراحت توضیح و تبیین می‌شود که دولت افغانستان و مسوولین سیاست خارجی با تمام تقلا و تلاش‌هایی که برای قانع ساختن پاکستان حتا از طریق دست و دامن شدن به کشورهای دوست پاکستان چون: ترکیه، عربستان، چین و انگلیس انجام دادند، به موفقیت نرسیدند.
انگلوفون‌های افغان و انگلیس‌ها
در کتاب: سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، از حضور جاسوسان و طرف‌داران بریتانیا یا دولت انگلیس نیز به تفصیل سخن می‌رود: «انگلیس‌ها یک شبکۀ بسیار نیرومند طرف‌دارانِ خود را در دستگاه حکومت داشتند… اکثریت نزدیک به اتفاق این افراد به هیچ‌وجه جاسوس انگلستان نبودند، بلکه افغان‌های وطن‌دوست بودند، اما شبکۀ انگلوفون چنان با هم پیوسته بود و همبسته‌گی میان افراد دارای آموزش و فرهنگ انگلیسی و جاسوسان انگلیس چنان نیرومند بود که به گونۀ اجتناب‌ناپذیر موجب بر انگیختن شک‌های فراوان می‌شد… ص ۵۶۳ …رهبران انگلیس در گفت‌وگوهای‌شان با رهبران افغانستان از این که بگویند که فلان شخص باید به حیث وزیر در فلان بخش تعیین شود و یا این‌که فلان والی نباید برکنار شود، ابایی نداشتند. آن‌ها افراد مورد نظرشان را مورد حمایت قرار می‌دادند… ص ۵۶۴»
اما نویسنده به حیث وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی علی‌رغم این بحث و سخن از انگلوفون، این شبکه و اسامی جاسوسان و طرف‌داران انگلیس را افشا و معرفی نمی‌کند؛ افزون بر آن‌که بیان وی در این مورد متناقض است. مسلماً وطن‌دوستی افغان‌های وطن‌دوست با بودن در شبکۀ انگلوفن و جاسوسی برای انگلیس، قابل جمع نیست. در حالی که دکتور سپنتا از افشای نام مایکل سمپل ایرلندی کارمند اتحادیۀ اروپا و اخراج او از افغانستان به عنوان عنصر مشکوک و متهم به فعالیت ضد امنیت ملی افغانستان احساس مباهات می‌کند و می‌نویسد: «هر باری که صدای تبلیغ مایکل سمپل و دوستان افغانی او علیه من بالا می‌شود، خودم را به عنوان یک دموکرات میهن‌پرست خوشبخت احساس می‌کنم… ص ۵۶۷»، ولیکن وی از افشای نام دوستان افغانِ او در درون حکومت و شبکۀ انگلوفون و طرف‌داران و جاسوسان انگلیس امتناع می‌ورزد. اکتفای او به نوشتن «فلان» (رهبران انگلیس در گفت‌وگوهای‌شان با رهبران افغانستان از این‌که بگویند که فلان شخص باید به حیث وزیر در فلان بخش تعیین شود و یا این‌که فلان والی نباید برکنار شود) هیچ احساسی از جرأتش را «به عنوان یک دموکرات میهن‌پرست خوشبخت»، برای خواننده‌گان برنمی‌انگیزد و موجب ادای مسؤولیتش نمی‌شود.
