احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عزیز آریانفر/ دوشنبه 14 حوت 1396 - ۱۳ حوت ۱۳۹۶
در بارۀ خاستگاه واژۀ افغان چند دیدگاه است: یکی همان دیدگاه معروف که افغان از آه و ناله و فغان گرفته شده است. در این زمینه روایات فراوان است. چنانچه سیدجمال الدین افغانی آن را در کتابش آورده است. استاد حبیبی هم بارها این را آورده اند و شمار دیگری از نویسندهگان پشتون مانند سیستانی و…
دو دیگر اینکه در زمان ساسانیان، چون ایرانیان پارسی زرتشی و خداپرست بودند، ایرانیان پشتونها را که زرتشی نبودند، بیخدا ارزیابی میکردند و آنان را «ابگان» یا «ابوگان» میگفتند. بوگ یا بگ، به معنای خدا در زبانهای هندی، روسی و پارسی کاربرد دارد. در روسی همین اکنون خدا را بوگ میگوید. در هند بگوان و در کشور ما بگلان (معرب آن) بغلان و بگرام و نیز در عراق بغداد که معرب بگداد است.
پیشوند «آ» در پارسی قدیم، نشانۀ نفی بود. اینگونه ابوگ (بدون خدا، خدانشناس) پس از آمدن اعراب و اسلام، ابوگان و ابگان به افغان مبدل شد. این دیدگاه را بسیاری از دانشمندان ایرانی و خارجی تایید کرده اند. دانشمندان و پژوهشگران پشتون پاکستانی از جمله افراسیاب ختک هم بر همین دیدگاه اند.
دیدگاه دیگر این است که ابگان متشکل بر دو واژۀ «اب» و نشانۀ جمع «ان» است. بناً به ارزیابی برخی از دانشمندان روسی، اب به معنای مال، دام و رمه با نشانۀ جمع «ان» که در میان دو جز بیصدا، حرف صدادار «گ» افزود شده است یعنی ابگان به معنای دامدار، مالدار، رمهدار و کوچی. این برداشت با توجه به شیوۀ کوچروی و دامداری پشتونها پذیرا به نظر میرسد. با تکیه یه این دیدگاه میتوان گفت که ابدار یعنی دامدار و رمهدار، اگر چنین باشد، میتوان گفت که ابدالی در آغاز ابدار و ابداری بوده که با گذشت زمان، «دار» به دال ابدال شده است؛ در غیر آن، هیچ سند و مدرکی در دست نیست که بتوانیم ثابت بسازیم که ابدالی از عبدال عربی گرفته شده باشد.
دیدگاه دیگر این است که استاد حبیبی زمانی ارائه کرده بود که ابدالی از هپتالی یعنی یفتلی گرفته شده است. براساس این دیدگاه، پشتونها باید از اثر آمیزش هپتالیان با تاجیکها و دراویدیها به میان آمده باشند که بعدها به دو شاخه تقسیم شده اند. اگر چنین باشد، پشتونها یک قومِ نسبتاً جوان اند که تاریخشان پیشینهیی بیشتر از سدۀ ششم میلادی و شکست یفتلیان از تورکان و مهاجرتشان به جنوب هندوکش ندارد؛ اما دیدگاه حبیبی آشکارا بیپایه است؛ چون این پشتونهای غلزایی اند که در اثر آمیزش بازماندهگان هپتالیان با دراویدیها و ترکان و تاجیکها و… به میان آمده اند، نه درانی. چنانچه پروفیسور گانکوفسکی روسی همین چیز را نوشته است.
یک روایت دیگر هم همین است که بر پایۀ آن، «آوگان» به معنای سوارکار در آثار شاپور ساسانی و آثار هندی (اسوگان یا اسپکان) آمده است که زمانی استاد حبیبی بر آن استناد میکردند. هیچ دلیل محکمی در دست نیست که افغان از اَوَگان گرفته شده باشد، اما آن را رد هم نمیتوان کرد؛ یعنی از دید منطق نسبت وجود و عدم آن یکسان است.
از تاریخ میدانیم که آریاییان مردمانی بودند اسپدار و سوارکار. برای مثال: میدانیم که آنها پس از آمدن از سرزمینهای آن سوی رود ولگا و دانیوب در حدود پنج هزار سال پیش به سرزمین فرهنگ اندرونوا یعنی گسترۀ قزاقستان نام این سرزمین را خوانیرث یا هوانیرث (سرزمین ارابهسوران مهربان) گذاشتند.
همینگونه میدانیم که خاندان نیمه اسطورهیی کیانیان به نام اسپه یاد میشدند و همه نام خانوادهگیشان با نام اسپان پیوند داشت. مانند گشتاسپ، لهراسپ ویشتاسپ و… اینگونه اسپکان یا اسوگان یا اوهگان نامی بوده عمومی که به همه آریاییان اطلاق میشده است. یعنی اوگان نامی بوده است متعلق به همه باشندهگان اسپدارِ پشتۀ ایران از جمله پارسها و شاید هم هندیها. طرفه اینکه شاپور ساسانی هم خود را ابگان خوانده است.
از تاریخ میدانیم که این نام «افغان» را ایرانیها و پارسیزبانان در کُل بر پشتونها اطلاق میکرده اند، نه بر دیگران. در زمینه صدها سند هست. چگونه اکنون ادعا میکنند که این نام بر پشتونها اطلاق نمیشده است، بلکه جنبۀ کاربرد عمومی بر همه اقوام باشندۀ افغانستان کنونی داشته است؟ آیا حتا یک سند ارائه کرده میتوانند که در آثار زبان پارسی یا پشتو به مفهوم دیگری جز پشتون به کار رفته باشد؟ آیا سندی هست که نشان بدهد این واژه بر سایر اقوام در این هزار سال به کار رفته باشد؟ روشن است که پاسخ منفی است.
در یک سخن، از دید علم ایتمولوژی، نمیتوان با قاطعیت حکم صادر کرد که افغان معرب کدام واژۀ باستانی بوده است؟ اما یک چیز با صدها سند و برهان و دلیل ثابت است که تا سدۀ بیستم، «افغان» همیشه یک معنا داشته است: پشتون؛ اما پس از آمدن بیماری ناسیونالیسم از اروپا به کشور ما، تلاشهایی صورت گرفت دال بر تشکیل «ملت افغان» پیرامون قوم افغان یا پشتون که در زیر داربست آن تلاش شد تا هویت قومی یکی از اقوام بر همه باشندهگان تحمیل شود. این بود که در قانون اساسی سال ۱۹۶۴ بر افغان بودن همه باشندهگان سرزمین ما تأکید صورت گرفت که با مقاومت سایر باشندهگان کشور روبهرو گردید و کشور را شدیداً دچار دو دستهگی، افتراق، اختلاف، نفاق و شقاق گردانید. اکنون آتش این فتنه بار دیگر از سوی ارگنشینان به رهبری اشرف غنی احمدزی شعلهور شده است.
Comments are closed.