احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالحی خراسانی - ۰۵ ثور ۱۳۹۷
امروز فرصتی پیش آمد تا برنامهٔ سیاه و سفید را با دقت تماشا کنم و لازم میدانم موارد ذیل را در بارۀ این گفتوگو نا متعادل برشمارم .
یک: شکی نیست که برنامۀ سیاه و سفید که با اجرای ژورنالیست جوان کشور سمیع مهدی مدیریت میشود، یکی از برنامههای موفق و مفید سیاسی به شمار میرود، اما در این برنامه روند گفتوگو به ترتیبی بود که یک ناظر بیطرف به سادهگی در مییابد که توگویی نوعی لطف و مسامحه شامل حال اسپنتا است و قرار نیست ابعاد نظریۀ متناقض، مبهم و رویایی او شکافته شود، این در حالی است که سعی میشود داکتر زلمی خلیلزاد مورد نوعی بازخوست قرار بگیرد.
همچنان در این مصاحبه معلوم و مشخص نیست که خلیلزاد به عنوان یک شهروند افغانستانی صحبت میکند یا یک شهروند و دیپلمات امریکایی؟ او گاهی از موقعیت شخص سوم صحبت میکرد، به ویژه آنجا که یکی دوبار سعی کرد به اسپنتا بفهماند که شعار بیطرفی از طرف سیاستمداران افغانستان ممکن است زمینۀ علاقهمندی امریکا را کم کند و به موقعیت رو به رشد فعلی زیان برساند. اما جای یک کسییی که از جریان جهاد و مقاومت باید نمایندهگی میکرد، در این بحث خالی بود و شاید همین سبب شد که اسپنتا کمی لگامگسیخته در بارۀ روزهای جنگ سرد، واژۀ کنایهآمیز «برادران» را بدون در نظر داشت کانتکست زمان به کار ببرد.
شعار اسپنتا در بارۀ بیطرفی نه از بعد واقعبینی سیاسی، بلکه یک واکنش احساساتی و متأثر از جبن سیاسی و تسلیمپذیری ذلتبار در برابر سیاستهای تهاجمی و منافقانۀ همسایهگان است. اسپنتا بدون اینکه بتواند این شعار شاعرانه را به نظریه تبدیل کند، او حتا متوجه نیست که بین سیاست بیطرفی دایم و بیطرفی مقطعی فرق بسیار است. اسپنتا در حالی که از سیاست بیطرفی دایم صحبت میکند، اما وقتی مثال میدهد، از کنشها و واکنشهای مقطعی مانند جنگهای نیابتی عربستان و ایران در یمن و سوریه میباشد. متأسفانه نه اسپنتا میتواند نظریۀ سیاست بیطرفی مورد نظرش را بیان دارد و نه برنامه او را به چالش میکشد.
دوم: اینکه کسی بدون درنظرداشت تغییرات اساسی در روابط بینالمللی و فاکتورهای نوین سیاست جهانی، خواب دوران کشورهای عدم تعهد «Neutralist» عصر جمال عبدالناصر و مارشال تیتو را بیبیند، نشاندهندۀ عدم درک درست او از واقعیتهای امروز جهان سیاست میباشد. اظهارات اسپنتا مملو از تناقضات آشکار و سرشار از نا همآهنگیهای منطقی بود، او از یکطرف اظهار میدارد که هیچ جایگزینی برای روابط راهبردی با امریکا وجود ندارد و از طرف دیگر، بیان میکند که تا شش ماه قبل، طرفدار سیاست اتحاد با امریکا بوده است و حالا به این نتیجه رسیده است که قبلاً اشتباه میکرده است.
این نشان میدهد که داکتر اسپنتا با سیاست روز همآهنگ نیست و همراه با زمان حرکت نمیکند، زیرا سیاست امریکا اتفاقاً در همین شش ماه اخیر است که بیش از هر زمان دیگر در راستای منافع سیاسی افغانستان بوده است. مقایسۀ وضعیت امروز افغانستان با روزهای سلطنت محمد ظاهر شاه، حاکی از عدم درک درست اسپنتا از تغییرات اساسی در جهان و به ویژه سیاست تهاجمی و ائدیولوژیک کشورهای منطقه میباشد.
