احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:رحمتالله بیـگانه/ یک شنبه 6 جوزا 1397 - ۰۵ جوزا ۱۳۹۷
بخش نخست/
مقدمه
«جنگ تریاک» نام فلمی از صدیقالله برمک کارگرادن شهیر افغانستان است. در این فلم هنری، کارگردان به صورتِ سمبولیک به دو لشکرکشی قشون خارجی به افغانستان پرداخته است: آمدن روسها در جدی ۱۳۵۸ خورشیدی و سرازیر شدن لشکر ۵۳ کشور عضو ناتو در سال ۱۳۸۰ خورشیدی. کارگردان و سناریست این فلم به صورت نمادین عواقب ناگوار هر دو لشکرکشی را به تصویر کشیده و پیامدهای آن را در استعارهها و نمادهای غیرمتعارف بیان کرده است.
جنگ تریاک در یکصد دقیقه که زمان محدودیست، تاریخ کلانی را به تصویر میکشد؛ تاریخی که خیلی تلخ و تکاندهده است، اما مردم در متن این حوادث به پیامدهای ناگوار آن کمتر توجه کردهاند.
فلم جنگ تریاک که تعداد زیای از هنرمندان افغانی و خارجی در بازیگری، موزیک، کانتینتی، مونتاژ صدا و تصویر، فلمبرداری و دیگر مراحل تدوین این فلم شرکت کرده اند، حدود ۸ سال قبل از امروز ساخته شده است. قرار اطلاع، این اثر به جشنوارههای جهانی راه باز کرده، اما به نسبت انتقاد شدید از کارکرد غرب در افغانستان، نتوانست نامزد جوایز بینالمللی گردد.
جنگ تریاک در واقع تأثیرات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جنگ شورویها و جنگ امریکاییها را در افغانستان را نشان داده و آن را به صورت نمادین به بینندۀ تیزهوش بازگو میکند.
در این فلم کارگردان در واقع باز شدنِ پای خارجیها را به افغانستان ماهرانه به تصویر کشیده و نشان میدهد که همۀ بازیگران و کسانی که به نام کمک به این کشور آمدند، در واقع چشم به منافع این کشور دوخته و به عنوان بازیچه از این سرزمین استفاده کردند.
ساختن فلم در سرزمینی که خالی از تمام امکانات انسانی و مادی است، کار ساده و آسانی نیست. اینجا سوژههای زیادی برای تدوین وجود دارد، اما تنها سوژه تمام گپ نیست، امکاناتی که این سوژهها را به یک برنامۀ معنادار تبدیل کنند، متأسفانه وجود ندارد. فلم «جنگ تریاک» در واقع داستان مقابلۀ مردم افغانستان با دو ابرقدرت جهان در سالهای متفاوت است. جنگ تریاک با نمادها و سمبولها و با بیان نامتعارف به مسایلی میپردازد که در این کشور فقیر رخ داده است. هرچند این فلم در برداشتی با نظریات فرانتس فانون نویسندۀ فلیسوف فرانسوی موافق است، فانون باور دارد که: «انقلاب خشونتآمیز تنها روش موثر برای پایان دادن بر سرکوب مستعمراتی و مرهمی بر زخمهای جوامع جهان سوم است»(۱) اما این فلم نشان میدهد که اینجا این نظریه به اثبات نمیرسد و برخلاف نظر فانون، خشونت و انقلاب نه تنها مرهم زخمهای این جامعه نمیشود، بلکه باعث خونین شدن این زخم ناسور میگردد.
در جای دیگری فانون میگوید:»انقلاب فرزندان خود را میبلعد.» (۲) دقیقاً این نظریه در این سرزمین به ثبوت میرسد، به گونهیی که نه تنها انقلاب اینجا فرزندان خود را میخورد، بلکه همۀ دار و ندارِ این سرزمین را به نابودی میکشاند.
در بخشهای دیگر این فلم، نظریۀ «فانون» اثبات میشود بدون اینکه نویسنده و کارگردان در حین نوشتن این سناریو به آن توجه کرده باشند.
و به باور نیچه فلیسوف غربی: «جنگ قانون ابدی زندهگی است و صلح، آسایش میان دو جنگ»(۳) اما متأسفانه این فلم نشان میدهد که افغانستان همیشه قربانی وضیعت جنگی بوده و هیچگاه حتا همان آسایش کوتاهمدت را نیز نداشته است.
جنگ تریاک
جنگ تریاک از جذابیتهای قابل وصفی برخوردار است. کاری که کارگردان جنگ تریاک در این فلم به تصویر کشیده است، قابل دقت و درنگ است، نام این فیلم مفاهیم زیادی را تداعی میکند که تنها با دیدن این فیلم ما میتوانیم به کنه مسأله پی ببریم.
فلم از گفتوگو در مورد یکی از باورهای دینی یعنی نظر شدن و اسپند کردن آغاز میشود.
