احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:رحمتالله بیـگانه/ دوشنبه 7 جوزا 1397 - ۰۶ جوزا ۱۳۹۷
بخش دوم و پایانی/
ادبیات پسااستعماری اغلب به نوشتههایی میپردازد که در برگیرندۀ موضوعاتی مانند: رهایی از استعمار و کسب استقلال سیاسی و فرهنگی برای مردم است که سالها تحت سلطۀ قواعد استعماری بودهاند. همچنان این ادبیات حاوی دیدگاه انتقادی نسبت به متونی است که لحن نژادپرستانه و استعماری دارد»(۶). فلم جنگ تریاک با نگاه انتقادی به وضعیت پسااستعماری افغانستان نظر انداخته و تصویری که از آن ارایه میدهد، در عمق سکانسهای تکاندهنده و تراژید آن نگاه فلسفی به گیرماندن افغانستان در منجلاب وضعیت پسااستعماری گذارکننده به استعمار دیگر میانجامد.
کرکتر مرکزی که همان نوجوان باهنر این فلم جذاب است، در آب ایستادهیی که کاملاً گل آلود است، آببازی میکند. به باور من، آب گلآلود ایستاده، ذهنیتهای عقبمانده و آشفته را نشان میدهد؛ آبی که حتا برای آبتنی مورد استفاده نیست اما از روی ناچاری استفاده میشود.
کارگردانِ آگاه و با درایتِ این فلم، از سمبولها و استعارههای فراوانی که معنی و مفاهیمِ جالبی را تداعی میکند، استفاده برده است. خشم و فرهنگِ خشونت در این فلم با شکار پرندهیی بیموجب نشان داده میشود. پرندهیی که در شاخ بیبرگی نشسته است و ترانه میخواند، با اولین اصابت سنگی به آب ایستاده افتاده و میمیرد.
در آنسوی دیگر، سربازی که در اثر سقوط چرخبالی زخمی شده است به هوش میآید، گژدمی در زمین راه میرود، باز لاشخواری در هوا پر میزند…
کارگردان مرگ و زندهگی را نشانه گرفته که همه در فاصلههای نزدیک به هم قرار دارند و تنازع بقا در آنها ادامه دارد.
جانب دیگر این صحنهها، دو سرباز سفیدپوست و سیاه خارجی که تازه به هوش آمده اند، به تصویر کشیده میشود. سفید به سیاه میگوید که همه چیز اینجا سیاه است. کارگردان نشان میدهد با وجود اینکه این سربازان متعلق به سرزمینی استند که در آنجا دموکراسی حاکمیت دارد، اما ذهنیتها هنوز آمادۀ پذیرش آن نیست، هنوز فرق بین سیاه و سفید وجود دارد، هنوز رنگها نشانۀ برتریست.
پنهان شدن افسر سفید خارجی در زمین کوکنار، در واقع پناه گرفتن قدرت و حمایت نظامی از یک پشتوانۀ نامشروع و غیرمجاز را نشان میدهد.
در صحنهها و برشهای دیگر این فلم تانکی که خانه است، سرزمینی که گوشه کوچک در آن کوکنار کشت شده است، مرد معیوبی که از این مزرعۀ غیرمجاز منفعت میگیرد و در آن سوی دیگر کسانی از نفع این زمین کوکنار زندهگی مرفه و افراد مسلح در خدمت دارد، همهاش در این جغرافیای بیصاحب و بازیچه رخ میدهد.
بیپناهی و بیسرنوشتی خانوادههای این سرزمین با فرزندان قد و نیمقد، مردی با سه زن جوان درحالیکه به زندهگی هیچکدام آنها به درستی رسیدهگی کرده نمیتواند، لجامگسیختگی زندهگی ما افغانستانیها را نشان میدهد.
برتریجویی و سلطۀ مردانه در ذهن تمام این خانواده تبلور یافته است، حتا پسران کوچکشان قیمومیت و حاکمیت خود را بالای زنانی به مراتب بزرگتر از خود دارند. «به قران خدا پوزته میده میکنم» این ادبیات و گفتار طفل کوچکیست به زن برادرش. وقتی زنان میخندند «خنده نکو که باز در زنجیر سگم بستیت میکنم».
بودن قفس گنجشکی در این صحنه، کنایه از اسارت فکری آدمها دارد، آدمهایی که از در بند بودنِ دیگران لذت میبرند.
مسافری از راه میرسد، زنان خانواده برای دوستی این پیرمرد معیوب رقابت میکنند. از اینجا به بعد دیگر جنگ در این جغرافیا نمایان میشود، گوشهیی که مردان زیادی در جنگها کشته شده اند و مردان پیر و معیوب این دیار از برکت این جنگ خانهبرانداز صاحب زنان جوان شده اند.
پیرمردی که از مسافرت تازه رسیده است، با دیدن تنبان مرمیخوردۀ خود به خشم آمده و خانوادۀ خود را تهدید میکند. او مرمی خوردن تنبان را شگون بد میگیرد. کارگردان در این قسمت خُرده بر مناسبات جاهلانۀ این سرزمین گرفته و آن را به باد انتقاد میگیرد.