شبکۀ انگلوفون در دولت افغانستان و جاسوسان انگلیس متشکل از چه کسانی بودند؟
وزیران، والیان و افغان‌هایی را که زمام‌داران و دولت انگلیس در واقع به عنوان طرف‌داران و جاسوسان خود می‌خواستند نصب و ابقا شوند، چه کسانی بودند؟
حامد کرزی، اشرف‌غنی و انتخابات ۲۰۱۴
دکتور سپنتا وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی حکومت کرزی، اشرف‌غنی را جانشین مورد نظر رییس جمهور کرزی معرفی می‌کند که وی پس از انتخابات ۲۰۰۹ در جهت بالا کشیدن اشرف‌غنی به جانشینی خود وارد اقدام شد: «دکتور اشرف‌غنی که بعد از شکست در انتخابات ۲۰۰۹ تازه به حامد کرزی پیوسته بود و کرزی هم پیوسته در پی آن بود تا وی را به گونۀ آرام به حیث جانشین خود بالا ببرد، یکی از آن کسانی بود که همواره از هرچه رییس جمهور می‌گفت، بی‌چون‌وچرا حمایت می‌کرد… ص ۳۴۰»
جالب و شگفت‌آور این است که با توجه به توضیح مفصل دادفر سپنتا وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی حکومت کرزی در مورد مناسبات سرد و پُرتنش فزاینده رییس جمهور کرزی با امریکا، فرد مورد نظر امریکایی‌ها و کرزی در رسیدن به ارگ کابل در انتخابات ۲۰۱۴، اشرف‌غنی بود. وی پاسخ بی‌طرفی و عدم مداخلۀ جان کری وزیرخارجۀ امریکا را به حامد کرزی که نامزد امریکا در انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری افغانستان کیست، نمی‌پذیرد و می‌نویسد: «ایالات متحده از همان اغاز نسبت به اشرف‌غنی خوش‌بینی داشت و به سود او بعدها به نحوی مداخله کرد. حتا یان کوبیش نمایندۀ سرمنشی ملل متحد برای افغانستان نیز تشویق و مجاب شده بود تا با آنان همراهی کند. در تحقق این پروژه به هر دلیلی که بود، رییس جمهور افغانستان نیز کاملاً تلاش می‌کرد. وی تمام اعضای تیمش را وادار کرد تا خلاف میل باطنی از دکتور اشرف‌غنی حمایت کنند… ص ۵۴۴»
تعجب و شگفتی دیگر به همسویی حامد کرزی و طالبان و پاکستان در حمایت از ریاست جمهوری اشرف‌غنی برمی‌گردد که در سیاست افغانستان؛ روایتی از درون بیان می‌شود:
«طالبان به دستور پاکستان از دکتور غنی در انتخابات حمایت کردند و در جاهایی که ممکن بود وی به آرای بیشتر دست یابد، کلیۀ تهدیدها و عملیات خود را طور آشکارا متوقف ساختند. ملایان طالبان نیز علنی به سود وی به تبلیغ می‌پرداختند… ص ۶۸۳»
واقعاً شگفت‌آور و ترسناک است وقتی در سیاست افغانستان و بازی‌های سیاسی سیاست‌مداران تا سطح رییس جمهور کشور، تناقضات و چندگانه‌گی این‌چنین مشمئزکننده وجود داشته باشد و جای ارزش‌ها و تعهدات ملی و اخلاقی را، تزویر و توطیه بگیرد.
حامد کرزی پس از انتخابات ۲۰۰۹ با امریکایی‌ها که آن‌ها را متهم به دخالت در این انتخابات علیه خودش می‌کند، وارد رابطۀ سرد و متشنج می‌شود و تا پایان ریاست جمهوری‌اش این تنش به‌صورت فزاینده بالا می‌رود و گسترده می‌شود؛ طالبان به عنوان دشمن حکومت او در تمام سال‌های حکومتش علیه او می‌جنگند و حتا برادرش را در قندهار می‌کُشند.
پاکستان به عنوان حامی طالبان در عقب این دشمنی با کرزی و حکومت او قرار دارد؛ اما برای کرزی، امریکا، طالبان و پاکستان در انتخابات ۲۰۱۴ فرد مورد نظر در کرسی آیندۀ ریاست جمهوری، اشرف‌غنی است و هر چهار طرفِ مخالف و متخاصم از او حمایت می‌کنند!؟
از این هم شگفت‌آورتر و رازآلودتر، حمایت کرزی از اشرف‌غنی علی‌رغم اذعان به ویژه‌گی‌های منفی وی در رسیدن به مقام ریاست جمهوری است. مؤلف کتاب: سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، خود را از کشف این راز و این تناقض و دوگانه‌گی در سیاست کرزی عاجز می‌بیند؛ در حالی که او این راز را به خوبی می‌داند، اما عمداً از بیانش طفره می‌رود:
