وزارت شهرسازی و مسکن و مدیریت سید سعادت منصور نادری

گزارشگر:نویسنده: عبیدالله مهدی مشاور پیشین وزارت زراعت/ سه شنبه 5 سرطان 1397 - ۰۴ سرطان ۱۳۹۷

اشاره: این مقاله نوشتۀ یکی از مقامات پیشیبن وزارت شهرسازی است که سعی کرده است از کار کرد وزیر پیشین این وزارت که چندی پیش استعفا کرده است، یاد آوری کند. نشر این نوشته فقط به این هدف صورت می‌گیرد تا مقامات بلندپایه دولت درک کنند که می تواند از جنبه های منفی و مثبت مورد توجه و ارزیابی قرار گیرند. اگر کسانی در برابر این مقاله نقدی ارایه کنند نیز به نشر میرسد. هیچ نوع رابطه و جانب داری با کسی و یاهم مخالفت و موافقت اداره ماندگار با محتوای این نوشته مدنظر نیست.

————————————-

mandegar-3* مقدمه
آقای نادری زمانی در بهار سال ۱۳۹۴ وزیر شهرسازی و مسکن شد که این وزارت صدها میلیون افغانی از مردم و شرکت های ساختمانی قرضدار بود. بودجه‌ی وزارت به صورت میانگین ۱۷ درصد در سال مصرف می شد. ده ها پروژه‌ی نا معلوم و بدون اسناد و مدارک و نیمه کاره روی دست وزارت مانده بود. روزانه ده‌ها نفر بخاطر پس گرفتن پول های پیش پرداخت خانه های رهایشی مراجعه می کردند و معلوم نبود که پول مردم در کجا غارت شده است. حتی در بعضی مجالس کابینه عنوان می شد که این وزارت می تواند در چهارچوب یک ریاست عمومی فعالیت نماید و نیاز نیست که وزارت باشد.
بخاطر معلومات خوانندگان ایجاب می نماید توضیح دهم که نویسنده، در کل در حدود سه سال در وزارت شهرسازی و مسکن با آقای نادری در سه بخش کار نموده است: مشاور مقام وزارت در امور توسعه‌ی شهری، رییس پلان های منطقه‌ای و بعداً رییس زیربناهای شهری. در پایان سال ۱۳۹۶ از وظیفه استعفا نمودم و در حال حاضر مشغول تحصیل در مقطع دوکتورا در رشته‌ی مسکن هستم.
در گذشته نمی خواستم در این مورد بنویسم؛ زیرا بنده در وزارت شهرسازی و مسکن کارمند بودم و ایشان در مقام وزارت. حالا نه من رییس زیربناهای شهری هستم و نه ایشان وزیر شهرسازی و مسکن؛ پس می شود شماری از تجربه ها و اندوخته ها را برای معلومات نسل بعدی منتشر کرد. ‌
آنچه را که در ادامه می خوانید، خلاصه‌ی برخی از تجربه ها است که برای مدیران جوان ادارات دولتی، بصورت فشرده نوشته شده است:
* مبارزه با فساد اداری
زمانیکه آقای نادری وزیر شهرسازی و مسکن شد،‌ این وزارت یک نهاد غرق در فساد با ده‌ها پروژه‌ی نا معلوم و صدها میلیون افغانی بدهی باقی مانده بود. رسانه ها اعلان کرده بودند که پس از ماجرای فساد و رسوایی کابلبانک، دومین دزدی بزرگ در وزارت شهرسازی و مسکن صورت گرفته است. افراد زیادی از سال های گذشته بخش های مختلف اداره را با چنگ و دندان گرفته بودندو هر یک پرونده های فراوان فساد و سو استفاده را با خود حمل می کردند. مافیای داخل وزارت با حلقات و باندهای غصب زمین و پروژه های خیالی شریک بودند. پروژه های زیادی بودند که بدون داشتن اسناد حقیقی و قابل استفاده بخصوص در بخش های مالی و تخنیکی، به صورت نا معلوم در حال تطبیق بودند. به گونه‌ی مثال قصر نوروز در پغمان با مصرف بالغ بر سیزده میلیون دالر ساخته شده ولی هیچ نوع اسناد معتبر مالی و طی مراحل اصولی نداشت. همینطور شهرک های خواجه رواش و خوشحال خان و غیره. در این زمان نه مسئولین قبلی در وظیفه حاضر بودند و نه اسناد کافی برای اداره باقی گذاشته بودند تا بعد از خودشان قضیه قابل حل باشد. پول های مردمی که از وزارت شهرسازی، خانه خریداری کرده بودند،‌ به حساب های شخصی بعضی از آمرین پروژه ها منتقل شده بود و ده ها ماجرا و رسوایی دیگر.
