احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
- ۱۷ ثور ۱۳۹۸
آقای غنی در تماس تلیفونیاش با عمرانخان نخستوزیر پاکستان، ضمن صحبت در خصوصِ پروسۀ صلحِ افغانستان و اتصال منطقهیی و اظهار قدردانی از همکاریهای اسلامآباد در روند صلح، دعوتِ عمرانخان از خود را برای سفر به این کشور پذیرفته و قرار شده مجاریِ دیپلماتیکِ دو کشور تاریخِ دقیقِ این سفر را مشخص کنند.
گفته میشود که نخستوزیر پاکستان از اندیشۀ اقتصادمحورِ آقای غنی پیرامون افغانستان- پاکستان- منطقه استقبال کرده و میخواهد برای رسیدن به یک تفـاهمِ واضح در این ارتباط، بحث تفصیلی و مستقیم با رییس حکومت وحدت ملی داشته باشد.
اما این تماسِ تلیفونی و خوشوبش کردنها و اجابتِ دعوتِ سفر میان غنی و عمرانخان درحالی صورت میگیرد که چندین روز است که نظامیان و مرزبانانِ پاکستانی به حملاتِ راکتی و هوایی بر مناطق مرزیِ افغانستان از جمله در ولایتِ خوست آغاز کردهاند و همانند گذشته در این حملات، منازل مسکونی ویران و غیرنظامیان کشته و زخمی میشوند. افزون بر این، آقای غنی خود پس از تجربهکردنِ فرازهایِ ناکامِ خویش در ایجاد روابط و حُسننیت نسبت به پاکستان، این کشور را دشمنِ اصلیِ افغانستان معرفی کرد که به دنبالِ یک حکومتِ مزدور و سرسپرده در کابل میگردد اما به تعبیرِ آقای غنی، افغـانها ابداً غلام نمیشوند!
اینکه اکنون آقای غنی آزمونها و شعارهایِ گذشتهاش را فراموش کرده، راکتپراکنی بر مناطقی از ولایتِ خوست را نادیده میگیرد و میخواهد به اسلامآباد سفر کند، از چه تغییری در روحیاتِ رییس حکومت و ظاهراً استراتژی سیاست خارجیِ او نسبت به پاکستان خبر میدهد؟!
شاید پاسخِ سـاده این باشد که سیاست خارجی عرصۀ بده و بستان و معامله است و هر زمامداری در محیط بینالملل منافعِ ملیِ کشورِ خود را دنبال میکند و در سایۀ این چراغ (منافع ملی) با دیگران دوستی یا دشمنی میورزد. اما این گزارۀ کُلی ابداً تحلیلکنندۀ رفتارهایِ مشوش و نامرتبِ آقای غنی در قبال پاکستان و عرصۀ سیاست خارجی نیست. واقعیت این است که کنشهای آقای غنی در سیاست داخلی و خارجی با هیچ تیوریِ سیاسییی برابر نیست و او صرفاً در قالبِ حرف و شعار، خود را یک دولتمردِ باسواد و نظریهفهم و نظریهپرداز جلوه میدهد.
هیچکس فراموش نکرده که پنج حلقۀ سیاست خارجیِ او که در ابتدای کارش به معرفی گرفته شد و حلقۀ اول و مهمترِ آن به همسایهگان و بهویژه پاکستان اختصاص داده شده بود، چقدر زود در آزمونهایِ عملی پوچ و بیمحتوا ثابت شد و او چگونه از ادعای دوستی با همسایه به سکوی دشمنی با آن خیز برداشت. با این وصف، ما از روی ناگزیری از لفظ «استراتژی سیاست خارجی» کار میگیریم؛ چرا که در واقعیتِ امر هیچ استراتژی و راهبردی در کار نیست و هرچه هست، سلیقههایِ شکننده و آرزوهایِ مالیخولیاییِ یک شخص به نام غنی است که برای «بقا در قدرت» میتواند کوهی از منافع و مصالح ملی و حلقههای سیاست خارجی و استراتژیها را قربانی کند.
پرسشِ ما از آقای غنی این است که با چه امیدی به پاکستان میرود؟ از کدام همکاری و تعهد اسلامآباد در ارتباط با صلح افغانستان قدردانی میکند؟ آیا موشکپراکنی به خوست را نشانۀ تعهد و همکاری در صلح تلقی کرده و میخواهد اتصال منطقهیی را از دلِ آن استخراج کند؟
پاسخ ارگ و رییس حکومت هرچه باشد، تحلیلِ ما و هراسِ مردم این است که غنی برای گدایی و التماس و واگذاری امتیاز به پاکستان در بدلِ قبولِ وی در معادلۀ صلح و مذاکرات قطر، رفته و حاضر است چیزهای زیادی را زیر عنوان و بهانۀ «اتصال منطقهیی» ببخشد و در رابطه با صلح و گرفتنِ نقش و سهمِ خود در آن گدایی و تضرع کند.
مردم مطمیناند که غنی جز غمخواری برای خود و بقای حکومتش در بازی صلح، هیچ طرح و استراتژیِ ملییی برای افغانستان در سر ندارد که مقدماتِ اجرایِ آن را در پاکستان بجوید. این سفر هرگاه که صورت بگیرد، ذلیلانهترین سفر در تاریخ حکومتداریِ آقای غنی خواهد بود!
Comments are closed.