دیوبند و دیوبندیت

گزارشگر:عزیز احمـد حنیف/ سه شنبه 10 دلو 1396 - ۰۹ دلو ۱۳۹۶

بخش هشتم/

mandegar-3پنج: گرامی‌داشت از سالروز ولادت پیامبر صلی‌الله علیه وسلم
علمای دیوبند مناسبتِ گرامی‌داشت از ولادت باسعادتِ رسول گرامی اسلام صلی‌الله علیه وسلم را مشروط بر این‌که مردم مرتکب اعمالِ ناشایست و خلافِ شرع در آن نشوند و به وقت و زمانِ معینی مقید نباشد، مشروع و مستحسن می‌دانند. «ذکر ولادت شریفۀ سیدنا رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم با بیان روایات صحیحه، در اوقاتی که خالی از عبادت‌های واجبه هستند و با کیفیت‌هایی که مخالف با طریقه و روش صحابۀ کرام و اهل قرون ثلاثۀ مشهودلها بالخیر و بر مبنای اعتقادات موهمِ شرک و بدعت نباشد و با آدابی که با سیرت صحابه رضی‌الله عنهم که مصداق این قول شریف آن‌حضرت علیهم السلام است که فرمود: «ما أنا علیه و أصحابی» (راه رستگاری، راهی است که من و اصحابم بر آن گامزن هستیم)، منافات نداشته باشد و در مجالسی که از منکرات شرعی خالی باشند، موجب خیر و برکت خواهد بود؛ اما با این شرط که مقرون به صدق نیت و اخلاص باشد و تحت این عقیده انجام شود که از جملۀ اذکار حسنه و مندوبه‌یی است که مقید به وقتی از اوقات نیست». (۸، ص۷۰)
علمای دیوبند، طوافِ دور قبر، سجدۀ تعظیم در وقتِ ورود به زیارتگاه بزرگان و اولیا، سجده در جلو مرشد، برگزاری مراسم تعزیت به مناسبت شهادت امام حسین (رض)، اعتقاد به نزول روح پیامبر از عالم ارواح به عالمِ شهادت در زمان برگزای مجالس بزرگ‌داشت از سالروز میلاد فرخندۀ پیامبر صلی‌الله علیه وسلم و برخی مسایل دیگر از این دست را که خلافِ نصوص شرعی است، خلاف روحِ شریعت اسلامی دانسته و آن‌ها را بدعت می‌خوانند. (۴، ج۱، ص۳۲۴)
فعالیت‌های سیاسی دیوبند
فعالیت‌های سیاسی دیوبند حدود ۲۵ سال بعد از تأسیس این حوزۀ علمیۀ بزرگ زمانی آغاز می‌شود که مولانا محمودالحسن دیوبندی ریاست این حوزۀ علمیۀ بزرگ را عهده‌دار می‌گردد. مولانا محمودالحسن با وسعت دیدگاه علمی و سیاسیِ متفاوتی که (بدون مبالغه) نسبت به تمام بزرگان دیوبند داشت، تلاش ورزید در فضای آموزشی دارالعلوم تغییر بیاورد و علوم عصری را با علوم کلاسیک سنتی- دینی آشتی دهد و با کلید دین درِ سیاست را بگشاید و رهبری علمای هند را در میدان مبارزات استقلال‌خواهی به دست بگیرد.
مولانا محمودالحسن برای آزادی هند از چنگال استعمار انگلیس در سال ۱۳۲۳هـ ق/۱۹۰۵م برنامه‌یی جامع طراحی کرد و تصمیم گرفت برای اجرای آن از حکومت افغانستان و امپراتوری عثمانی کمک بگیرد. از این‌رو تعدادی از شاگردان ممتازِ خود را که از ایمان قوی، آرمان‌‌های بلند، اعتماد به نفس، توکل به ذات الله متعال، و اراده و بصیرتِ عالی برخوردار بودند، انتخاب و مأموریت‌هایی به آنان محوّل کرد. از جملۀ این شاگردان می‌توان به مولانا عبیدالله سندی (متوفای۱۳۶۳هـ/۱۹۴۴م) و مولانا محمّدمیان منصور انصاری (متوفای ۱۳۶۵هـ ق/۱۹۴۶م) اشاره کرد.
ایشان در راستای تحققِ این هدف در مناطق مرزی هند با افغانستان، مراکز امنی را انتخاب کردند که مسلمانانِ آزاده و ظلم‌‌ستیز در آن‌جا استقرار داشته باشند؛ به‌ویژه در منطقۀ تحت کنترل قبایل پشتون که اهالی آن از انگلیس بسیار متنفر بودند و برای تقدیم جان ‌و مالِ خود آماده‌گی کامل داشتند. ایشان نخست از میان شاگردانش مولانا فضل‌ربّی، مولانا سیف‌الرحمن، مولانا فضل‌محمود و افراد دیگری را به این مناطق فرستادند. چنان‌چه هم‌زمان با ورود آن‌ها درگیری‌های پراکنده‌یی با نیروهای انگلیسی که از توان نظامی بالایی برخوردار بودند، رخ داد و با وجود برتری نظامی دشمن، مسلمانان به پیروزی‌هایی دست یافتند. اما مبارزان مسلمان برای یک حملۀ فراگیر و سرنوشت‌‌ساز، به نیروی نظامی و مهمّات نیاز داشتند؛ از این‌رو با شیخ‌الهند مکاتبه کردند و از ایشان کمک خواستند.
ایشان شاگرد خود علامه عبیدالله سندی را که اندیشمند و سیاست‌مداری زیرک و توانا بود، به کابل فرستاد و خود شخصاً به طرف استانبول حرکت کرد. در مسیر ابتدا به حجاز رفت و با غالب‌پاشا (والی حجاز در دولت عثمانی) و انورپاشا (وزیر جنگ و فرمانده کُل ارتش عثمانی در جنگ بالکان و جنگ جهانی اول)، و نیز جمال‌پاشا (از رهبران برجستۀ سیاسی و نظامی امپراتوری عثمانی) و افراد دیگری ملاقات کرد. همۀ این شخصیت‌ها بر همکاری مالی و نظامی تأکید داشتند. آلمان نیز به‌خاطر هم‌پیمانی با ترکیه حاضر به همکاری با ایشان شد. شیخ‌الهند درصدد بود که با یک برنامه‌ریزی دقیق و حساب‌شده، درست زمانی که بریتانیا در مناطق مختلف مشغول مقابله با نیروهای متفقین در جنگ جهانی اول (۱۹۱۴- ۱۹۱۸م) است، با کمک قبایل آزادی‌خواه مسلمان و پشتیبانی دولت عثمانی و هم‌پیمانانش، به مواضع دولت انگلیسیِ هند حمله کند. اما در پی شکست دولت عثمانی در جنگ جهانی اول و دستگیری شیخ‌الهند توسط شریف حسین (امیر حجاز که علیه امپراتوری عثمانی به‌پا خواسته و با انگلیس هم‌پیمان شده بود) و خیانت برخی افراد دیگر و همچنین افشای نامه‌‌های محرمانه‌یی که بین شیخ‌الهند و شاگردان و معاونانِ ایشان رد و بدل می‌شد (امری که در تاریخ معاصر هند به «تحریک ریشمی رومال» معروف است)، این برنامه عملی نشد. (۲۰/۱۱/۱۳۹۲)
هدف این جنبش، پایان دادن به استعمار انگلیس نه تنها در هند، بلکه در سایر مستعمرات بریتانیا نیز بود. مولانا محمودالحسن پایگاه‌‌هایی را در دهلی و کراچی و چند نقطۀ دیگر در مناطق قبایل آزادِ پشتون‌‌نشین برای آموزش‌‌های نظامی ایجاد کرد و برنامه‌هایی را برای تحریک هندی‌‌های شاغل در نیروهای انگلیسی به شورش و نافرمانی و ایجاد یک انقلاب سراسری در نظر گرفت. ایشان همچنین در استانبول، انقره، برلین، مدینۀ منوره و برخی شهرهای دیگر، تلاش‌هایی را انجام داد تا بدین‌وسیله بتواند دولت‌‌ها را در جنگ علیه انگلیس با خود همراه کند و کمک‌‌های نظامی و حمایت‌‌های معنوی آنان را به‌دست آورد.
شیخ‌الهند همچنین برای جلب حمایت از ملت هند، اقدام به ارسال چند هیأت دیپلماتیک به جاپان، چین، ایالات متحدۀ امریکا و فرانسه نمود و حکومت موقتِ هند را در کابل پایتخت افغانستان ایجاد کرد.
مولانا محمودالحسن در راستای عملی کردنِ برنامه‌‌هایش، با وجود کهولت سِنّ‌، در سال ۱۳۳۳هـ ق/۱۹۱۵م شخصاً به حجاز سفر کرد و در مدینۀ منوره با مسوولان بلندپایۀ دولت عثمانی دیدار کرد. اما پس از این‌که حکومت انگلیسی هند از محتوای نامه‌های محرمانۀ ایشان اطلاع یافت، در ماه صفر ۱۳۳۵هـ ق/نوامبر ۱۹۱۶م با جمعی از شاگردان و معاونانش از جمله مولانا سید حسین‌احمد مدنی (متوفای ۱۳۷۷هـ ق/۱۹۵۷م) دستگیر و به جزیرۀ مالتا در دریای مدیترانه تبعید و در آن‌جا زندانی شد. سرانجام پس از سه سال و دو ماه تبعید و زندان، در سال ۱۳۳۸هـ ق/ ۱۹۲۰م آزاد شد. (۲۰/۱۱/۱۳۹۲)

