گزارشگر:روحالله یوسفزاده/ یک شنبه 16 ثور 1397 - ۱۵ ثور ۱۳۹۷
دوستانِ زیادی را میبینم که وقت و انرژیِ فراوانی را صرف یافتن خیانتکارِ اصلیِ کنفرانس بُن و تصامیمِ گرفتهشده در آن میکنند.
سیاستمدارانِ زیادی هم هستند که هرازگاهی ـ بهویژه در بزنگاههای سیاسی ـ میکوشند کاسه و کوزهٔ کنفرانس بُن و نابسامانیهای جاری در افغانستان را بر فرقِ نافهمیِ رفقای سیاسیِ دیروز و رقبای سیاسیِ امروز و یا هم فشارهای یک قدرتِ بیرونی و بینالمللی بشکنند.
در تلاش و تقـلای اول، نوعی ناآگاهی از ذات سیاست، آرمانگرایی در تعامل با سیاستمداران و خامی در بهرهجویی از تجاربِ هفده سالِ اخیر مشاهده میشود. در تقـلای دوم اما نوعی ریا و عوامفریبی و اصرار بر ادامهٔ خبط و خطاهای گذشته برجسته میگردد.
توضیح اینکه:
اولاً سیاست، ساخته و پرداختهٔ اجتماعی و عرصهٔ تضارب آرا و تبانی منافع است. هر سیاستمداری میکوشد منافع خویش را با منافعِ جمع گره زده و از این رهگذر آن را جستوجو و تأمین کند. یعنی اینگونه نیست که یک شخص در خلوتِ خویش بهتنهایی تصمیم بگیرد، بهتنهایی آن را عملی سازد و بر اثر آن، یک جمعیت و جامعه را غرق در شکست یا پیـروزی سازد. به عبارت دیگر، در معادلات و تحولاتِ سیاسی، یا خیانتکار وجود ندارد و یا اگر دارد، ملامتی و وبالِ آن به گردنِ جمع است، نه یک شخص و یک فرد، و نه یک عامل و یک علت.
ثانیاً هر موضوعی از جمله فهم و نافهمیِ اشخاص را باید در بستر زمانی و مکانی و شرایط حاکم بر آن به داوری نشست. فشـار در عرصهٔ سیاست داخلی و همچنین در حوزهٔ سیاست خارجی یا محیط بینالملل نیز یک امر بدیهی است و تمام هنرِ یک دیپلمات و سیاستمدار، کاهش این فشارها و به سلامت بیرون شدن از آنهاست.
اما برای اینکه بفهمیم آقای قانونی و ایکس و ایگرگهایی که او را در آن برههٔ بسیارحساس به عنوان نمایندهٔ خود به بُن فرستاده بودند، چقدر درایتِ سیاسی و بینش استراتژیک داشتهاند، باید مروری بر زندهگی سیاسی و حتا شخصیِ آنها در همین یکی ـ چند سال اخیر داشته باسیم و از آن، فهم و درایتِ سـیاسیِ هفده سالِ پیششان را قیاس و برآورد کنیم. و برای اینکه بفهمیم چقدر امریکا و جامعهٔ جهانی در کنفرانس بُن بر این عده فشار آوردهاند، باید مطالعه کرد و دید که در چند دوره انتخابات ریاستجمهورییی که سپری شد، این فشارهای خارجیها بوده که آرایِ هواخواهانِ آنها را به هدر داده یا تشتت و بیبرنامهگی و سطحینگریِ خود و احزاب سیاسیشان.
البته این حرفها برای کسانیست که اجلاس بُن را دلیلِ تمام بدبختیها و ناکامیهای امروزِ افغانستان میدانند. حال آنکه بیشتر بهاصطلاح خیانتها و خرابکاریها و در نتیجه شکست و ریختها، پس از بُن رخ داده و هنوز نیز رخ میدهد. در انتخابات ریاستجمهوریِ پیشِ رو هم، هر حقارت و افتضاحی که نصیبِ این جمع و جمعیتِ بزرگ شود را باید از همین زاویه تحلیل کنیم.
تقلب، تعصب، قومگرایی و همینطور نفوذ و مداخلهٔ خارجی، واقعیتهای صحنهٔ سیاست در افغانستان استند. امریکاییها به احتمال قوی، غنی را برای بُرد دوباره یاری میرسانند و او نیز به اتمام فصلهای ناتمامش کمر میبندد اما مطمیناً مطمیناً مطمیناً [و بازهم تأکید میکنم: «مطمیناً»] هیچ قدرتِ داخلی و خارجییی دستوپا و از آن مهمتر، عقل و هوشِ رقبایِ مجاهدش را نمیبندد تا در برابرِ او دست به اتحاد و ائتلاف و توازن نزنند. البته میان «اتحاد و ائتلاف» و «مهمانی گرفتن و عکس فیسبوکی انداختن و نمایش کودکانهٔ آن در شبکههای اجتماعی»، زمین تا آسمان تفاوت وجود دارد!
Comments are closed.