احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:فقیه قاضی نذیراحمد حنفی/ چهار شنبه 16 حوت 1396 - ۱۵ حوت ۱۳۹۶
بخش ششـم/
صاحب هدیهالعارفین در شرح حالِ امام ابوحنیفه آورده است: «او مسندی در حدیث دارد». و هم حاجی خلیفه در کشف الظنون۲/۱۶۸۰ گفته است: مسند امام اعظم ابوحنیفه نعمان بن ثابت کوفی متوفای ۱۵۰ هجری را حسن بن زیاد لؤلؤی روایت نموده و شیخ قاسم بن قطلوبغا حنفی متوفای ۸۷۹ هجری روایت حارثی را بر ابواب فقه ترتیب داده است.
مختصر مسند که به «المعتمد» مسما است، از جمالالدین محمد بن احمد القونوی دمشقی متوفای ۷۷۰ هجری میباشد، سپس آن را شرح نموده «المستند» نامیده و زواید آن را ابوالمؤید محمد بن محمود خوارزمی متوفای ۶۶۵ هجری جمعآوری کرده است.
بعد حاجی خلیفه شروح و مختصراتی را که بر مسند خوارزمی صورت گرفته، یادآور شده و هرکدام از ۱۵ مسند امام را با بیانِ مرتب مفصل به نگارش گرفته است .
بلی امام محمد ابوزهره ۱۵مسند امام ابوحنیفه را جمعاً در کتابش (ابوحنیفه حیاته و عصره – آرائه و فقهه) در ص ۱۶۹و۱۷۰ از ص۱۶۸۰ و ۱۶۸۱ کشف الظنون حاجی خلیفه نقل نموده است.
مسانید امام: طوریکه ذکر نمودیم، اگرچه امام ابوحنیفه آنها را با دستِ خویش به نگارش نگرفته و خودش به تألیف آنها نپرداخته است، مگر آنچه را که اصحابش و بهویژه صاحبین ابویوسف و محمد بن حسن شیبانی تألیف کردهاند، همه کتب اماماند؛ زیرا امام برآنان املا گفته و خودش مراجعه نموده و محتوای آنها را تأیید کرده است و حتا کتابهای اصحاب و یارانش که نوشتهاند و به نامهای آنان یاد میشود مانند «السیر الصغیر والسیر الکبیر» از محمد بن حسن و کتاب مبسوط که منسوب به امام محمد است و کتاب «الآثار». اینها همه از املای امام اعظم است.
خلاصه اینکه امام تعدادی از کتابها را خودش تألیف نموده و نوشته است مانند کتاب: فقه الاکبر و رساله العالم والمتعلم و رسالهیی را که به عثمان البتی و کتاب الرد علی القدریه و غیره و کتابهای دیگری را که از طریق املای شاگردانش تألیف نموده، بعد به آنها مراجعه نموده و خطا و غلطییی را که در آن بوده، تصحیح نموده است.
موفق مکی در این موضوع منتهیشده گفته است: امام ابوحنیفه یک یک مسأله را به شاگردانش القا میکرد و آنچه را که نزد آنان بود، میشنید و چیزی که با خود داشت، میگفت و با آنان مناظره میکرد تا آنکه بر یکی از اقوال اتفاق میشد. بعد ابویوسف آن را در اصول ثبت و جابهجا مینمود.
این بود مختصرگزارشی از مسانید امام ابوحنیفه رحمهالله تعالی.
احادیث امام و آنچه از آن جمعآوری شده است
در مباحث گذشته راجع به حفظ امام ابوحنیفه و شرط وی در روایت حدیث و جایگاهِ وی در جرحوتعدیل، تفیصلاتی پیشکش نمودیم و در نتیجه روشن شد که امام محدث بوده و مانند سایر امامان دارای احادیث است. وی بنا بر گواهی فقهی علمای اعلام و بنا بر مراجعه به کتابهای او و کتابهای شاگردانش و بنابر مطالعۀ استنباطات فقهی که بر نصوص شرعی کتاب و سنت بنا کرده است، بر احادیث دسترسی کامل داشته و از روایاتِ حدیث هیچگاه دور نبوده است.
محمد بن سماعه میگوید: امام ابوحنیفه در تصانیف خویش (مسایلی که بر شاگردانش املا نموده است) هفتادهزار و چند حدیث را ذکر نموده و کتاب الآثار را از چهلهزار حدیث انتخاب کرده است .
تهانوی گفته است: برای صحتِ این قول آنچه را که یارانش از وی روایت کردهاند همانند محمد بن حسن شیبانی در کتب ششگانه (اصل، جامعالکبیر، جامعالصغیر، سیرالکبیر، سیرالصغیر و زیادات) که معروف به ظاهرالروایه اند و کتب نادرالروایه و مانند عبدالله بن مبارک که در کتبش روایت نموده و مانند دیگر یارانش، مسایلیست که در حصر و شمار نمیآید. همۀ این مسایل، احادیثی اند که امام به طریق افتا، نه به طریق تحدیث، روایت نموده است. و ابوحنیفه در این روایات بهخاطر شدت و احتیاط قال رسول الله صلیالله علیه وسلم نگفته است.
از اینرو آن را به طریق افتا که شبیه روایت بالمعنی است، روایت نموده است. و البته با آنهم احادیث زیادی را به طریق اسناد روایت کرده که حافظان حدیث برخی از آنها را در مسانید امام و برخی را صاحبش محمد بن حسن در کتابهایش: الآثار، مؤطا، و کتاب الحجه علی اهل المدینه و غیره ذکر نموده است. همچنین ابویوسف در الآثار و ابن المبارک و حسن بن زیاد و دیگران در کتابهایشان و وکیع بن الجراح در مسندش و ابن ابی شیبه و عبدالرزاق در مصنفشان و حاکم و ابن حبان در صحیح و کتاب الثقات و بیهقی در سنن و طبرانی در معاجم ثلاثه و دارقطنی در کتابهایش آورده است.