سوم: اسپنتا با کاپیبرداری از جواد ظریف، وزیر امور خارجۀ ایران که به طعنه به امریکا گفته بود: «سیاست را نمیشود با توییت تعیین کرد»، سعی میکند با روش قدیمی و تکنیک عناصر چپ، زلمی خلیلزاد را تحریک و در موقعیت واکنشی قرار بدهد که البته خلیلزاد نشان داد که پختهتر از آن است که در دام بیافتد.
اسپنتا میخواهد در نقش نظریهپرداز طرحهای حامد کرزی عمل کند، اما ظرفیت لازم و توان کافی را جهت تعریف و دفاع از طرحهای این روباه مکار در اختیار ندارد. این حکومت وحدت ملی ممکن است هزار و یک عیب داشته باشد، اما در سیاست فشار بر پاکستان موفق بوده است و نباید واقعیت را پنهان کرد. اینکه ما عوامل اصلی عدم ثبات در کشور را کلاً به سیاست خارجی ارتباط بدهیم و از سیاستهای غلط فاشیستی و تکهویتی در دوران کرزی و اشرف غنی در داخل، چشمبپوشیم، کتمان واقعیت و تکبعدی نگریستن به افق سیاسی کشور میباشد.
چهارم: اما بیمسوولانهترین قسمت سخنان اسپنتا، دروغهای شاخدار و سخنان توطیهآمیز او در قالب مثال زمانی بود که بدون رعایت اصول و ضوابط، سعی کرد بهانه به دست نظام ولایت مطلقۀ فقیه بدهد و داستان را بر عکس مطرح کند. یکی نبود از او بپرسد که کجا افغانستان به خاک ایران خرابکار فرستاده است؟ کجا افغانستان به یمن و سوریه در برابر نظام اسد میلیشیا فرستاده است؟
صحبت احساساتبرانگیز و بزرگ کردن یکطرف دعوا نشان دهندۀ خبث باطن یک روشنفکر را به نمایش میگذارد. این چه حرف مزخرفی است که مداخلات ایران را در حوزۀ جنوبغرب در همان شهری که شما را هفتاد سال پیش اسکان داده است، نادیده بگیرید و مسألۀ سیاست، فرهنگ و زبان را با هم در آمیزید، پس چه فرقی است میان قصاب کابل و یک روشنفکرنمای دروغگو؟ جا داشت که در اینجا از او سوال میشد و تذکری برایش داده میشد.
بحث فرهنگ و تمدن مشترک جدا است و سیاست تهاجمی نظام ولایت فقیه جدا. چطور است که یک وزیر امور خارجه و مشاور امنیت ملی اسبق افغانستان تا این حد سطحینگر، بیاطلاع، خوشباور، توهمزده و به دور از واقعیتهای روی زمین در عالم هپروت سیر کند؟
پنجم: اما خلیلزاد در این گفتوگو واقعیتگرا و واقعنگر ظاهر شد و به رغم احساساتزدهگی و عکسالعمل واکنشی اسپنتا، خونسردی خود را حفظ کرد و ضمن اینکه اشتباهات مقطعی سیاست امریکا را در رابطه با افغانستان پذیرفت، خاطر نشان ساخت که باید شهروندان افغانستان منتظر ایالات متحدۀ امریکا نباشند که همهچیز را آنها برایشان مهیا کنند.
خلیلزاد فخرفروشیهای ناحق حامد کرزی را در بارۀ تاریخ پنجهزار ساله، تلویحاً به سخره گرفت و گفت که هیچ کشوری صرف با کمک خارجیها در تاریخ ساخته نشده است. او به درستی گروههای تروریستی را طبقهبندی کرده و دلایل گسترش ناامنی و شبکههای تبهکار و ارتباط آنها را با سازمانیهای استخبارات منطقه برشمرد .همچنان اشتباهات سیاسی حکومت کرزی و وحدت ملی را در ایجاد و گسترش ناامنی مهم شمرده و ظریفانه از تبعیض سیاسی در کشور یاد کرد.
Comments are closed.