کارگردان با نشان دادن استخوانهای تکیدۀ آدمها، فروپاشی قدرت اتحاد جماهیر شوروی را در این سرزمین نشان میدهد. مردم این سرزمین درحالیکه قدرت بزرگی را زمینگیر ساخته اند، اما خودشان همچنان دربهدر اند و روزگار تراژید و غمانگیزی دارند.
ادبیات فلم واقعیتهای مخفیِ جامعه را انعکاس میدهد و این کنش از افول اخلاق و نبود هنجارهای اخلاقی در این سرزمین حکایت دارد که نمونههای آن در فلم به وضاحت بیان میشود: «در دنیا کونیها و کسمادرها زیاد است».
در این فلم نمادها و تصاویر، حکایت از سرزمینی دارد که روزگاری توانسته ابرقدرت شوروی را به زانو درآورد و زمینگیر کند، اما این سرزمین از مناسبات اقتصادی جهان مدرن چیزی در بساط ندارد و هنوز در برزخ محرومیت، فقر، بیسوادی و ضعف زندهگی میکند.
برشهای تصاویر این فلم زیبا و تراژید است- نوجوانی که در این فلم نقش مرکزی را بازی میکند و با وجود بهاصطلاح به خاک مالیدن پوز متجاوز توسط پدرانش، اما خودش هنوز از لباسها و ابزار کهنۀ آنها استفاده میکند.
بوت، کرتی، پتلون و کلاه تانکیستی روسی حکایت از چنین وابستهگی دارد که با وجود افول و زوال قدرت نظامی آنها، ابزارشان هنوز مورد استفاده است و به قول دانشمند و نظریهپرداز فرانسوی فرانتس فانون «شأن هرکس در سایه قدرت اقتصادی و شأن اجتماعیاش تعریف میشود.»(۴) در این فلم چنین چیزی تعریف گردیده است.
در دقایق نخست فلمِ جذاب جنگ تریاک، بیننده با تراژیدی دیگری در صحنههای هیجانی این فلم روبهرو میشود که واقعیت انکارناپذیر این سرزمین است؛ خانوادهیی که زنان زیادی در آن در قید مردی گرفتارند، زندهگی بسیار فلاکتبار دارند. خانوادۀ بازمانده از جنگ که آثار و علایم خشونت در روح و روان کودکان، اعضای خانواده و حتا ساختار زندهگیشان هویداست.
نوجوانی که نقش مرکزی این فلم را بسیار هنرمندانه بازی کرده است، جمجمۀ انسانی را که بازمانده از جنگ است، خشمگینانه با لگد میکوبد، این حادثه در فلم نشانگر نفرت نسل بعد از جنگ را نشان میدهد که در عالمی از ناآگاهی و احساسات دست به چنین کاری میزند.
در فلم جنگ تریاک که یکصد دقیقه را در بر دارد، دوربین گاه گاه سایۀ آدمها را تعقیب میکند، این حرکت کارگردان فلم، طفیلی بودنِ این سرزمین و مردم آن را نشانه گرفته است.
در فلم داستانی «جنگ تریاک» خانوادهیی در سرزمین پهناوری بدون امکانات انسانی و اجتماعی مصروف بازی با خود استند و آدمهای درون این داستان که در واقع داستان مردم این سرزمین است، شخصیتهای بیکار و بیروزگاری اند که زندهگیشان عبث و بیهوده میگذرد.
کرکتر مرکزی این فلم که همان نوجوان با لباس نظامی است، در صحنهیی با سگش پنجه میدهد و بازی میکند. به باور من این تصویر غربت و تنهایی انسانها را به تصویر کشیده است، زیرا او دیگر با هیچکس مناسباتی نداشته و علاقه برای بازی کودکانه در وجودش دیده نمیشود. او خود را از آنچه است بزرگتر احساس میکند و در واقع احساس از خود بیگانهگی دارد.
در یک چشمانداز بزرگ، ما در این فلم، سرزمین ویران در ویران، فقر، نبود اقتدار و اقتصاد را بهآسانی میبینیم؛ درحالیکه باشندههای این خاک، قلمرو پهناوری را در اختیار دارند، اما بیبضاعت و فقیر اند.
در این فلم جالب صحنهها از افول و سقوط نظامی حکایت دارد، اما مردم آن از روی ضعف اقتصادی و ناچاری حتا بعد از سالهای زیادی از امکانات و وسایل نظامی آن قدرت، برای پیشبرد زندهگی خود استفاده میبرند.
تانک کهنه و بازمانده از جنگ، خانۀشان است. وسایل تخنیکی و زراعتی، لباس و ابزار روزانۀشان به نحوی همه از بقایای جنگ است.