کسیکه این کتب را تتبع نماید، مجموعۀ بزرگی از احادیث ابوحنیفه را در آنها مییابد که اگر در یک مجلد گردآوری شود، مجلد ضخیم و بزرگی از احادیث را تشکیل میدهد. و از دلایلی که به کثرت احادیث امام دلالت میکند، وجود یاران حفاظ اویند که محدثین به حفظ و وسعتِ علمِ آنان گواهی دادهاند.
طحاوی در سندش از اسد بن فرات روایت میکند که گفته است: اصحاب ابوحنیفه آنانی که کتب (مسایلی که امام املاء نموده است) تدوین نمودهاند، به چهل تن میرسند که در ده اوایل آنها ابویوسف، زفر، داود طائی، اسد بن عمر، یوسف بن خالد السمی، یحیی بن زکریا و ابن ابی زائده میباشند.
کسیکه شاگردانش چنین حفاظ حدیث و علمای بزرگ باشند، چگونه ممکن است که قلیلالحدیث باشد؟ در پهلوی اینکه او به اجماع موافقین و مخالفین، مجتهد بوده ـ و از شرایط اجتهاد هم این است که مجتهد باید به احادیث احکام علم و احاطه داشته باشد و این احادیث به هزارها میرسد ـ و مذهبش در صدها و بلکه هزارها مسأله با احادیث صحیح موافق است، آیا میشود محدث نباشد؟
سید مرتضی زبیدی احادیث مسند امام را که در روایتش با اصحاب کتب سته موافق است، جمع نموده و آن را «عقود الجواهر المنیفه فی ادلۀ مذهب امام ابی حنیفه مما وافق فیه الائمه السته او احدهم» نامیده است.
امام ابوحنیفه برحسب روایت حفاظ، از چهارهزار شیخ نوشته و از آنها حدیث بیان کرده؛ طوریکه یحیی بن نصر گفته است: «بر ابوحنیفه در خانهیی که مملو از کتب بود، وارد شدم و برایش گفتم: اینها چیست. گفت: اینها احادیثی است که جز از اندکی از آنها که مورد استفاده قرار میگیرد، حدیث بیان نکردهام» .
اینها همه دلیل بر آن است که امام ابوحنیفه رحمهالله به حدیث تعمق و اهتمام داشته و آنها را حفظ و جمع نموده و از آنها استفاده کرده و مذهبش را بر آنها بنا نموده است.
بلی او همانند عادتِ سایر محدثین، برای تحدیث ننشسته و هر خشک و تری را روایت نکرده و از هر کسی حدیث نشنیده است. او هرچند که در اخبار و آثار، کتابی تصنیف و تألیف ننموده، طوریکه امام مالک و سایر ائمه تألیف کردهاند، لیکن یاران و شاگردانش احادیثِ او را در کتابها و مسانید جمعآوری نمودهاند که حدوداً به بیستویک مسند میرسد که در مباحث گذشته توضیحات داده شد.
موفق مکی از حسن بن زیاد نقل میکند که گفت: ابوحنیفه چهارهزار حدیث را روایت میکرد که دوهزار از استادش حماد و دو هزار دیگر از سایر استادانش بود.
خطیب بغدادی از ابونعیم از محمد بن سعد کاتب روایت میکند که گفته است: از عبدالله بن داود خریبی شنیدم که میگفت: بر همۀ اهل اسلام لازم است که به ابوحنیفه در نمازهایشان دعا کنند و یادآور شد که او برای آنان سنت و فقه را حفظ کرده است.
اینهمه دلالت دارد که علما قدر و جایگاهِ امام ابوحنیفه را میشناختند و او را تقدیر میکردند و اعتراف داشتند که وی حدیث و فقه را جمع نموده و سنت رسولالله صلیالله علیه و سلم را با حفظ اقوال و افعالشان بر آنان حفظ کرده است. و این کار جز از طریق جمع احادیث و حفظ آن بهدست نمیآید و هم از قراین ثابت است که امام احادیث را جمع و سنت را حفظ نموده است.
امام در کوفه نشأت کرد و کوفه در آن روزگار مرکز بزرگ علما، محدثین و فقها بود و ابوحنیفه نیز به تحصیل علم و حفظ احادیث صحیح خود را وقف کرده بود. از اینرو از بین چهلهزار حدیث، احادیثِ خود را اختیار کرد و احادیث کوفه و عراق و سایر اماکن را جمع نمود و هرگاه محدثی وارد کوفه میشد و برای بیان حدیث مینشست، امام یاران و شاگردانِ خود را میفرستاد تا از او بشنوند و هرگاه به حدیثی برمیخورد که نزد وی نبود، آن را میگرفت و تلقی میکرد.
با این نگارش و این توضیحاتی که در جوانب مختلف حدیثیِ امام به عمل آمد، به اثبات میرسد که امام ابوحنیفه احادیث زیادی را جمع نموده که در هفده بلکه در بیستویک مسند جمعآوری شده و برخی هم در کتاب «الآثار» آمده و برخی را هم شاگردانش جمعآوری نمودهاند.
در نتیجه ابوحنیفه نه تنها امام در فقه و اجتهاد و استنباط احکام است، بلکه در حدیث و روایت نیز امام بوده و در فقه و فهمِ نکات فقهیِ احادیث از استعداد و اهلیتِ خاصی برخوردار بوده است؛ از اینرو جایگاه و مکانتِ امام در حدیث واضح و روشن میگردد.
Comments are closed.