احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:ابوبکر صدیق/ چهار شنبه 2 حوت 1396 - ۰۱ حوت ۱۳۹۶
ساعت چهار و ۴۵ دقیقه پس از پیشین را نشان میدهد، جادۀ وزارت خارجه، جادهای منتهی به دهمزنگ و دارالمان به شدت تحت نظارت نیروهای امنیتی (ریاست ۱۰ محافظت از رجال برجسته) قرار دارد. لحظات پس کاروان موترهای شیشه دودی محمد سرور دانش معاون دوم رییس حکومت وحدت ملی از جادۀ وزارت خارجه با سرو صدا و سرعت نهایت بالا در حرکت میشوند. شهروندان که از فرط انتظار و بندش جادهها به تنگ آمدهاند با دیدن این حالت بیشتر عصبانی به نظر میرسند.
اما، کاروان موترهای معاون دوم غنی بهسان قطعۀ نظامییی که بهطرف نبرد در حرکت باشد جاده را پر از دود گرد و غبار کرده با سرو صدا ساحۀ ترک میکنند. شهروندان با مشاهده این حالت به رهبران حکومت نفرین میفرستند و هر فردی زیر لب خود سخنزشتی را زمزمه کرده به رهبران حکومت دشنام حواله میکند. رانندۀ در کنار جادۀ که از توقف بسیار بهتنگ شده، میگوید: این چوچههای ناخلف زمانۀ چقدر مردم آزار هستد، ما بیش از نیم ساعت انتظار میکشیم تا سرک باز شود، از دست این اولادهای ناخلف و مردم آزار به تنگ آمدهایم.
اما، محمد سرور دانش در این امر تنها نیست، هستند شمار زیاد از رهبرانی که نقطۀ مشترک با مردم خود ندارند و اگر نقطۀ مشترکی درگذشته داشتهاند، پس از رسیدن به قدرت این وجه مشترک به دلایل مختلف بهصفر تقلیل یافته است. شمار زیاد از رهبران به شمول رییس حکومت وحدت ملی، معاوناناش و هر فردی که در کرسیهای بلند حکومتی قرار دارند با گشتو گزارشان در شهر موجب اذیت مردم شدهاند و حتا مسوولان امنیتیشان شهروندان را مورد تحقیر و توهین قرار دادهاند. در افغانستان چنین موضوعات قابل پیشبینی است، چون وجه مشترک میان مردم و رهبران وجود ندارد و اگر وجود دارد بسیار کمرنگ شده است. در حالی که رهبران شمار زیاد کشورهای جهان در میان مردمشان قدم میزنند، به خریداری میروند و با مردم در شهر و بازار مصافحه میکنند. اما در افغانستان بهعکس وقتی کسی به قدرت میرسد در پشت دیوارهای سمنتی و سیمهای خاردار خود را محصور میکند. ایجاد وجه مشترک میان رهبران و شهروندان از طریق رفتار پسندیده، تعامل و بردهباری و حس مردم داری و شهروندی وقانونمداری ایجاد میشود. اما این فکتورها در وجود رهبران افغانستانی کمتر ملموس است.
وقت رییس اجرایی حکومت وحدت ملی اعتراف میکند که از ساحۀ سبز پایتخت بیرون رفته نمیتوانند، این مسأله قابل نگرانی است، فاصله میان مردم و حکومت ایجاد شده است و محبوبیت رهبران حکومت در میان مردم به شدت کاهش یافته است، اوضاع کشور و بهویژه پایتخت در چند قدمی ارگ و سپیدار به شدت قابل نگرانی است. بدون تردید که سیاسیون به اساس پرنسیپهای موجود حکومتی باید امنیت و «خط سیر» و رفت آمدشان تحت نظارت امنیتی باشد، اما این تأمین امنیت به معنای این نیست که سیاسیون با رفتن به خانه و دفترشان موجب درد سر برای مردم شوند. بیماران از شدت راه بندی در مسیری جاده جان دهند، خاک و دود موترهای سیاسیون مردم کنار جاده را بپوشاند و سرو صدای هارنهای بلندگو دار آنان مردم را بهت زده کند. قانون اساسی افغانستان همۀ مردم را به اساس حق شهروندی برابر میداند، اما سرور دانش که پیشوند «قانونپوه» را با خود به یدک میکشد، کتابها و مقالههای زیادی در رابطه به قانون نوشته است، در تدوین قانون اساسی کشور نیز سهم داشته است. آیا این قانون را بهخاطر لگد کردن بالای گردههای مردم نوشته است و پیشوند «قانونپوهی» را فقط برای تظاهر به یدک میکشد؟ وقتی قانونپوه با چنین حرکات از جادهها عبور میکند!؟ وقتی محمد اشرف غنی رییس حکومت برای دیدن به بیمارستانی ساعتهای جاده را میبندد. بدون تردید میشود حدس زد که نقطۀ مشترک میان مردم و رهبران حکومت وحدت ملی وجود ندارد ومحبوبیتشان نهایت پایین آمده است. اگر این رهبران خود را از میان مردم میدانند و وجۀ مشترک با مردم دارند باید ثابت کنند و یک روز بدون متوقف ساختن جادهها در میان مردم قدم بزنند. اما این بُعد مشترک در میان مردم و رهبران به «صفر» تقلیل یافته است و دیگر شهروندان به رهبران حکومت وحدت ملی اعتماد ندارند. تنها معاون دوم رییس حکومت وحدت ملی به بیش از نیم ساعت جادهها را برای عبور خود میبندد، همۀ این موضوعات نشان میدهد که رهبران حکومت وحدت ملی خود را در میان چهاردیوارهای سمنتی چنان محصور کردهاند که حتا اوضاع بیرون از این دیوارها و موترهای شیشه دودیشان برایشان جنهمی است که باید در آن فقط مردم بسوزند.
Comments are closed.