احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 14 دلو 1396 - ۱۳ دلو ۱۳۹۶
نویسنده: گاری اندریسون، سرهنگِ بازنشتۀ نیروهای دریایی امریکا، مشاور ملکی نیروهای امریکایی در افغانستان و عراق و اکنون استاد همکار در امور بینالملل دانشگاه جورج واشنگتن
برگردان: کلیمالله همسخن
منبع اصلی: سمال وارس ژورنال
طوری که رییسجمهور ترامپ جنگ افغانستان را به میراث میبرد، بهترین مشورهیی را که کسی به او میتواند بدهد، این است: بخشهای پُر جمعیت افغانستان تحت قیمومیت حکومت است. جنوب افغانستان، عمدتاً مناطق پشتوننشین درامتداد مرز با پاکستان در قلمرو طالبان قرار دارد. شمال و شرق در کنترل جهادیان قومی و تباری غیر پشتون است. هیچ کدام اینها تهدید مستقیم بر منافع امنیت حیاتی ایالات متحدۀ امریکا نمیباشند. طالبان در شهرهای بزرگ پیروز نمیشوند و حکومت به دلیل نبود جادههای قابل استفاده و عدم ارتباطات مناسب، قادر به اعمال حاکمیت حقیقی در مناطق دور دست نیست.
ما در جنگ افغانستان وارد شدیم. خواست ما بیرون راندن رادیکالسیم اسلامی بود. القاعده عمدتاً نابود شده است و همچنان به رغم علاقهمندی داعش، هیچ نشانهیی وجود ندارد که بازیگران بزرگ سیاسی افغانستان به داعش خوش آمدید بگویند. این بدان معناً نیست که ما باید افغانستان را کاملاً ترک کنیم؛ مگر معنایش این است که مرحلۀ ملتسازی در آن اوضاع جنگی به پایان رسیده است.
حضور مستمر نظامی ما در این کشور قرین به حق است -این سیاست برای مبارزۀ دوامدار در برابر تروریسم طرح شده بود که مطمین شویم گروههای تروریستی نتوانند افغانستان را به حیث پایگاه برای حملۀ دیگر از نوع «یازدهم سپتامبر ۹/۱۱» به سرزمین آمریکاییهای استفاده کنند. ما اگر افغانستان را در این مقطع زمانی کاملاً ترک بگویم، اشتباه خواهیم کرد، همینطور کنترل مبارزه با تروریسم مانند داعش را از دست خواهیم داد- داعش، پدیدهیی که در افغانستان ظهور کرده است. طالبان شاید برای بسیاری از امریکاییهای تنفرانگیز باشند، اما آنها تهدید انتقالی نیستند.
حضور قوتهای امریکایی و ناتو در افغانستان باید مانند سیاست بیمهیی مدنظر گرفته شود. اول، این یک سَدِ کمهزینه در برابر جنگجویان خارجیی است که میخواهد از افغانستان به عنوان پایگاه حملاتی بر امریکا و متحدان نزدیک آن استفاده کنند. روسیه دارد روی این امر (استفاده از جنگجویان در برابر امریکا و متحدانش) با افغانستانیهایی که قادر به انجام چنان مأموریت هستند، چانهزنی میکند و باج میدهد. مردم افغانستان شاید امریکایی را دوست ندارند، ولی حضور ما به گونهیی پذیرفته شده است که روسهای هرگز نمیتوانند همانند امریکاییهای قابل تحمل باشند.
مشکل واقعی فرا راه توسعۀ افغانستان، خود افغانستان است؛ چیزی که امریکا به آن نمیتواند کمک کند. افغانستان کشوری است که ظاهراً روی کاغذ نظام قوی متمرکز دارد، اما زیرساختهای ملتی و اجتماعی اجازۀ کمکرسانی و ارایۀ خدمات به شیوۀ مناسب را به حکومت نمیدهد. این کشور نیاز به حکومت غیر متمرکزی دارند که به استانداران/والیان، قدرت و منابع بدهد که بتوانند به بهبود اوضاع مفید واقع شوند و آنها(والیان) را برای پیشرفت واقعی پاسخگو بسازد. انتقال مستقل منابع مالی از کابل به ولایت، میتواند لایههای فساد را از بروکراسی کابل از میان بردارد. فساد یک چیز طبیعی در آن بخش دنیا است. مگر لایههای فساد میان کابل و حکومتداران ولایتی ناتوان کننده است.
اگر به حکومتداران ولایتی، منابع مالی داده شود و پاسخگو باشند، آنها در امر مبارزه با فساد فعالتر خواهند شد؛ چون فساد آنها را زشت جلوه میدهد. مسأله این است که بحث تمرکززدایی قدرت و تغییر ساختار، موضوع مردم افغانستان است. تا زمانی که آنها مشکلات داخلی را حل نکرده اند، تلاشهای امریکا در جهت ملتسازی و هزینههایش در امر مبارزه علیۀ تروریسم به آن میماند که پول در دستشویی ریخته شود. ما میتوانیم به دولت افغانستان مشورۀ دیپلوماتیک بدهیم که چگونه بتواند به مردم کار درست انجام بدهد، تا زمانی که مردم افغانستان تغییر اساسی را به وجود نیاورند، هزینههای انکشافی ما باید جای دیگری مصرف شود؛ اما امریکا میتواند کمکهایش را به افغانستان در جنگ بر ضد تروریسم تمرکز دهد.
اگر سرمایهگذاری ما در افغانستان به جای ملتسازی، به هدف مبارزه بر ضد تروریسم متمرکز شود، احتمالاً در این اوضاع حق به جانب هستیم. شاید اخطلات نیروهای مشترک (افغانستان-امریکا) عبث باشد، اما حضور ما برگ برندۀ حکومت افغانستان در چانزنی با طالبان است. طالبان میخواهند جنگجویان خارجی افغانستان را ترک کنند؛ ما میخواهیم جهادگران بیرونی نیز کشور را ترک کنند. موافقت با طالبان بر سر بیرون راندن القاعده و داعش از جغرافیای تحت کنترلشان، یک گام بزرگ به قوتهای ناتو و امریکایی در امر مبارزه با تروریسم است.
دکترین ترامپ طوری که در حال توسعه است، چنان نمینماید که یکباره ترک دنیا کند، مگر چنان به نظر میرسد و میخواهد مطمین شود که سرمایهگذاریهای مالی و نظامی امریکا به جای نوع دوستی کورکوانه و عبث، تأمین کنندۀ منافع امریکا ست. ما باید افغانستان را از راههای دیپلوماتیک به تمرکززدایی قدرت و تغییر نظام تشویق کنیم، به لحاظ لوجیستیکی و تدارکاتی حمایت کنیم که خود بتوانند علیۀ تروریسم مبارزه کنند. همچنان دولت افغانستان باید به حل و فصل صلحآمیز مسالۀ طالبان تشویق شوند. طالبان باید همچون یک حزب سیاسی شامل حکومت شوند. اگر ما بتوانیم آن سه هدف اساسی را عملی کنیم، به واقعیت گفته میتوانیم که تلاشهای ما در جنگ ارزش داشت.
Comments are closed.