احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:محمدحکیم صابرـ رییس دانشگاه صـابر/ شنبه 15 ثور 1397 - ۱۴ ثور ۱۳۹۷
اشـاره
روزهایِ روز است که روند ثبتنامِ رایدهندهگانِ انتخاباتِ پیش رو آغاز شده، اما قرار گزارش رسانهها، شور و اشتیاقِ عمومی برای شرکت در این پروسه و رفتن به سمت انتخابات پارلمانی و شوراهای ولسوالیها در مقایسه با انتخاباتهای گذشته بسیار ناچیز است. اظهارنظر مردم در شبکههای اجتماعی، بیشتر حکایت از این دارد که تقلباتِ بزرگ و مکرر در انتخاباتهای پیشین و بهطور کُلی اتلاف آرای پاک مردم، سببِ این دلسردی و بهنوعی «تحریم اعلامنشدۀ انتخابات» شده است. در دو سوی این اظهارنظر، اولاً کسانی قرار دارند که علیرغمِ همۀ مشکلات و نارساییها و خاطرات تلخ گذشته، مردم را زیر عنوان «مسوولیت شهروندی»، به حضور پُرشور و دوباره در انتخابات دعوت میکنند. ثانیاً افراد و اشخاصی هم هستند که در نقطۀ مقابلِ این فراخوان قرار میگیرند و عدمِ حضور در انتخاباتی که تحتِ ادارۀ یک سیستمِ معیوب و فاسد به اجرا میآید را «مسوولیت شهروندی»ِ شهروندانِ افغانستان میخوانند و نسبت به شرکت در آن هشدار میدهند. این تقابلِ ذهنی در انتخاباتِ پیشرو را میتوان نوعی بزرخ و دوراهی میان رفتن و نرفتن به سمتِ صندوقهای رای نامید.
این قلم بر آن است: ضمن واکاوی بیشترِ این تردید و دودلی، رفتن به سمتِ انتخابات را مطلوبترین و در عین حال ناگزیرترین گزینه برای سهمگیریِ مردم در سرنوشتشان و ادای مسوولیتِ شهروندی در مسیرِ فرهنگِ اصلاح و پیشرفتِ تدریجی معرفی کنـد.
تفسیری نو از انتخاباتهای گذشته
شمار زیادی از شهروندان، خاطرات و تجاربِ تلخِ انتخاباتهای گذشته و بهویژه انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۳ را، دلیلِ اصلیِ روگردانیِ مردم از ثبتنام برای حضور در انتخاباتِ پارلمانیِ پیش رو میخوانند. آنها از انتخابات ریاستجمهوریِ ۱۳۸۸ و تقلباتِ رسانهییشده در آن حکایت میکنند که برآیند آن، ابداً یک حکومتِ برخوردار از مشروعیت و پایههای مردمیِ مستحکم نبود. آنها از انتخابات پارلمانیِ ۱۳۸۹ یاد میکنند که منجر به تشکیل «محکمۀ خاص»ِ انتخاباتی برای تصفیۀ دعاویِ شکل گرفته در پیرامونِ آن شد. اما از همه مهمتر، این عده از انتخابات ریاستجمهوریِ ۱۳۹۳ و تقلبات میلیونی و سرسامآورِ رخ داده در آن یاد میکنند که در نهایت، تشکیل حکومت وحدت ملیِ کنونی با پادرمیانی جامعۀ جهانی را رقم زد.
در همۀ این یادآوریها اما این فرضِ کاملاً منفی و بدبینانه نهفته است که ما در این انتخاباتها چنان شکست خوردهایم که دیگر نهتنها هیچ روزنهیی برای امیدواری و کسب انگیزه برای ادامۀ راه باقی نمانده، بلکه باید انتخابات در افغانستان را بایکوت کرد و به عبارتی دیگر، انصراف از آن را به عنوان مسوولیت شهروندی «انتخاب» کرد.
نقطۀ کور یا خطای باصره در این تحلیل ایناست که ما یکسره چشممان را متوجه پیشرفتهای بزرگِ آرمانی در آینده کردهایم و نگاهمان را بهطور کامل از پیشرفتهایی که نسبت به گذشتههای دور حاصل شده و پیشرفتهایِ جزیی و تدریجییی که در ۱۷ سالِ گذشته به میان آمده، بُریدهایم. به این معنا که افغانستان در دورۀ جدید، بهرغم همۀ انتخاباتهایی که از آن بوی مشمئزِ تقلب به مشام رسیده، نسبت به افغانستانِ دورۀ امارت طالبانی، دورۀ دولت اسلامی، دورۀ استقرار رژیم خلق و پرچم و حتا دورۀ «جمهوریت شاهانه»ی داوودخان پیشرفتهای بسیار بسیار چشمگیری در عرصۀ دموکراسی کسب کرده است. این یادآوری تاریخی برای آناست که ما فقط نیمۀ خالیِ پیاله را نبینیم و در غمِ آن سبو نشکنانیم!
