حکـومت داری مضحک!

گزارشگر:احمد عمران/ سه شنبه 22 جوزا 1397 - ۲۱ جوزا ۱۳۹۷

اگر یک روز در همین روزها نیروهای خارجی ناگهان تصمیم بگیرند که افغانستان را ترک کنند، آنگاه حکومت افغانستان به بیش از ۳۵۰ هزار نیرو چگونه از خود دفاع خواهد کرد؟ آیا احتمال این که این حکومت بتواند برای چند روز در برابر نیروهای مخالف دوام بیاورد، وجود دارد؟ به گمان بسیاری ها بیرون شدن mandegar-3نیروهای خارجی به صورت آنی و در وضعیتی که حکومت افغانستان قرار دارد، تنها پیامد آن سقوط افتضاح آمیز است و بس. این بدان معنا نیست که نیروهای دفاعی کشور از توانایی لازم جنگی برخوردار نیستند و یا شجاعت در سنگر ماندن را ندارند. مردم افغانستان در زمانی که هیچ سلاحی نداشتند در برابر یک ابر قدرت تمام عیار قیام و از آزادی و ارزش‌های شان پاسداری کردند. مشکل نه در نیروهای امنیتی کشور است و نه در مردم عادی این سرزمین که هر روز رنج جنگ و نابسامانی های ناشی از آن را تحمل می‌کنند؛ بل مشکل کشور در پراکنده‌گی سیاسی آن است که از سوی به اصطلاح مدیران کشور به وجود آمده است. مدیرانی که شم مدیریتی اصلا ندارند و کشور را به سوی فرسایش و نابودی سوق داده اند. آنی که می‌گوید سرقوماندان اعلی نیروهای مسلح و یکی از مغز متفکر در عرصه مدیریت است، عملا نمی‌داند که وضعیت کشور چگونه است و این کشتی در این دریای متلاطم به کدام سو می‌رود. آنی که به تعریف و تمجید از شخصیت شوهرش می‌پردازد و او را زیرک و هوشیار می‌خواند، حتا نمی‌داند که یک نهاد سیاسی را چگونه باید رهبری کرد و چگونه حرف زد و چه گفت. وخامت اوضاع افغانستان ناشی از چنین وضعیت سیاسی است که متاسفانه از سوی سران آن به وجود آمده است. در این میان قربانی کسانی اند که شور بختانه یا به این افراد اعتماد کرده و رای داده اند و یا بنا به برخی ملحوظات قومی و تباری با وجود این که آن ها را به خوبی می شناختند که از پس مدیریت کشور بیرون شده نمی توانند اما بازهم از آن ها حمایت کرده اند و هنوز هم حمایت می کنند. مشکل قومی افغانستان را به ورطه سوق برده و هنوز بسیاری ها از آن برای منافع سیاسی خود بهره اندوزی می کنند. برخی مشکلات قومی در کشور شاید ریشه در گذشته های دور و تاریخی داشته باشد ولی رویارویی های امروز و آن چه که از این نشانی صورت می گیرد به هیچ صورت در تاریخ افغانستان این قدر پررنگ نبوده است. شاید عده یی بگویند که در آن زمان آزادی های مدنی و سیاسی این همه گسترده نبود و به همین دلیل مردم صدای خود را کشیده نمی توانستند، موافقم، اما بازهم می خواهم تاکید کنم که نوع برخورد های قومی که در این یک دهه اخیر رشد کرده به هیچ صورت در گذشته افغانستان دیده نشده است. مدیران سیاسی پیشین هرگز به این صورت در پی جلب اعتماد قوم شان و برانگیختن احساسات اقوام دیگر نبوده اند. از جانب دیگر حکومت های افغانستان این قدر دچار پراکنده گی های سیاسی که ناشی از همان مشکل تباری است، نبوده اند. در بدترین وضعیت حکومت های کارمل و نجیب به مراتب موفق تر از حکومت فعلی در جلب رضایت مردم عمل می کردند. در درون نیز این حکومت ها از انسجام و سامان سیاسی قابل قبولی برخوردار بودند. هرگز دیده نشده که در دوره های از تاریخ این گونه چند دسته گی و نابسامانی در ساختار حکومت ظهور کند. به همین قضیه علی احمد عثمانی وزیر، نمی دانیم پیشین یا برحال، انرژی و آب نگاه کنید تا عمق فاجعه حکومت داری در کشور را دریابید. این عضو کابینه به هر دلیلی حالا چه موجه و چه غیر موجه که بیشتر دومی می تواند درست باشد، مورد بی مهری رییس حکومت قرار گرفته است. به او اجازه داده نمی شود که در پروژه های که مربوط به وزارت اوست اشتراک کند و عملا از میدان هوایی برگشتانده می شود. به او اجازه داده نمی شود که در افتتاح پروژه تاپی که بخشی از آن مربوط وزارت انرژی و آب می شود، شرکت کند. و سرانجام هم رییس حکومت به صورت دزدانه، بدون مهر، امضا و تاریخ وقتی در بیجنگ در نشست سران شانگهای شرکت می کند و رییس اجرایی در یک سفر کاری در لندن به سر می برد، حکم برکناری او را صادر می کند. آیا این وحشت ناک ترین نوع حکومت داری نیست؟ جالب این که حکم بدون مهر و امضای رییس حکومت با یک حکم بازهم بدون مهر و امضای رییس اجرایی باطل می‌شود و وزیر انرژی و آب در جایگاهش حضور دارد و قراردادهای چند میلیونی امضا می‌کند و وقتی خبرنگاران از او می‌پرسند که موضوع برکناری تان چه شد به فرمان سپیدار در این خصوص حواله می‌دهد. حالا آیا به رییس مقتدر حکومت وحدت ملی چیزی باقی ماند؟ اینجاست که می‌گوییم که این حکومت و دولت در نبود نیروهای خارجی یک روز هم دوام آورده نمی‌تواند؛ چون هیچ گونه انسجام سیاسی در کشور شکل نگرفته و هیچ کسی به هیچ چیزی خود را وابسته نمی‌داند. رییس حکومت و اطرافیان او مشغول تحکیم پایه‌های قومی خود اند، سپیدار در حال انفعال کامل سیاسی به سر می‌برد و مردم بیچاره نمی‌دانند که در چنین وضعیتی به کی و کجا اعتماد کنند. از مغز متفکر همین قدر ساخته است که کل هم و غمش را متوجه این سازد که چگونه یک وزیر را از وزارت منفک کند، در حالی که کشور در همان روز حداقل در سوگ از دست دادن بیشتر از دو صد تن از نیروهای امنیتی کشور در مناطق مختلف نشسته است. آن هم به دستور همان‌های که رییس حکومت در برابر آن‌ها آتش بس اعلام کرده که شاید روزی برخی از آن ها به روند صلح بپیوندند. زهی خیال باطل!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.