آقای نادری در یک اقدام غیر قابل پیش بینی چند تن از سران این چپاول و فساد را در نخستین روزهای کاری خود به نهادهای عدلی و قضایی معرفی کرد. پس از آن اکثریت کسانی که مستقیم یا غیر مستقیم آغشته به فساد بودند وظیفه را ترک کردند و یا پایشان به محکمه کشانده شد. حل پرونده های نسل گذشته، تا آخرین روز کار آقای نادری کلان ترین دردسر برای اداره بود. این جنجال ها خیلی از فرصت های بعدی را از بین بردند و زمان با ارزش برای ابتکار و إصلاحات را، میراث نا سالم گذشته به هدر داد. هر چند نمی توان ادعا کرد که فساد اداری صفر شده است، اما می توان گفت که وزارت شهرسازی در زمان آقای نادری یکی از شفاف ترین ادارات دولتی بوده است.
* توسعه و مسئولیت پذیری
وزارت شهرسازی و مسکن یک اداره‌ی منزوی و در سکتور شهری یک واحد دست دوم حساب می شد. اما در سال ۱۳۹۵ یک بار کلان روی دوش این وزارت گذاشته شد. قضیه به این ترتیب بود که قرار شد مسئولیت تمام پروژه های ساختمانی از وزارت های ملکی به وزارت شهرسازی و مسکن انتقال کند. تا آن زمان هر وزارت برای خود یک ریاست کارهای ساختمانی داشت. وزارت صحت عامه برای خود شفاخانه و کلنیک می ساخت؛ ریاست ساختمانی در وزارت حج و اوقاف مشغول ساختن مسجد بود و به همین ترتیب مسئولیت ساختن مکتب را وزارت معارف پیش می برد. از لحاظ اصولی این یک روش خیلی اشتباه بود که در طی چند دهه به همین شکل باقی مانده بود. در هیچ جای دنیا وظیفه‌ی ساختن تعمیر به دوش وزارت های معارف و خارجه و صحت عامه و حج و اوقاف نیست. اما زمانیکه این مسئولیت به وزارت شهرسازی انتقال کرد، بالا تر از توان و ظرفیت ما بود. به طور مثال تنها ریاست ساختمانی وزارت معارف برابر با تمام تشکیل وزارت شهرسازی (کمی بیشتر از یک هزار) کارمند داشت. در حالیکه تمام اداره خواهان مرحله ای شدن این روند انتقال بود، آقای نادری به رییس جمهور تعهد سپرد که این مسئولیت را می پذیرد و این بار را به مقصد می رساند. سال اول با مشکلات فراوانی توانستیم بخشی از وظایف را تکمیل نماییم. اما به مرور زمان در طی سال دوم،‌ کم کم این اداره نیز راه افتاد و اکنون وزارت شهرسازی با پذیرش این مسئولیت یکی از کلان ترین مصرف کننده های بودجه توسعه‌ای در دولت افغانستان است. در عین زمان، وزارت های دیگر نیز مشغول وظایف اصلی خود شده اند و دست کم از مسئولیت ساختمان سازی فارغ اند.
