گزارشگر:دکتور شمسالحق آریانفر - ۲۶ حمل ۱۳۹۸
بخش نخست/
چکیده: فرهنگ را شناسنامۀ ملتها دانسته اند. فرهنگ حیات پویایی ملتها را تضمین میکند و در زوال فرهنگ، مسخ و مرگ ملتها مسجل میگردد. عصر امروز را عصر سلطهگری و هجوم فرهنگی میتوان خواند. قدرتهای جهانی با اشاعۀ فرهنگ خود از طریق تکنولوژی معاصر، کمارزش و بیمصرف واکردن فرهنگهای کشورهای دنیای سوم، ملتها را در همکاری داوطلبانه خود میکشانند. ناآگاهی ما و تبلیغ قدرتها، این پروسه را سرعت بخشیده است. از کاربرد ارزشهای خود میترسیم؛ تقلید از نمودهای فرهنگی بیگانه را افتخار میدانیم و زیست اتکایی به فرهنگ غیر را ، بایستهترین میخوانیم. خود آگاهی وبیداری و فهم ارزشهای بایستۀ فرهنگی خود و جذب پدیدههای ناب فرهنگ جهانی، اصلهاییست که ما را به توسعه و رفاه همهگانی رهنمون میگردند.
فرهنگ چیست؟
واژۀ فرهنگ (Culture)از زبان فرانسوی آمده است. در قرون وسطی به معنای پرستش مذهبی بود. بعد به معنای پاشیدن بذر در زمین به کار رفت و در قرن ۱۸ به معنای تربیت روح کاربرد یافت . نخستین مقاله در آلمان در ۱۷۸۲توسط یوهان کریستف آدلونگ، تحت عنوان «تاریخ فرهنگ نوع بشر» نوشته شد .
در زبان انگلیسی، این واژه اولینبار توسط E. Btylor در کتاب Primitive Culture در سال ۱۸۷۱ به کار رفت، تایلور فرهنگ را مترادف با تمدن میداشت، او در ابتدای کتاب خود تعریفی از فرهنگ ارایه کرد:
– فرهنگ یا تمدن، مجموعۀ پیچیدهیی است مشتمل بر معارف، معتقدات، هنر، حقوق، اخلاق، رسوم و تمام توانایی و عادتی که بشر به عنوان عضوی از یک جامعه دریافت میکند. بعد تعریفهای فراوانی ارایه شد.
– فرهنگ مجموعۀ پیچیدهیی از دانستنیها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و تواناییهاست که به وسیلۀ انسان، به عنوان عضو جامعه، کسب شده است.
– فرهنگ مکانیسمی است خاص و عینی که آدمی برای سازگاری با محیط خویش آن را بکار میگیرد.
– فرهنگ مجموعۀ به هم پیوستهیی از شیوههای تفکر و احساس و عمل است که کموبیش مشخص است و توسط شمار زیادی افراد فراگرفته میشود و بین آنها مشترک است و به دو شیوه عینی و نمادین بهکار گرفته میشود تا این اشخاص را به یک جمع خاص و متمایز مبدل سازد.
– فرهنگ کلیتی است از هر آنچه فکر میکنیم، انجام میدهیم یا مالکش هستیم، به عنوان اعضایی در جامعه.
– فرهنگ مجموعی از ویژهگیهای رفتاری و عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعۀ خاص است.
– فرهنگ نظامی است که در طول تاریخ بهوجود آمده و شامل طرحهای آشکار و نهان برای زندهگی است و بین همه افراد جامعه یا اعضای گروه معینی در زمانی مشخص مشترک است.
– فرهنگ فرآوردۀ تاریخ است و از عناصری به وجود میآید که از شرایط زیست بشری و محیط طبیعی فراهم آمده که موجودات بشری برای زنده ماندن باید با آنها حداقل، سازگاریهای معینی را نشان دهند.
فرهنگ یاد گرفتنی، پویا و تغییرپذیر است
– فرهنگ در اساس بنایی است، بیانگر تمامی باورها، رفتارها، ارزشها و خواستههایی که شیوۀ زندهگی هر ملت را باز میکند. سرانجام، عبارت است از هر آنچه یک ملت دارد.
– فرهنگ یعنی مجموعۀ هم بستهیی از کردارها و باورها که از راه جامعه به ارث رسیده و بافت زندهگی ما را میسازند .
– فرهنگ آن چیزی است که از گذشتۀ آدمیان بازمانده در اکنون ایشان عمل میکند و آیندۀ شان را شکل میدهد.
– فرهنگ برای جامعه همچون حافظه برای انسان است و فرهنگ بخشی از محیط است که توسط انسان ساخته میشود.
– فرهنگ مثل یک برنامۀ کامپیوتری است که رفتار آدمی را کنترل میکند .
– فرهنگ نرم افزار ذهن است. فرهنگ اندیشهها و الگوهای رفتاری انسان است که برای اعضای آن آشکارا معتبر است و نیازی به بحث و جدل ندارد. فرهنگ پدیدۀ ذهنی است که در اذهان اعضای یک جامعه وجود دارد .
– فرهنگ فرایند کلی رشد فکری، معنوی و زیباییشناختی است.
– فرهنگ نرم افزار سخت افزار تجمعات گونهگون انسانی است.(بیلنگتون ،۱۳۸۰: ۹)
به قول امه سزر: فرهنگ وجدان جمعی قوم خاصی است که از گذشته تاریخ به میراث مانده است. ( شریعتی ، فرهنگ و تمدن وایدئولوژی، ص ۱۴)
Comments are closed.