در قسمت دیگری از این فلم، کارگردان به تاریخ رجوع میکند و به عساکر گویا تازه آمده نشان میدهد که روزگاری سربازان اتحاد جماهیر شوروی نیز اینجا بودند.
کرکتر مرکزی فلم از غیرت افغانی صحبت میکند و میگوید: ما آلت تناسلی آنها را بریدیم، وقتی به سیاهسرهای ما نظر کردند. هدف این جوان، سربازان روسی است.
سرباز و افسر خارجی(امریکایی) در فضای تاریک و آرام با هم صحبت میکنند. به نظر من، تاریکی کنایه از کارهای مخفی آنها دارد و آرام صحبت کردنشان بر مطمین بودنِ آنها دلالت میکند.
صحنهها یکی پی دیگر همچو زمان واقعی عوض میشوند.
باران شدید جریان دارد، مرد برای همخوابهگی با زنان خود دچار مشکل شده است، جای مناسبی وجود ندارد، حالت روحی زن و مرد برهم خورده است. آنها با خشونت و بهانههای واهی، اطفال خانواده را از تانک بیرون میکنند.
«از میزان گسترش فقر در افغانستان، آمار و ارقام مختلفی وجود دارد. وزارت اقتصاد افغانستان در گزارشی که در سال ۱۳۹۱ خورشیدی به همکاری بانک جهانی تهیه کرده است، میزان فقر را در سال های ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ خورشیدی، ۳۶ درصد عنوان کرده است. بر بنیاد این گزارش ۹ میلیون انسان در افغانستان قادر به رفع نیازمندیهای اولیۀ خود نیستند، یعنی ۹ میلیون تن در این کشور مبتلا به فقر مطق اند.»(۷)
کارگردان گوشهیی از همین فقر روزافزون را به تصویر میکشد؛ وی پرده از روی واقعیتهای زندهگی فقیرانۀ افغانها برمیدارد؛ واقعیتی که کمتر انعکاس یافته است. برای اینکه با خانوادۀ خود خلوت کند، بهانه میآورد و با این نیرنگ طفلهای خانواده را از خانه بیرون میکند.
«برو بچیم بیرون که پدرته جن گرفته»
وقتی مردان مسلح با چادری از گذرگاههای امنیتی میگذرند، آنها برای برداشت حاصل کوکنار میآیند، اما کوکنار حاصل خوب ندارد.
در جایی از صحنۀ این فلم، افسران خارجی وقتی با اطفال بازی میکنند، طفلی از جمع آنها قبرها را به آنها معرفی میکند:
این قبر پاکستانی است، این قبر روس و اینهم قبر طالب است.
من نمیدانم کارگردان از این منولوگ چه هدفی را دنبال میکند، اما به باور من این حرکت و بیان موضوع، غرور کاذبی بیش نیست. اینجا کارگردان به چیزی مباهات میکند که آدمهای درون داستانش در آن سهم و نقشی نداشتهاند.
در فلم جنگ تریاک، قاچاقبران مواد مخدر روی دو هدف ایستادهاند:
ـ مواد مخدر
ـ زن
زن جوانی از درد حمل به خود میپیچد، اما خانوادهاش آماده نیست به وی کمک کند. خانواده حالتِ پریشان دارد، زنان یکدیگر خود را طعنه میزنند.
تصویر دیگری حکایت از تسلط مرد بر خانواده دارد، طفل ۱۲-۱۳ سالهیی مادر خود را تهدید میکند و خانه پراز سروصداست.
پراکندهگی و فقر از در و دیوار این خانواده میبارد؛ فقر زودرس در جامعۀ در حال جنگ را به خوبی به تصویر میکشد.
حالت این خانواده در واقع به افغانستانی میماند که هیچ کس به فکر آبادانی و آرامی آن نیست.
خوابیدن و پناه گرفتن دو افسر خارجی در زمینی که کوکنار کاشته شده، جالب است. کارگردان جنگ تریاک، انتخابات در افغانستان را به استهزا میگیرد وقتی که تعداد افراد مسلح که امنیت انتخابات را گرفتهاند، از تعداد رای دهندهگان به مراتب بیشتر است. اینها موضوعات جالبی استند که در فلم به تصویر کشیده شده است.
نتیجۀ انتخابات، طفل ناقصالخلقهیی است که در میدان انتخابات تولد میشود.این تصویر طنز تلخی است پُرمفهوم و تداعیکنندۀ یک نظر و فهم برای شکلگیری نظریۀ انتقادی از وضعیت سیاسی افغانستان. دولت وحدت ملی از دل تقلب و نابسامانیهای اجتماعی بیرون شد، در واقع کارگردان زیرک و تیزهوش در این فلم پیشبینی خیلی خوبی داشته است.
فلم جنگ تریاک صحنههای جالبی دارد که گویای حالت و زمانِ خود است و پرداختن به آنهمه جزییات و برشهای زیبا و جالب فلم، نوشته را به درازا میکشد و ملالآور خواهد شد.