* محار دسیسه ها و توطئه ها
هر جا که مرکز ثقل قدرت باشد،‌ کانون سیاست بازی ها و فوت فن های فراوان برای برچیدن رقیبان نیز خواهد شد. به قول رابت گرین (نویسنده‌ی کتاب ۴۸ قانون قدرت): «درباریان دستان آهنین خود را در داخل دست‌کش های مخملین پنهان می نمایند.» در این شرایط تمام اشخاصی که در راس ادارات قرار دارند، همه روزه از جانب اطرافیان بر ضد یکدیگر وسوسه و تحریک می شوند. در اصل چون اطرافیان در رقابت برای نزدیکتر شدن به فرد شماره یک هستند،‌ تلاش می کنند تا با تخریب یکدیگر، خود را عزیزتر و نزدیکتر سازند. این پدیده‌ی شوم، شیرازه‌ی ادارات و نهاد ها را از بین می برد. یک مدیر لایق اما، می داند که کار کردن در چنین فضایی نا ممکن است و اگر تدبیر به خرج ندهد،‌ خودش نیز در نهایت قربانی دسیسه ها خواهد گردید.
آقای نادری نه در مجلس های خصوصی و نه در جلسات عمومی اجازه نمی داد تا از کسی یا اداره‌ای به بدی یاد شود. روزی یکی از همکاران که تازه کارمند وزارت شده بود، در مورد یکی از همکاران خود سخنان تکان دهنده‌ای به زبان آورد. اگر راست می گفت واقعاً آقای نادری باید تصمیم جدی برای تادیب آن شخص می گرفت؛ ولی ثبوت ماجرا دشوار بود. آقای نادری بدون آنکه درنگ نماید به سکرتر خود هدایت تا آن شخص را حاضر نماید. رنگ از چهره‌ی نفر اولی پرید و اصلاً انتظار نداشت که وزیر چنین واکنشی نشان دهد. پنج دقیقه بعد هر دو نفر رو در روی هم نشسته بودند و خیلی زود آقای نادری توانست که سیاه را از سفید جدا نماید و سخنان اضافی‌ نفر اولی را که برای تخریب شخص دومی بود کشف کند. آوازه‌ی این مجلس فوراً به گوش همه رسید و پس از آن به یاد ندارم که کسی بدون موجب از همکارش شکایت کند.
به این روش ساده، آقای وزیر توانست خود را از رقابت های نا سالم داخلی فارغ سازد و جلو خیلی از توطئه ها و دوسیه سازی ها را بگیرد.
* جلوگیری از مداخله ها‌ی سیاسی در وزارت
بیشتر وزیرها دچار خطای جبران ناپذیر در نخستین روزهای کار خود می شوند. این خطا تلاش برای تبدیل نمودن معین های وزارت است. به این دلیل واژه‌ی «خطا» را به کار می برم که پس از شروع اقدام وزیر برای برکنار کردن معین ها،‌ بی اعتمادی و رقابت منفی در وزارت شروع می شود و این ماجرا معمولاً چندین ماه به درازا می کشد. در این مدت اصل وظایف و کارهای اداره فراموش شده و هر یک تلاش می کنند تا به هدف شخصی خود دست یابند. به سرعت کارمندان وزارت به افراد گروه وزیر و افراد گروه معین ها دسته بندی می شوند و یک جنگ سرد آغاز می گردد.
آقای نادری در این مورد خیلی زیرکانه عمل نمود. او می دانست که اگر در تلاش تبدیل نمودن هر یک از معین ها شود،‌ به چنین عاقبتی دچار می گردد. او حتی پیش‌بین بود که اگر دست به چنین اقدامی بزند ممکن است به سرعت قضیه سیاسی شود و حتی گپ به مسایل قومی و سمتی برسد. در حالیکه در آن زمان معین های وزارت همه افرادی تخنیکی و بدون وابستگی های سیاسی بودند، اما اگر هر یک سبکدوش می شد، ممکن بود که در بازار آشفته‌ی حکومت وحدت ملی هر یک از رهبران سیاسی و حزبی در این رقابت وارد شوند و هر کس کاندیدی مستقل معرفی نماید. آقای نادری چهار سال وزیر شهرسازی و مسکن بود و تا زمانیکه از استعفای خود اطمینان نیافت، هیچ تلاشی برای تبدیل نمودن معین ها نکرد. در آخرین روزهای کارش، شماری از جوانان و نخبگان وزارت را به رییس جمهور معرفی نمود تا از آن میان چهره های جدید به مقام معینیت معرفی گردد.