نقش علمای دیوبند در ایجاد جنبش خلافت
در دهۀ اول و دومِ قرن بیستم میلادی، هنگامی که دارالعلوم دیوبند به عنوان بزرگ‌ترین حوزۀ علمیه دینی مسلمانان در شبه‌قاره در اوج شگوفایی علمی خویش قرار داشت و اندیشمندان بزرگی همچون علامه محمودالحسن دیوبندی و شیخ‌الاسلام حسین احمد مدنی در آن‌جا حضور داشتند، خلافت عثمانی‌ها در جریان جنگ اول جهانی با شکست‌هایی سنگین در جنگ یونان (۱۸۹۷م) و جنگ بالکان (۱۹۱۲-۱۹۱۳م) روبه‌رو شد که با تجزیۀ بخش‌های اروپایی آن، تقسیم ایران میان روسیه و انگلیستان (۱۹۰۷م)، اشغال لیبیا توسط ایتالیا (۱۹۱۱م)، تحکیم قیمومیت فرانسه بر مراکش (۱۹۱۱م) و حوادثِ دیگری انجامید که در نتیجۀ آن، با گذشت هر روز در مقابل رقبای بزرگ جهانی‌اش تضعیف گردید. (۳، ص۲۴۵)
این امر باعث شد که تعدادی از علما به رهبری علامه محمودالحسن دیوبندی در کنار اندیشمندانی همچون محمد علی جوهر، ابوالکلام آزاد و غیره، جنبش خلافت (۱۹۱۸-۱۹۲۴م) را ایجاد نمایند. جنبش خلافت که یک‌سومِ آن را هندوها تشکیل می‌دادند، برای حمایت از خلافت عثمانی‌ها به وجود آمد و تا روزهای پایانی سقوط خلافتِ عثمانی از آن با قاطعیت پشتیبانی کرد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.