احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمدعمران/ یک شنبه 31 سرطان 1397 - ۳۰ سرطان ۱۳۹۷
درحالی که اکثر سران احزاب سیاسی نسبت به انتخابات پارلمانی در کشور به دیده شک مینگرند و نگران تقلبهای سیستماتیک هستند، ارگ به تازهگی موفق شد که یکی از افراد نزدیک به خود را به حیث رییس دارالانشای کمیسیون انتخابات برگزیند. فرد برگزیده به گفتۀ بسیاری از نهادهای ناظر بر انتخابات و آگاهان سیاسی هچ تجربۀ انتخاباتی ندارد و فردی نظامی است که در وزارت دفاع کشور کار میکرده است. درحالی که در فهرستی که به ارگ فرستاده شده بود، نام های کسانی نیز بوده که هم قابلیت های مدیریتی خوب و هم تجربه انتخابات را داشته اند. با وجود این ها چرا ارگ ریاست جمهوری فردی را برگزید که هیچ تجربه کاری و حتا فهمی از مسایل انتخابات ندارد؟ اگر ارگ ریاست جمهوری به انتخابات آینده چشم ندوخته است، چرا پس از ماه ها تاخیر چنین فردی را در موقعیتی باید قرار دهد که ماشین عملیاتی انتخابات خوانده میشود؟ حتما ارگ برنامههایی را در سر دارد که به وسیله این فرد و افرادی نظیر او در کمیسیون انتخابات می خواهد برآورده سازد. در غیر این صورت گماشتن یک فرد بی تجربه در راس ماشین عملیاتی انتخابات هیچ توجیه و تفسیر دیگری نمی تواند داشته باشد. آقای غنی به صورت کم سابقه در حال نفوذ در نهاد های مختلف و از جمله کمیسیون انتخابات است و می خواهد با استفاده ازچنین نفوذی افرادی را وارد پارلمان بسازد که برنامه های ارگ را تایید کنند. تیمی از بلی گویان که به هر ساز ارگ برقصند و کشور را بیش از پیش به سوی بحران، سؤمدیریت و پراکنده گی قومی و سمتی سوق دهند. چرا بیشتر احزاب سیاسی کشور نسبت به برگزاری انتخابات نگران استند؟ این نگرانی از کجا نشات گرفته است؟ حتا فردی مثل گلبدین حکمتیار که بیشتر وقت در خدمت هدفهای ارگ قرار داشت در مورد وضعیت انتخابات نخواست که از ارگ حمایت کند و در جبهه مقابل آن قرار گرفت. این احزاب سیاسی اعلامیۀ را نیز نشر کرده اند و از موارد مشخصی را برای برگزاری انتخابات سالم و شفاف ارایه کردهاند. آن ها هم چنین هشدار داده اند که در صورت عدم پذیریش خواستههای شان، انتخابات آینده را تحریم خواهند کرد. با این وجود آقای غنی در یک کنفرانس خبری این احزاب را غیر مردمی، بدون پشتوانه و فاقد مشروعیت سیاسی عنوان کرد اما در عوض خودش را چنان بالا کشید مثل این که در انتخابات گذشته ریاست جمهوری نه تنها آرای ۵۰ جمع یک را به دست آورده باشد، بل آرای او به اندازه جمعیت کشور بوده باشد. به چنین وضعیتی مالیخولیایی سیاسی میگویند، کسی که دچار شدید ترین توهم سیاسی شده باشد و نداند که در چه موقعیت و وضعیتی قرار دارد.
آقای غنی فکر می کند با راه یافتن به ارگ ریاست جمهوری دیگر هیچ زور و توانایی در جهان با او مقابله کرده نمی تواند و او امپراتور بلا منازع افغانستان شمرده می شود. صحبت ها و سخنرانی های آقای غنی نیز کمتر از یک امپراتور نیست. او در این شب و روزها دچار بیماری خود بزرگ بینی مدهش شده و در خواب چیزهای می بیند که با واقعیت های جامعه اصلا سازگار نیستند. آقای غنی فراموش کرده که نیمی از کشور همین لحظه از اداره او خارج شده و به وسیلۀ طرفدران جنرال دوستم اداره می شود. او فراموش کرده که بیش از پنجاه در صد خاک افغانستان همین لحظه در اختیار برادران ناراضی سیاسی او قرار دارد و پای هیچ سربازی به این منطقه رسیده نمی تواند. آقای غنی فراموش کرده که افغانستان زیر مدیریت او به دلیل سیاست های قومی و تفرقه افکنانه اش، در انقطاب سیاسی و قومی به سر می برد و نزدیک است که کشور وارد فاز تجزیه شود. با این حال آقای غنی به انتخابات پارلمانی چشم دوخته و تصمیم دارد که پارلمانی مطابق به میل و خواسته های خود بسازد. آیا چنین چیزی ممکن است؟ بدون شک خیر. مردم افغانستان دیگر آن مردم سی سال پیش نیستند که شکار برنامه های قومی و زبانی ارگ شوند. دیگر این مردم به ساز هر تفرقه افکن و تمامیت خواهی نمی رقصند. آقای غنی و تیم او راهی را انتخاب کرده اند که عملا به نابودی شان منجر می شود، حتا اگر حمایت های بزرگ نظامی کشورهای قدرتمند را با خود داشته باشند. مگر آن ها فراموش کرده اند که در این کشور نظامی بر سرقدرت بود که حمایت شوروی وقت را با خود داشت؟ مگر آن ها از تاریخ نیاموخته اند که اسلاف شان با وجود داشتن بزرگ ترین حمایت های یک قدرت جهانی نتوانستند حتا خود را نگه دارند؟ تا چه زمانی باید تاریخ تکرار شود تا زمام داران کشور از آن بیاموزند؟ افغانستان در حال حاضر به مدیرانی نیاز دارد که بدون داشتن برنامه های قومی و تفرقه افکنانه به فکر بهتر شدن وضعیت باشند. اکثر مردم به نان خشک شان محتاج اند، آن گاه آقای غنی خود را در هیات امپراتور می بیند. آیا او از تلفات نظامیان کشور که براثر سؤمدیریت خودش و جنرال های تحت امرش بدون جنگ و درگیری قربانی می شوند، خبر دارد؟ آیا از فرار سربازان چیزی شنیده است؟ نرخ دالر هر روز در برابر افغانی بالا و بالاتر می رود، دلیل آن چیست؟ زمانی که آقای غنی وارد ارگ ریاست جمهوری شد یک دالر امریکایی معادل ۶۵ افغانی بود اما حالا به ۷۴ افغانی رسیده است. هم پا با آن بهای مواد خوراکی در بازارها به صورت سرسام آوری افزایش یافته است. در چنین حال و هوایی یک کارمند عادی دولت که بیش از ۹۵ درصد نیز کسانی در دولت کار می کنند که جز کارمندان عادی هستند، با حقوق نزدیک به هشت تا ده هزار افغانی چگونه زنده گی می کند؟ آیا آقای غنی و تیم او از حال وروز مردم خبر دارند؟ در چنین وضعیتی آقای غنی بدون آن که صدای کسی را بشنود، از برنامه های فریبنده جوان سازی ساختار حکومت و توسعۀ اقتصادی کشور سخن می گوید. واقعا که باید به حال چنین دولت مردانی افسوس خورد.
Comments are closed.