افزون بر این، در چند دوره انتخاباتی که در افغانستانِ پساطالبان برگزار شده، ما عملاً در حالتِ مشق دموکراسی بهسر بُردهایم. این مشق و تمرین هنوز ادامه دارد و عقلاً و منطقاً نیز باید ادامه داشته باشد. برای درکِ این گزاره باید گفت که دموکراسی، یک «شیء»ِ مادی و فیزیکی نیست که اگر فیالفور مشکلاتمان را حل کرد، آن را در دست نگه داریم و اگر نتوانست، آن را دور بیـندازیم. دموکراسی یک «فرهنگ» است که جانشینشدنِ آن با سایر فرهنگها ـ از جمله فرهنگِ استبداد و خشونت ـ نیاز به زمانِ بسیار طولانی و مداومت و استقامت در تمرین دارد.
از اینکه بگذریم، در نگاهی ریزبینانه به ۱۷ سال گذشته، میتوان پیشرفتی نرم و ظریف را در مسیرِ حرکتِ افغانستان به سمتِ دموکراسی کشف و ردیابی کرد. این پیشرفت آهنگی کُند و ریتمی نامنظم داشته، اما آنچه جای تأمل است اینکه: بالاخره نبضِ مردمسالاری از تپش نایستاده و دستکم توانسته معنای راستینِ مردمسالاری و تفاوتِ آن با دموکراسیِ آلوده به تقلب و نیرنگ را به مردم و حکومت شرح دهد. اینکه امروزه همۀ مردم از تقلب در انتخابات شکوه میکنند و بیهیچ هراسی، حکومت را به تلاش برای مداخله در انتخابات متهم میکنند و حکومت نیز بیهیچ خشونتی، ملتمسانه به مردم وعدۀ برگزاری انتخاباتِ سالم و شفاف را میدهد و رسانههای آزاد در میانۀ هر دو طرف، به نشر و پخشِ گزارشها و ادعاها میپردازد، همه در بسترِ مردمسالاری و دیالکتیکِ موجود در آن محقق شده است. اگر چنین بستری وجود نداشت، نه صندوقِ رایی برپا میشد، نه اتهامی از سوی مردم به سمتِ حکومت نشانه میرفت و نه حکومت برای شرکت شهروندان در انتخابات، تبلیغ و تضرع بهراه میانداخت. یقیناً اگر یک مردمسالاریِ نسبی و حتا نیمبند وجود نداشت، حکومت با خیالِ راحت بساط انتخابات را برمیچید و بهجای تضرع و تبلیغ، اعلام پادشاهی میکرد.
در چنین حالتی اما دوری جستنِ مردم از انتخابات، آیا یاری رساندن به فرهنگِ دموکراسی تلقی میگردد یا برخورد انقلابی با اصلاحات و منقطعساختنِ آهنگِ تدریجیِ مردمسالاری و پیشرفت در افغانستان؟
نتیجهگیـری
فساد، قومگرایی، تبعیض و تعصب، واقعیتهای غیرقابلِ انکارِ عرصۀ سیاست در افغانستان هستند. اما در کنار این واقعیتهای تلخ، وقایع و حقایقِ امیدوارکنندهیی نیز در جامعۀ ما وجود دارند و یکی از آنها، اقبالِ ذهنی و اندیشهییِ روزافزونِ مردم ـ بهویژه جوانان و دانشجویان ـ به شیوههای مُدرنِ زندهگی سیاسی ـ اجتماعی در قالبهایی مانند دموکراسی و پارلمانتاریسم و همچنین حمایتهای مادی و معنویِ جامعۀ جهانی از روند دموکراسی و استقرارِ حکومتِ مشروع و پاسخگو در قبالِ مردم است. با اینهمه اما افغانستانیها، اعم از نخبهگانِ سیاسیِ درونحکومتی و شهروندان عادیِ غیرحکومتی، در حالِ مشق دموکراسی تا نهادینهشدنِ آن در تمامِ تاروپودِ زیست اجتماعی ـ سیاسیشان هستند. زیرا دموکراسی یک فرهنگِ تازهآشنا هم برای ما و هم برای حکومت است؛ اینکه کسانی در داخلِ حکومت در تلاش نفوذ و مداخله در انتخابات میبرآیند و اینکه ما زود از مشقِ دموکراسی خسته میشویم، هر دو نشانۀ چالشِ فرهنگِ جمعیِ ما در برابر دموکراسی و قواعد بازی و موفقیت در آن است.
اکنون بستر دموکراسی در افغانستان با نشانههای بزرگی چون آزادی بیان و فعالیتِ رسانههای خصوصی پهن و هموار است، نفس برگزاریِ انتخابات نیز یکی از مهمترین نشانههایِ دال بر دموکراسی میباشد که فقط مداومت بر مشق و تمرینِ آن به عنوان «مسوولیت شهروندی» میتواند همۀ نارساییها و تقلبات را از پیکرِ آن بزداید و ما را به نسخهیی پیراسته و اصیل از دموکراسی رهنمون سازد.
Comments are closed.