احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:دوشنبه 8 اسد 1397 - ۰۷ اسد ۱۳۹۷
نامۀ نظری پریانی به حسین فخری، نویسندۀ شهیر کشور
——————————————-
جناب استاد حسین فخری، نویسندۀ گرانارج!
درود خداوند بر شما!
——————————————————————
«نگارههایی بر دیوار زندهگی» چونان فیلیمی از نظرم گذشت. از آن رو، بیخی متلاتم شده و به سختی در خویش میگنجم؛ چه لحظاتی را این نامهها در من خلق کردهاند!
روز پنجشنبه، (۳اسد ۱۳۹۷) که لطف کردید و برای اهدای «نگارههایی بر دیوار زندهگی» در مرکز معلومات افغانستان در دانشگاه کابل، بنده را فراخواندید هیجانی شدم؛ زیرا آن دُنج ارزشمند را که چندی پیش زیورچاپ یافته بود، داشتم تازه از دست شخص شما با یادداشت شیرینتان درمیافتم. نمیدانی چه حسی داشت مرا زیر و بالا میکشید. ساعاتی بعد به خانه شدم و از همه بریده در اتاقکی خزیده از همان شب تا دم نوشتن این نامه (فردای آن روز) با ولع و ذوق تمام بخشهای زیادی از این مجموعه را خواندم و با گوشههایی از جهانهای ذهنی ویژۀ نویسندهگان فرزانه و شهیری که برای شخص شما نامهها نگاشته بودند و با جهانی از بافتها و یافتهایی که ما را به درک بهتر وضعیت فرهنگیان و اندیشهوران آن روزگاران مان و وضعیت پراگندۀ همبود مان در نقاط گیتی و در درون کشور به خوبی یاری میرساند، تاحدی آشنا شدم. آنها آن روزگاران نامههایی فقط برای تو بودند؛ اما حالا گنجی عظیم برای ماست تا از آن حظها بریم و نیز درسی برای ما و کمکی برای شناخت همبود فرهنگی دیروز مان باشد.
دستیافتنیاست که فرزانههایی که این نامهها را نوشته بودند، در آن تلخیهای شیرین، برای خویشتن خویش نه که برای ادبیات و دانش هی پیکار میکردند و هریک چه در آن درونتًنور(پیشاور) و چه در ینگهدنیا و فرنگستان و اکناف دیگر، سمندشان را در میدان اندیشه برای اندوختههای بیشتر و کار فرهنگی این سامان میتاختند. آن نامههای گهربار از استادان واصف باختری، علی رضوی و رهنورد زریاب و نبیعظیمی تا دیگران همه برگهای ارزشمندیاست که خوانندهگان ژرفنگر و صافانداز را به ابعاد مختلف تاریخی آن روزگار میکشاند و همین پایۀ ارزشی این اثر را به عنوان برگهای متفاوتی از تاریخ شفاهی مکتوب به شکل صادقانه، بالا بردهاست؛ زیرا همانگونه که در یادداشت این مجموعه آمده است: «علوم انسانی دستکم در یکی از روایتها چیزی نیست جر تعبیر مفهومی از تجربههای زیستۀ عاملان و کارگزاران احتماعی در وضعیتها و موقعیتهای گوناگون.»
در انتظارم که روزگاری زود، نامههای شما به آن فرزانهگان نیز، اقبال چاپ بیابند تا مشتی ارزشمندی از دادهها و رفتارها بر خرمن اطلاعات و داشتههای کشور اضافه شود تا روزی به کار آیند.
از این منظر و آنهم در شرایط ما- همانگونه که در مقدمۀ شما هم آمده است- با وجود شبکههای اجتماعی و ابزارهای پیشروندۀ تکنالوژیک اطلاعرسانی و تامینگر ارتباطات در فرایند پرشتاب و بازدارندۀ مدرن، دیگر عمر این نوع نامهنگاریها پایان یافته باشد، شاید این اثر شما از یکطرف آخرین اثر به عنوان یادگاران پیشامدرن ادبیات این آب و خاک است؛ اما و در عین حال، سبب تنظیم کردن و نشر نامهها و یادداشتهای دیگری توسط کسانی از هم نسلان و همسطحان شما باشد که احتمالا چنین گنجینههایی را در سطوح متفاوت در فراموشخانۀ خویش نهفتهاند.
