احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:نثاراحمد فیضی غوریانی/ رییس کمیسیون دفاعی و تمامیت ارضی مجلس نمایندهگان/ دوشنبه 31 ثور 1397 - ۳۰ ثور ۱۳۹۷
جنگ فراه و تهاجم گروهی و چندصدنفریِ طالبان به مرکز این شهر، پرسشهای زیادی را به وجود آورده و ابهامهای توامان خلق کرده است. چگونه شد که تجمعِ اینهمه نیـرو، از چشم نهادهای استخباراتی و اطلاعاتیِ کشور و نیروهای بینالمللی به دور ماند؟ چگونه شد که طالبان بهیکبارهگی تلاش کردند که شهر فراه را در قبضۀ خود بگیرند؟ آیا میخواستند تجربۀ کنـدز را اینبار در غرب کشور انجام دهند؟ با چه پشتوانه و امکاناتی طالبان قصد تسخیر این شهرِ مهم و تاریخی را کرده بودند؟ آیا به اینگونه سوالها در نهـادهای امنیتیِ کشور اندیشیده شده و یا تلاش صورت گرفته که مورد طرح و ارزیابی قرار گیرند؟
جنگ فراه چند نکته را نشـان داد که باید به عنوان درسهای این تهاجمِ گروهی مورد تأملِ بیشتر واقع شوند:
۱) گروههای دهشتافکن سال روان را سالِ سرنوشتسازی برای خود و افغانستان تعیین کرده اند. آنها یکجا با حامیانِ منطقهییشان تلاش دارند که در این سال بیشترین ضربه را به نیـروهای امنیتی و دولتِ افغانستان در مجموع وارد کنند. گروههای دهشتافکن با توجه به این که در سال روان افغانسـتان در حالِ برگزاری انتخابات سرنوشتسازِ شورای ملی و شوراهای ولسوالیهاست، طرح یک رشته برنامههای عملیاتی را روی دست گرفته اند تا این روند ملی را خدشهدار ساخته و به هواخواهان و حامیانِ منطقهییشان ثابت سازند که همچنان در صحنۀ نظامی و سیاسیِ کشور حضور فعال و پُررنگ دارند. در اینکه در پشـتِ این تصمیم حامیان منطقهیی طالبان قرار دارند، هیچ جای شک و شبهه نیست. طالبان به تنهایی قادر به چنین حملاتِ گسترده و سنجیده شده نیستند.
۲) طالبان با حملاتِ گستردۀ خود میخواهند در برابر نیروهای خارجی و استراتژی دونالد ترامپ در مورد افغانستان ایسـتادهگی نشان داده و در صورت امکان، این استراتژی را به ناکامی منتهی سازند. در استراتژی کاخ سفید که از سوی آقای ترامپ ارایه شد، به عدم پیروزی طالبان در میـدان جنگ اشاره شده و از این گروه خواسته شده است که راه صلح و گفتوگو را در پیش گیرد. طالبان با حملات بهـاریِ خود بر شهرها و ولسوالیهای کشور میخواهند ناکامی این استراتژی را به ثبوت برسانند. واکنش کاخ سفید به حملاتِ طالبان به ولایت فراه نشـان میدهد که امریکاییها نیز متوجه اوضاع شده و میدانند که یکی از هدفهای اصلی طالبان در جنگ فراه، ناکامی استراتژیِ این کشور در قبال افغانستان بوده است.
۳) نیروهای امنیتی کشور در فراه نشان دادند که قابلیتهای رزمیشان به صورتِ فوقالعاده افزایش یافته و حالا میتوانند به آسانی حملات تهاجمیِ گروههای دهشتافکن را، حتا در هماهنگی با حامیان منطقهییشان، خنثا سازند. جنگ فراه آزمون سربلندی و موفقیت برای نیروهای امنیتی کشـور بود. این جنگ خلافِ جنگِ کندز به نفع طالبان تمام نشد و بر اساس گزارشهای موجود، تلفات سختی نیز به آنها وارد شده است. گمان میرود که طالبان انتظار چنین مقاومت سرسختانهیی را از سوی نیروهای امنیتی و دفـاعی کشور نداشتند.
۴) جنگ فراه متأسفانه ابعاد ضعف مدیریتیِ جنگ را نیز به نمایش گذاشت. چرا در موجودیت استخبارات و نیروهای خارجی، چنین حملۀ گستردهیی بر یکی از شهرهای کلانِ کشور صورت گیرد؟ آیا عوامل نفوذی سبب ایجاد ناهماهنگی در برنامههای نظامی شدند؟ آیا اطلاعات موثق در اختیار نیروهای کشـفی و استخباراتی کشور قرار نگرفته بود؟ گفته میشود در جنگ فراه افرادی به عنوان عوامل نفوذی نیز عمل کرده اند که زمینه را برای ورود طالبان به مرکز شهر فراهم کرده بودند. این عوامل باید شناسایی و به پنجۀ قانون سپرده شوند. در کنار این، هنوز در مدیریت جنگ در سطح کلانِ دولت افغانستان آمادهگیهای لازم وجود ندارد. جنگ فراه نشـان داد که اگر وزارتهای دفاع، داخله و امنیت ملی در هماهنگی با هم عمل کنند، میتوان جلو هر حمله و فاجعهیی را گرفت. نیاز است که در برنامههای جنگی و دفاعیِ کشور بازنگریهای همهجانبه صورت گیرد و خلاها و کاستیها نشانهگذاری شوند.
۵) از کنار جنگ فراه نباید به آسانی گذشت. این جنگ نشان داد که هنوز طـالبان به عنوان تهدید اساسی در برابر مردم و نظام قرار دارند و راهِ گفتوگو و سازش تا زمانی که این گروه در برنامههای جنگیِ خود علیه مردم تغییری وارد نکرده، فقط یک خوابِ خوش میتواند باشد. باید سرسختانه در برابرِ گروههای دهشتافکن ایستاد و از تمامیت ارضیِ خود دفاع کرد. چارۀ دیگری در حالِ حاضر به چشم نمیخورد.
۶) جنگ فراه در کنار سایرِ ناامنیهای موجود در شمال و جنوب و غرب و شرقِ کشور این نکته را به ما یادآوری میکنـد که افغانستان و مردمانش آماجِ حملاتِ دشمنانِ فراوانی از داخل و بیرونِ مرزهای کشور قرار دارند. برای رسیدن به پیـروزیِ نهایی در یک چنین جنگی، وحدت ملی و همدلیِ سیاسی ـ اجتماعی، یک شرط ضروری است. سران حکومت وحدت ملی و تمام حلقاتِ متفق و متصل به آنها باید در نحوۀ ادارۀ امورِ کشور این نکتۀ مهم را در نظر بگیرند. صفوف نیـروهای ملی و مردمی در برابر طالبان زمانی مستحکم و شکستناپذیر خواهد شد که کارگزاران سیاسیِ کشور موضوعات و پروسههای ملییی نظیر شناسنامههای برقی و انتخابات را سیاسی نسازند. شیوۀ توزیع شناسنامههای برقی و سازوکارِ برگزاری انتخاباتِ پارلمانی باید بهجای ستیز و مناقشۀ قومی، صحنۀ تجسمِ وحدت ملی و انسجام سیاسی ـ اجتماعیِ مردم افغانستان باشد.
Comments are closed.