احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکرده‌اند.





«سکه‌یی که سلیمان یافت» رونمایی شد

گزارشگر:هارون مجیدی/ یک شنبه 9 ثور 1397 - ۰۸ ثور ۱۳۹۷

mandegar-3رمانِ جدیدِ رهنورد زریاب در بخشی از نمایشگاه بزرگ کتاب در دانشگاه کابل، با حضور نویسنده رونمایی شد.
سکه‌یی که سلیمان یافت، رمان جدید استاد زریاب است که آن را انتشارات زریاب پس از رمانِ «درویش پنجم»، چاپ کرده است.
این رمان در ۲۱۵ برگ و دوهزار نسخه منتشر شده که طرح جلد آن را آرش شرر ریخته و پرویز شمال واژه‌نگاری آن را به دوش داشته و برگ‌آرای آن ا. اندرابی بوده است.
شیوۀ نگارش بی‌نظیر
در سال‌های پسین چندین رمان از رهنورد زریاب نشر شده است که هر کدام از این رمان‌ها روایت‌های متنوع و گونۀ نگارش متفاوت و بدیع را تجربه کرده اند. استاد رهنورد زریاب در پاسخ به این پرسش که آیا در رمانِ «سکه‌یی که سلیمان یافت» نیز از شگردهای تازه‌یی استفاده برده شده است، به روزنامۀ ماندگار گفت: «شیوه‌یی که این رمان نوشته شده، شاید بی‌نظیر باشد که با خواندن رمان، این تفاوت‌ها را در می‌یابید».
استاد زریاب در ادامۀ سخنانش با اشاره به نخستین بخش رمان-پیگمالیون در غزنه- گفت: پیگمالیون یک پادشاه افسانه‌یی قبرس است و در ضمن مجسمه‌ساز بسیار مهار است. او روزی مجمسه‌یی می‌سازد و خود عاشق این مجمسه می‌شود و از آپلون می خواهد بر او روح بدمد، آپلون روح می‌دمد و مجمسمه زنده می‌شود.
به گفتۀ استاد زریاب: حوادث رمان در غزنه و در یک روستایی دور از اتفاق می‌افتند و خواننده با خواندن این رمان به کشف حوادث بعدی آن می‌رسد.
رمان‌های نیمه کارۀ زریاب
رهنورد زریاب از داستان نویسان پیش‌رو افغانستان است که پیش از این چندین رمان، مجموعۀ داستان کوتاه و پژوهش از او نشر شده است. استاد زریاب می‌گوید که رمان‌های نیمه کاره‌یی نیز دارد.
رهنورد زریاب می‌گوید، رمانِ سکه‌یی سلیمان یافت را پس از رمان درویش پنجم نوشته است و سه رمان نیمه کاره نیز دارد.
«رازهای دایۀ پیر»، «سرانجام آقای سحرخیز بیدار می‌شود» و «زنِ بدخشانی»، نام‌های این سه رمان تکمیل ناشدۀ رهنورد زریاب اند.
استاد زریاب در ادامۀ گفت‌وگو با ابراز خشنودی از وضعیت رمان‌خوانی در افغانستان می‌گوید: «پس از کتاب‌های دانشگاهی، رمان بیشترین فروش را دارد، خوشبختانه رمان‌خوانی در میان جوانان دارد گسترش می‌یابد».
گفتنی است که گلنار و آیینه، چار گرد قلا گشتم، شورشی که آدمی زاده‌گکان و جانورکان بر پا کردند، کاکه شش پر و دخترِ شاه پریان و درویش پنجم، رمان‌های چاپ شدۀ رهنورد زریاب اند.
سکه‌ را سلیمان یافت یا ریگی؟
رهنورد زریاب در برگی پیش شروع رمان نوشته است: خوانندۀ فرزانه، چنان که خواهی دید، در واقع، سکه را نخست ریگی- خر با وفا، نجیب و خردمند سلیمان- می‌یابد و به سلیمان نشان می‌دهد؛ اما چون رؤیای پیش‌گوی و خبردهنده از آینده را سلیمان می‌بیند، نام رمان را سکه‌یی که سلیمان یافت، گذاشتم.
در ادامۀ این یادداشت آمده است: از سوی دیگر، برای این که حق ریگی نیز زیر پا نشود، به رمان نام دومی‌یی هم دادم: سکه‌یی که ریگی یافت. و- چنان که روشن خواهد شد- ریگی عزیز نیز، این نام‌گذاری‌ها را پذیرفته است.
از همین جا است که نام دومی این نام سکه‌یی که ریگی یافت شده و در یک برگ پیش از شروع متن اصلی این نام نیز نقش بسته است.
«پیگمالیون در غزنه»، «کشفِ بزرگ سلیمان»، «خوابِ شگفت سلیمان»، «رستۀ زرگران بلخ»، «سکۀ بابا آدم علیه السلام»، «جنگ‌ها در راه استند!»، «ابوالعلای معری و قیامت»، «سفر به نجف و کربلا!» و «آغاز یک بازیِ نو»، عنوان‎های نُه بخش این رمان هستند.
این گزارش را با نقلِ روایتی از نخستین بخش رمانِ «سکه‌یی که سلیمان یافت»، به پایان می‌برم: نویسنده که سخت شگفتی‌زده شده بود، با اندک ناباوری، پرسید: «پس شما به راستی آقای پیگمالیون استید… آقای پیگمالیون استید؟»
مرد که جامه‌هایی همچون جامه‌های یونانیان باستان به تن داشت و تاج طلایش با گوهرهای سبز و سرخ، در روشنایی پس از چاشت که از پنجرۀ کوچک اتاق به درون می‌ریخت، می‌درخشید، کمی خودش را جا‌به‌جا کرد؛ با ردای سرخش پاهایش را پوشانید و با ناخوشنودی نمایانی، جواب داد: «مرا آقا مگویید. نمی‌دانید که من پادشاه قبرس بودم… پادشاه قبرس! من پیگمالیون استم… شاه پیگمالیون!»
نویسنده، با گونه‌یی از ناراحتی و شرم‌زده‌گی، پرسش خودش را اصلاح کرد: «پوزش می‌خواهم… پوزش می‌خواهم! می‌خواستم بدانم که شما به راستی شاه پیگمالیون استید؟»
مرد، تاج طلای گوهرنشانش را از سر برداشت و در کنارش روی زمین گذاشت. بر موهای طلایی رنگ درازش دست کشید و با نازش و غرور نمایانی، گفت: «شاه پیگمالیون معروف… همان شاه پیگمالیون معروف!»
نویسنده، با ترس و نیز با اندک تردید، بریده بریده، گفت: «اما… اما، من خوانده‌ام که شما… شماه یک شاه اسطوره‌یی بودید… یک شاه اسطوره‌یی!»…

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.