«برخی از همکاران رییس جمهور کرزی تلاش می‌کردند وی را قانع کنند که دکتور غنی به دلایل گوناگون از جمله خصوصیات فردی، گرایش‌های رادیکال نژادی و وابسته‌گی بیش از حد به کشورهای غربی شایستۀ مقام ریاست جمهوری نیست. من حتا در یک جلسه هم به یاد ندارم که رییس جمهور حامد کرزی، یکی از این دلایل را رد کرده باشد؛ برخلاف، تمام این انتقادها را مورد تأیید قرار می‌داد، به ویژه وابستگی و حتا سرسپرده‌گی او را به امریکا و بریتانیا مطلقاً مورد تأیید قرار می‌داد و با قاطعیت می‌گویم گه در آغاز شخص رییس جمهور کرزی منبع اصلی چنین اطلاعاتی بودند؛ اما نمی‌دانم چه رازی در کار بود که وی به هوا خواهی و پشتیبانی از دکتور غنی برخاست. از میان همکاران رییس جمهور اکثریت آنان با انتخاب دکتور غنی مخالف بودند. برخی زیر فشار رییس جمهور به جمع حامیان اشرف‌غنی پیوستند… ص ۸۷۳»
دکتور سپنتا در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۳ (۲۰۱۴) که مشاورت امنیت ملی حکومت کرزی را به دوش دارد و این حکومت مسؤول برگزاری انتخابات است، این انتخابات را پُر از تقلب و مایۀ شرمساری می‌داند:
«من به دلیل ایجابات کاری‌یی که داشتم، به اسنادی بسیار جدی در رابطه با تقلب گسترده در انتخابات برخوردم. از صدها ثبت صدا و همچنین سایر اطلاعات امنیتی می‌دانیم که انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۴ یک فاجعه، یک افتضاح و در عین زمان یک غم‌نامۀ شرم‌آور بوده است که بازیگران آن بر مردم افغانستان روا داشته‌اند… ص ۸۴۸»
بازیگر اصلی در این انتخابات، رییس جمهور کرزی و حکومتِ او بود که مطابق قانون اساسی، مسؤولیت و مکلفیت برگزاری انتخابات را داشتند. دکتور سپنتا مشاور امنیت ملی از اعضای ارشد این حکومت بود که بسیار دیر و برخلاف آن‌چه که در مورد مبارزه و مخالفت خود با فساد و استبداد در این کتاب بار بار و به تکرار ادعا می‌کند، از «افتضاح و غم‌نامۀ شرم‌آور» این انتخابات سخن می‌گوید.
اما علی‌رغم «تقلب رسوا و مفتضح انتخاباتی خجالت‌بار» که حکومت کرزی و کمیسیون مستقل انتخاباتی تعیین‌شده از سوی این حکومت گرداننده و مسؤول آن بود، مشاور امنیت ملی می‌گوید که رییس جمهور کزری، اشرف‌غنی احمدزی را برنده و پیروز انتخابات می‌دانست:
«رییس جمهور کرزی به هیچ وجه طرف‌دار ادامۀ کار حکومتش نبود. وی تلاش می‌کرد تا هرچه زود تر امور حکومت را به اشرف‌غنی که او را برندۀ انتخابات تلقی می‌کرد، تسلیم کند. کرزی از «برنده» شدن اشرف‌غنی بسیار راضی بود. اشرف‌غنی احمدزی از سال‌ها پیش نامزد مورد نظر او و مورد حمایتِ بی‌دریغش بود. یکی از مسؤولان طراز اول کمیسیون انتخابات در اوایل سال ۲۰۱۵ در حضور آقای خرم و استاد زلمی هیوادمل به من گفت که دکتور عبدالله در دور اول، انتخابات را با اکثریت پنجاه و دو اعشاریه هفت درصد برده بود، اما سفیر انگلستان به نماینده‌گی از «جامعۀ جهانی» کمیسیون را وادار کرد تا این نتایج را اعلام نکند… ص ۸۵۹»
از بهترین‌های خاطره‌نویسی درون سیاست معاصر افغانستان
کتاب: سیاست افغانستان؛ روایتی از درون، علی‌رغم کمبودها و کاستی‌ها، بهترین کتاب خاطرات یک سیاست‌مدار معاصر افغانستان از درون حاکمیت سیاسی دوران مقام و کار رسمی‌اش است. هیچ سیاستمدار شریک قدرت سیاسی در دوران کار و مقام رسمی‌اش که در یک سدۀ اخیر خاطرات خود را نوشته‌اند، این چنین صریح و صادقانه در مورد خود و وقایع درون حاکمیت ننوشته‌اند. این کتاب از منظر شیوۀ نگارش نیز از بهترین‌هاست.
من مطالعۀ این کتاب را برای تمام آدم‌های علاقه‌مند به سیاست و فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی و علاقه‌مند به تاریخ توصیه می‌کنم.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.