تا جایی که به نویسنده روشن است،‌ دست کم دو تن از معین های وزارت در طی این مدت چند بار تقاضای استعفا داشتند ولی آقای نادری نپذیرفت تا بتواند از رقابت ها و مداخله های سیاسی جلوگیری نموده باشد.
اساس حکومت وحدت ملی بر رقابت سیاسی و دو پارچگی گذاشته شده است. موضوع پنجاه- پنجاه از روز نخست اعضای کابینه و دولت را به «از خود» و «بیگانه» تقسیم کرد. با آنکه آقای نادری از جمع افراد نزدیک به رییس جمهور غنی بود و در کمپاین های انتخابات ۲۰۱۴ نقش مهمی داشت،‌ اما پس از تشکیل حکومت وحدت ملی خیلی تلاش کرد تا روابط نیک خود را با هر دو طرف حفظ نماید. دست کم به طرف ریاست اجراییه، این احساس ضدیت و تقابل را از جانب خود منتقل نکرد. حتی زمانیکه مناسبات سیاسی آقای جنرال دوستم معاون اول ریاست جمهوری به تیرگی با ارگ گرایید،‌ آقای نادری روابط نیک خود را با دستگاه جنرال دوستم را حفظ کرد و وارد این درگیری ها نشد. این یکی از موفقانه ترین رویکردهای سیاسی آقای نادری برای حفظ توازن در بزکشی سیاسی بود. با جرات می توان ادعا کرد که هیچ یک از طرف های دخیل در جبهه گیری های سیاسی حکومت وحدت ملی، با آقای نادری احساس بیگانگی و تقابل نمی کردند.
* تلاش برای جلب کادرهای جوان
وزیر شهرسازی به خوبی می دانست که استخدام کارمندان جدید یک پروسه‌ی خیلی طولانی و در ضمن پر از جنجال و زد و بندهای ناخواسته است. بنا بر این تلاش کرد تا استعدادهای بالفعل را از داخل وزارت کشف نماید. مجلس های طولانی ترتیب داد و ده ها نفر از کارمندان وزارت را به صورت منفرد در حضور معین های وزارت ملاقات نمود. از بین این افراد، توانست حدود پنجاه نفر را شناسایی نماید. قدم بعدی را ما نمی دانستیم تا آنکه بعد از مدتی اعلان شد که آقای وزیر از بین این افراد‌، نظر به تجربه و تحصیل شماری را برای احراز ریاست ها به ریاست جمهوری پیشنهاد نموده و توافق رییس جمهور را دریافت کرده است. به این ترتیب یک انقلاب منابع بشری در وزارت ایجاد گردید. نتیجه فوق العاده بود؛ زیرا نود در صد رییس های جدید به درجه‌ی ماستری از خارج کشور فارغ شده بودند و با انرژی و توان فراوان آماده‌ی کار با آقای نادری بودند. میانگین سن و سال هیات رهبری وزارت به ۳۲ سال رسید. هر چند شماری از افرادی که به این ترتیب ارتقای مقام یافتند، بعداً‌ نتوانستند کفایت و توانایی که از ایشان توقع می رفت را ثابت سازند؛ اما در کل این جریان باعث بهبود کلی در وزارت گردید. کسانی از میان این جوانان رییس و بعداً معین و آمرین پروژه ها شدند که هیچ شناختی با آقای نادری یا به اصطلاح «واسطه» نداشتند.
