احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دوشنبه 7 جوزا 1397 - ۰۶ جوزا ۱۳۹۷
حنیف اتمر مشاور امنیت ملیِ افغانستان در همراهی با وزیر داخله و رییس امنیتِ ملی برای دیدار با مقامهای ارشدِ پاکستانی به اسلامآباد سفر کرده است.
اگرچه سفرِ چندی پیشِ شاهد خاقان عباسی نخستوزیر پاکستان به کابل و ادامۀ گفتوگوها پیرامون «برنامۀ عملِ افغانستان و پاکستان برای صلح» این سفر را توجیه میکنـد، اما نظر به تجاربِ گذشته و وضعیت جاری افغانستان، این سفر نیز تکرارِ مکررات و چرخش در دور باطلِ قهر و آشتی یا سفر و بازسفرِ بیحاصل تلقی میشود.
در دنیـای سیاست و دیپلماسی مسلماً نباید از سفر و چانهزنی خسته و مأیوس شد، اما این اصل زمانی قابل اتکا و تأکید است که نقشۀ گفتوگوها بر اهدافِ روشن و نامتناقضی استوار باشد که در درازمدت بتوان آنها را به ثمر نشاند. وقتی که هیچ اهدافِ روشن و هیچ نقشۀ جامع و راهبردییی در ورایِ گفتوگوها و ملاقاتِ مقامهای افغانستان با پاکستان وجود نداشته باشد، این سفرها صرفاً هواخوری رفتن از خزانۀ دولت و مردم تلقی میشود.
اگر مردم پاکستان از این سفرها و دیدارها استقبال کنند، شاید حقبهجانب باشند؛ چون لااقل دولتمردانِ آنها برای دههها توانستهاند افغانسـتان را عمق استراتژیک و حیاط خلوتِ پاکستان در رقابت با هند بسازند. اما مردم افغانستان حتا در اوجِ این دیدارها و گفتوگوها، شاهدِ موشکپراکنی از آنسوی مرز و افزایش تحرکاتِ تروریستی در شهرها و روستاهایشان اند که همه از مناطق قبایلی پاکستان آب میخورد.
افزون بر اینها، درحالیکه پاکستان در همۀ گفتوگوهایش با مقامات افغانستانی، از ایدۀ «عمق استراتژیک» فارغ نیست؛ مقاماتِ حکومتِ افغانستان نیز دلچسبیِ مبهمی به تداومِ این ایده نشـان میدهند. به گونۀ مثال، چند روز پیش آقای غفور لیوال مشاور رییسجمهور در امور اقوام و قبایل، در واکنش به تصمیم پارلمانِ پاکستان مبنی بر ادغام مناطق قبایلیِ این کشور به ایالت خیبرپختونخواه، با استناد به پیمان راولپندی گفت که «سلب خودمختاری این مناطق باید به مشورت با دولت افغانستان انجام میشد.»
مسلماً چنین واکنشی از سوی نمایندۀ رسمی ریاستجمهوری، نشاندهندۀ گمراهیِ شدیدِ حکومت افغانستان در برنامۀ رسیدن به صلح و همبستهگی از طریق همکاری دو کشور است. اولاً اینکه هرجومرج و خشونت در مناطق قبایلی، پاشنۀ آشیلِ دو همسایه بهویژه افغانستان در برابر تروریسم است؛ ثانیاً پاکستان عمقِ استراتژیکِ خود در افغانستان را تا کنون از دریچۀ فرهنگِ حاکم بر مناطق قبایلی تعقیب کرده؛ ثالثاً ادغام این مناطق در ساختار قانونی و اداریِ پاکستان میتواند قدمی بسیار بزرگ برای رهایی افغانستان از پایگاهها و پناهگاههایِ تروریستییی شود که هر روز در شهرهایِ کشور فاجعه میآفریند، رابعاً استناد جستن به پیمانِ لغو و منقضیشدۀ راولپندی برای خدشهدار ساختن این تصمیم، اگر سودی داشته باشد، سود آن شاملِ حال پاکستان برای تداومِ سیاستِ عمقِ استراتژیک در افغانستان و جهاد در کشمیر هندوستان میشود و خامساً اگر بهراستی حکومت افغانستان به آن سوی دیورند چشم دارد و یا اینکه بر ادامۀ خودمختاریِ مناطق قبایلی و هرجومرج در آن تأکید دارد، بهجای سفر به پاکستان و گفتوگو پیرامون «برنامۀ عمل افغانستان و پاکستان برای صلح»، بر برنامۀ جنگِ قاطع و سرنوشتساز با پاکستان تمرکز کند و خود و مردمِ افغانستان را از اینهمه دوگانهگی و بلاتکلیفی برهاند.
حکومت افغانستان درحالی به دنبال تحققِ صلح از مسیر پاکستان است که با سیاستهایِ نادرست و متناقض خود، همدلی و همبستهگیِ سیاسی و اجتماعی در کشور را دچار گسستها و شکستهایِ عمیق کرده و با ادامۀ داعیۀ باطل و تاریخگذشتۀ دیورند، هم افغانستان را محکوم به بیثباتی و هم پاکستان را وادار به دخالتِ بیشتر در افغانستان میسازد.
اینها همه دلایلی بر بیهوده خواندن و در بهترین گمان، «هواخوری» نامیـدنِ سفرِ مقاماتِ کشور به پاکستان است. آقایان اتمر، استانکزی و برمک در این سفر بهترین غذاها را خواهند خورد و خوشترین چکرها را خواهند زد و در پایان، داستانِ افغانستان و پاکستان کما فیالسابق تمدید خواهد شد!
Comments are closed.