آرایش صحنهها، تمثیل ممثلین، موسیقی حرکات دوربین و ایدتِ فلم خیلی زیبا انجام شده است. موضوع فلم نیز مشکل اساسی افغانستان را نشانه گرفته است. در مجموع جنگ تریاک، همان مواد مخدر و مافیای آن است که در صحنههای مختلف به تصویر کشیده شده است.
و اما سناریو در جایجای این فلم خالی از مشکل نیست.
به باور من، صحنهیی که بعد از حادثۀ منولوگ جوان با سگش در تصویر میآید، با دیگر صحنههای جنگ تریاک هماهنگی لازم را ندارد و یا شاید کارگردان خواسته از نظریان پستمدرنیزم استفاده کند و آن پیدا شدن کرکتر در لب آب ایستادهیی با تن نیمهبرهنه است.
هرچند نبود امکانات و مشکلات دستوپاگیر افغانستان کم نیستند، اما به باور من نباید این فلم بلند و زیبا با چنین نکتههای ضعیفی همراه میشد. ساحۀ کشت مواد مخدر، ساحۀ بسیار محدود است، بتههای کوکنار پرورش چندانی ندارد و زمین این کشت ساحهیی کوچک و در مجموع خاره و قابل برداشت است.
یکی از ویژهگیهای این فلم و این سناریو در این است که دو کار متفاوت در این فلم یکجا شده است. رابطۀ مواد مخدر و انتخابات درحالیکه به نظر گذرا دقیق معلوم نمیشود، اما این دو پیوند خیلی جالب و محکمی با هم دارند، اقتصاد مواد مخدر میتواند انتخابات را به بیراهه و چالش بکشد.
قطار مواد مخدر در حالیکه بسیار به مشکل از ساحه عبور میکند، اما تغییر چندانی در محمولههای این آدمهایی که مواد را انتقال میدهند، مشاهده نمیشود. اما این نمادی از مواد مخدر در شکلگیری جنگ افغانستان است و این تجارت پُرسود همچنان ادامه دارد.
تصویر دیگری که در آن به باور من مشکلی وجود دارد، آن مسأله در دادن و آتش زدن خانۀ زنی است که امباق نو دارد.
در تمام تصاویر گذشته، از این خانۀ آتش گرفته خبری نیست، اما این خانه از کجا شد، این کدام خانه است که آتش میگیرد؟
مسالۀ دیگری که مفهوم رسا نداشت، برداشتن تانکی است که در اصل، خانۀ ساکنینِ این خانوادۀ بزرگ در جنگ تریاک است. این خانه بدون موجب و در عین بیخبری باشندهگانش برداشته میشود، و بار دیگر دوباره پایین میشود. اینجا به باور من، برداشتن و دوباره ماندن تانک مفهومی را ارایه نمیکند.
نکتۀ دیگری که از دید من به این فلم زیبا پیوند جالب خورده، انتخابات است. انتخابات پیوند زیرکانهیی است که به این فلم جذاب گره شده است.
تریاک پدیدۀ جنجالی معاصر جهان است که آسیبپذیری آن از مرزها گذشته است. این موضوع سوژۀ جالبیست و اما ای کاش این فلم مانند باقی قسمتهای آن با سمبولها و نمادهای مواد مخدر پایان مییافت.
هرچند بیپیامی و چندپیامی، یکی از ویژهگیهای ادبیات معاصر و ویژۀ رویکرد تازۀ جهان به نام پستمدرنیسم یا فراگرایی است.
فلم جنگ تریاک قابلیت تصویر کردنِ افغانستان در محیط بینالملل را دارد و سهم افغانستان در روابط بینالملل را با آمدن اتحاد جماهیر شوروی و بعد امریکاییها نشان میدهد و بازگو میدارد که این کشور ظرفیتِ ادامۀ جنگهای غیرمستقیمِ قدرتهای برتر جهان و قدرتهای رقیب را دارد. نظری که از این فلم به دست میآید: افغانستان در عمق روابط بینالملل به عنوان نقطۀ ارضاکنندۀ عقدههای قدرتهای بزرگ برای سالها قرار خواهد داشت.
اما سوال این است که افغانستان میتواند از این موقعیت به عنوان یک فرصت استفاده کند؛ چیزی که نویسندۀ این سناریو به سراغ آن نرفته است.
منابع
۱ـ ویکی پدیا – دانشنامۀ آزاد؛ ۱۰ ثور ۱۳۹۷
۲ـ ویکی پدیا- دانشنامۀ آزاد؛ ۱۵ ثور ۱۳۹۷
۳ـ همان؛ ۱۶ ثور ۱۳۹۷
۴ـ همان؛ ۱۷ ثور ۱۳۹۷
۵ـ همان؛ ۱۸ ثور ۱۳۹۷
۶ـ اثر وابستگی بر کشمکش سیاسی، نویسنده محمدرضا طالبان؛ پاییر ۱۳۸۷
۷ـ هفتهنامۀ اقتدار ملی؛ دوشنبه ۱۷ ثور ۱۳۹۷
Comments are closed.