* آگاهی از امور وزارت
به طور ناخواسته، تمام مقامات بلند پایه‌ی حکومتی مشغول کارهای غیر ضروری اند. هر چند آمار دقیقی در این مورد وجود ندارد اما نظر به تجربه می توان گفت که بین هشتاد تا نود درصد وقت مقامات صرف ملاقات می گردد. بیشتر این ملاقات ها در مورد مسایلی ضمنی و غیر ضروری است. به این ترتیب،‌ پس از مدتی مقامات متوجه می شوند که همه روزه در دفتر کار خود بوده اند و شام خسته و کوفته به منزل برگشته اند ولی رشته‌ی اداره و مدیریت از دست شان رفته است.
آقای نادری صبح زودتر از ما در دفتر کار خود حاضر می شد و تلاش می کرد تا پیش از آمدن مراجعین کارهای خود را سر و سامان دهد. یک زمان مناسب برای آنکه به صورت منظم با رییس ها و آمرین پروژه ها به تماس باشد، وقت نان چاشت بود. به این ترتیب به هر یک از رییس ها و آمرین ریاست ها و پروژه ها، بعد از مدتی فرصت می رسید تا در یک نان چاشت و در یک فضای دوستانه با مقام وزارت ملاقات داشته باشند. آقای نادری نیز با این تدبیر توانست تا همواره از آخرین تحولات و مسایل مهم اداره آگاه باشد و آن رشته‌ی نازک بین خود و همکارانش را همیشه در دست داشته باشد.
از جانب دیگر،‌ آقای نادری یگانه وزیری بود که به تمام ولایت های افغانستان سفر کرد و ادارات دوم یعنی ریاست های ولایتی را از نزدیک دید. بنا بر این او معلومات و شناخت خیلی دقیق از اداره‌ی خود داشت.
* مراوده با وکلای پارلمان
با کمال تاسف مداخله و توقع شماری از اعضای پارلمان، کار در ادارات دولتی را خیلی آسیب زده است. در مورد چرایی مراجعه‌ی وکلا نمی توان در اینجا بحث نمود ولی این چیزی بود که وجود داشت و نمی شد تغییرش داد. آقای نادری می دانست که به هر حال نمی توان پارلمان و وکلا را نادیده گرفت. منابع و ظرفیت های وزارت هم خیلی محدود بود و نمی شد که به خواست تمام وکلا پاسخ مثبت داد. اما می شد با یک برخورد مناسب و سنجیده، قسمتی از مشکلات را حل کرد. آقای نادری دو-سه نفر را موظف ساخته بود تا از وکلا پذیرایی نمایند. زمانیکه از دروازه‌ی وزارت مخابره می شد که فلان وکیل وارد وزارت شد، یکی از این افراد به استقبال وکیل به منزل اول می رفت و وکیل را تا دفتر وزیر همراهی می کرد. یک پذیرایی گرم و پیشانی باز هر کسی را تحت تاثیر قرار می دهد. اینکه ملاقات وکیل و وزیر به کجا می رسید و نتیجه چی می شد، به این افراد ربطی نداشت.
گاهی توقعات و مراجعه‌ی وکلا به حدی می شد که آقای نادری را هم لبریز می ساخت. اما پس از پایان ملاقات باری دیگر این افراد آقای وکیل را با حرمت تا دروازه مشایعت می کردند. بیشتر وکلا با آنکه به هدف نمی رسیدند ولی دست کم آزرده و در انتظار فرصت انتقام، وزارت شهرسازی را ترک نمی کردند.
برای آنکه از مداخله‌ی وکلا در امور استخدام مصئون بماند،‌ نخستین وزیری شد که تمام کارهای استخدام کارمندان رسمی و قرار دادی را به کمیسیون اصلاحات اداری واگذار کرد. البته با اجرای این طرح، قسمت کلانی از اختیارات و توان اجرایی خود در قسمت استخدام را از دست داد اما فرصت بیشتر ایجاد گردید تا به وظایف اصلی خود متمرکز بماند.