در دانش روابط بینالملل، چگونهگی فهم و تفسیر جهان، مشروط به چگونهگی تعریف جهان است.(۵)
در یک سوی این سرزمین به اصطلاح برهوت، چرخبالی در حال سوختن است که تازه نو جوان کرکتر مرکزی این فلم متوجه آن شده است، اما دیگر هیچ موجودی به آن توجه ندارد. جوان متوجه میشود که چرخبال سقوط کرده است و سرنشینانِ آن زخم برداشته اند. این حالت هجوم تازۀ قدرتی را به این سرزمین نشان میدهد. اینکه این خارجیها از کجا برای چه مقصدی آمده اند، هنوز در فلم روشن نیست.
در یک دید کلی، کارگردان برای بینندۀ تیزهوش تاریخ سه دهه را در نمادها و شاتهای مختلف ارایه میکند.
میگویند هنر تبلوری از واقعیتهای زندهگی انسانهاست که به شکل نمادین و سمبولیک در قالبی ارایه میشود. جنگ تریاک هنرمندانه سوژهها و نمابندیهای واقعی را شکل میدهد که روزگاری مردم این سرزمین با آن مواجه بوده اند.
در جهان جدید امروز روابط کشورها حکایت از: بازیچه، بازیگر، بازیگردان، سناریونویس و کارگردان را دارد؛ در پهلوی دیگر عوامل نقش مواد مخدر در این روابط خیلی درشت و برجسته است. سوگمندانه افغانستان سالهاست که قربانی کشت کوکنار و در واقع همان تریاک است، یعنی ما تا هنوز بازیچهیی به دست دیگرانیم.
مافیای مواد مخدر، امنیت، ثبات و بیثباتی کشور ها را به دست داشته و این بازیگران نبض اصلی جامعه را در اختیار دارند.
طبیعی است که استعمار، ادبیات خود را نیز در جامعۀ پس از اشغال دارد و در واقع این برمیگردد به پیامدهای فرهنگی استعمار.(۳)
در فلم جنگ تریاک نیز چنین چیزی شکل گرفته است؛ شاتها و نمادهای مختلف نشانگر حضور افراد خارجی است.
نوجوانی که در این فلم نقش مرکزی را بازی میکند، بدون اینکه به کنه مسایل دقت کند، توجهِ او را چرخبالی که سقوط کرده است جلب میکند؛ او به لباسهای عجیب و غریبِ زخمیها میبیند، او کوشش میکند که سینهبند زرهی یکی از این زخمیها را از تن آنها بیرون کند که نمیتواند.
نوجوان برای یافتن چیزهای بهتری، دور چرخبال میگردد، اما بیفایده است، همه چیز در این وسیله سوخته است.
گرفتن گوشی تانک توسط کرکتر مرکزی این فلم، سمبول و تداعی خواستن ارتباط با بیرون است، اما این ارتباط برقرار نمیشود. کارگردان در این صحنهها نشان میدهد که زندهگی این نوجوان گسسته از زندهگی مدرن است و در جزیرۀ مجزایی از تمدن و رفاه زندهگی میکند. وقتی چیزی دستگیرش نمیشود، روی خود را طرف سگِ خود کرده میگوید «دو ماه خوب گوشت پیدا کدی».
این مسأله برمیگردد به اقتصاد جنگ. در اقتصاد جنگی که گردانندهگان آن همان کارگزاران جنگ اند، آنها به منافع خود بیشتر فکر میکنند تا به زیان و نقص دیگران.
نشان دادن وابستهگی اقتصادی در این جغرافیا که تا سرحد گرفتن جان آدمها ادامه دارد، تراژیدی دیگریست. جالب است چیزی که به ذهن این نوجوان از منفعت سقوط چرخبال میرسد، گوشت آدمهاست. اینجا فقر و وابستهگی اقتصادی را کارگردان به خوبی نشان میدهد که در این جغرافیا ادامه دارد.
«ادبیات پسااستعماری که گاهی ادبیات نوین انگلیس نیز گفته میشود، گونهیی از ادبیات است که تکیه بر گفتمان استعماری دارد و به پیامدهای استعمار واکنش نشان میدهد. ادبیات پسااستعماری اغلب به نوشتههایی میپردازد که در برگیرندۀ موضوعاتی مانند: رهایی از استعمار و کسب استقلال سیاسی و فرهنگی برای مردم است که سالها تحت سلطۀ قواعد استعماری بوده اند. همچنان این ادبیات حاوی دیدگاه انتقادی نسبت به متونی است که لحن نژادپرستانه و استعماری دارد»(۶). فلم جنگ تریاک با نگاه انتقادی به وضعیت پسااستعماری افغانستان نظر انداخته و تصویری که از آن ارایه میدهد، در عمق سکانسهای تکاندهنده و تراژید آن نگاه فلسفی به گیرماندن افغانستان در منجلاب وضعیت پسااستعماری گذارکننده به استعمار دیگر میانجامد.
Comments are closed.