نتیجه را می توان از مجلس استیضاح وزیر شهرسازی و مسکن در شورای ملی بدست آورد: زمانیکه آقای نادری استیضاح گردید، با گرفتن رای خیلی بلند از پارلمان دوباره به وظیفه ادامه داد.
* چالش ها و نابسامانی ها
حقیقت شهرهای افغانستان از آنچه که در وزارت شهرسازی و مسکن می گذرد خیلی فاصله دارد. ما هیچ شهر و شهرک معیاری و حتی مناسب نداریم. طرح و دیزاین ما مشکلات فراوانی دارند. با آنکه تلاش ها و دست آوردهای وزارت شهرسازی در زمان حکومت وحدت ملی به مراتب بیشتر سال های گذشته بوده است، اما تغییر چشمگیری در وضعیت شهرسازی و مسکن افغانستان نمی توان مشاهده نمود. شهرها به صورت خودسر و بدون برنامه ریزی رشد نموده اند و چالش های فراوانی در راستای پلانی سازی وجود دارد. از جانب دیگر، وزارت شهرسازی یک نهاد تطبیق کننده نیست؛ بلکه پالیسی سازی و برنامه‌ریز است.
در آخرین صحبتی که به عنوان رییس زیربناهای شهری در شورای رهبری وزارت داشتم، به این نکته اعتراف نمودم که با توجه به منابع نا چیز، در طی یک سال توانستیم طرح زیربنای یازده شهرک را آماده سازیم. در حالیکه در گذشته همه ساله صرف برای یک یا دو شهرک طرح زیربنا ترتیب می شد. این یک پیشرفت است؛ اما همین حالا ما صدها شهرک و شهر فاقد زیربنا داریم. چند سال دیگر باید به این ترتیب پیش برویم تا به مقصد برسیم؟ در اصل باید دستور کار از این جهت کاملا تغییر نماید تا موثریت عینی ایجاد گردد. در حالیکه ما می دانستیم که مانند کشورهای دیگر باید برخی از امور کاری خود را به سکتور خصوصی بسپاریم، اما آیا سکتور خصوصی افغانستان توان برداشتن این بار را دارد؟ خیر!
مشکل دیگر عدم تجربه‌ی مناسب بود. ما از جوانان دانش آموخته و کادرهای با تجربه و کهن‌سال برای امور طرح و دیزاین و برنامه ریزی شهرها استفاده می کردیم. آنها در سطح افغانستان از بهترین ها حساب می شدند. اما چطور ممکن است چنین کاری با بودجه های هنگفت را به دست کسانی سپرد که در گذشته تجربه‌ی مشابه نداشته اند؟ چی می توان کرد در حالیکه گزینه‌ی دیگری نباشد؟
تلاش برای معیاری سازی امور طرح و دیزاین و استفاده از کود و استندرد های پذیرفته شده‌ی جهانی، یکی از آرمان های وزارت شهرسازی و مسکن بود. اما دست یابی به این ارزش، واقعاً به تلاش های پیهم و تربیه‌ی نسل های جدید از معماران، انجنیرهای ساختمان و طراحان شهری نیازمند است. چگونه می توان بدون داشتن دانشگاه و مکتب معیاری، مهندس معیاری تربیه نمود؟ در حالیکه کتاب ها و جدول های ساختمانی، همه ساله از کشورهای توسعه یافته منتشر می گردد، ولی استفاده و تطبیق آن به این سادگی نیست. این موضوع مانند توانایی استفاده از یک هواپیمای پیشرفته است که برای استفاده از آن، به داشتن میدان هوایی، خلبان حرفه ای و آموزش دیده و بودجه و غیره موارد نیاز است .
در نوشتن این مقاله، به صورت اجمالی به مسایل از این دید نگاه شده است که بتوان قسمتی از تجربه ها و آموخته ها را به خوانندگان انتقال داد و شماری از چالش های اصلی فرا راه فرایند اصلاحات در وزارت شهرسازی و مسکن را بیان نمود.
پایان

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.