این کار و کارهایی از این دست، در واقع انتقال مکتوب نوع تاریخ شفاهی است که برای نسلهای بعدی و پژوهشهایی که در زمینههای تاریخی، فرهنگی و سیاسی صورت میگیرند، اهمیت بارزی میابد.
به همین وجود، انتظار دارم که نبایستی ابزارهای برقی و تسهیل کنندههای همراه، برای دادوستد دادهها و داشتهها و یا احوالگیریهای شخصی راه نامهنگاری را ببندند. زیرا حدل اقل نگاه آیندهگرایانۀ من برای پس از امروز، به عنوان روزنامهنگاری که گاه سعی میکنم لمحهیی بیاندیشیم، میرساند که نامهنگاری تنها بهانهیی برای خلق فلسفه و یافتهایی میتواند باشد که دنیای فردای نسلها را اگر عوض نکند با چاشنییی همراه سازد. البته چه باشد که عوض هم بکند.
به فکر من که نامهنگاری برای خلق اندیشهها و بروز پیراستههای ذهنی، اهمیت بارزی دارد که باید نزد فرزانهگان این سامان و سامانهای دیگر بشری محفوظ باشد. فکر میکنم که همین اکنون در ذهن آن نخبهگان جهان که با تکنالوژی پیشرفته و هیجانی کردن جهان با دانش و پیشرفت تکنالوژی رابطه دارند، این دغدغۀ بزرگ و حذف ناشدنی هم وجود دارد که روزی این تکنالوژی به دلیلی و رویدادی نابود گردد و بشر آینده در مورد بخشی طولانی از تاریخ گذشتهگان، دسترسی نداشته باشد؛- شاید کسانی برای سنجیدن راهی و چارهیی در این خصوص برایند؛ زیرا وقتی که من به چنین چیزی اینجا فکر میکنم دیگران در دنیاهای بهتر نیز به کنه آن رسیده باشند.- اما این به ذهنرسیدنی و باورکردنیاست که افغانستان مستعد تحولات باورنکردنی است و رفتن آن یکباره به تاریکی مطلق هم به نظر میرسد و هم بر عکس آن ممکن است.
پس این خطر وجود دارد که یکشبه به گذشتۀ آن همه دشواریها و کمداشتها و نداشتهها برگردیم و آن دم، فقط حسرت بخوریم که چه شود؟
به هر رو، تاکید من این است که نخبهگان و فرزانهگانی که چیزی سرشان میشود، باید این نامهنگاریها را به عنوان تنها ابزار گرانسنگ تاریخی و زمانزده نشمارند؛ بل سعی شود که نامههای ارزشمندی به عنوان میراثهای تاریخی برای فرداییها فراهم سازند.
جناب فخری! باور کنید که نامهنگاریها برای شما در مجموعۀ «انگارههایی بر دیوار زندهگی» در من جرقهیی نواخت که این یادداشت فراهم شد. همینسان امیدوارم که پس از این بتوانیم نامهیی و نامههایی بنویسیم که فردا دیگران برای خواندن آن تکاپو کنند و یا هم کسانی چنین گامهایی را به درستی بردارند. زیرا من ذهناً و منطقاً باور ندارم که دیگر زمان نامهنگاری به پایان رسیده باشد؛ اما مسلماً متحول شدهاست؛ زیرا نامهنگاریهای دیروز هم نسلان شما که حاوی اطلاعات و اختلاتهای ضروری یا دوستانه برای حل مشکل یا رفع رنج هجرت بود، به دلیل نبود یا دشواری امکانات برای حل مطلب و تامین تماس با دوستان بوده که امروز در نوع خودش گنجینهیی است. دقیقاٌ همان نیاز، امروز به شکل دیگری وجود دارد تا سبب ادامۀ نامهنگاری گردد. از این رو، فکر میکنم نامهنگاری دیگر برای انتقال محتوای یک نامه و خط دیروز نیست؛ بل یکی از بهترین راه عبور برای انتقال داشتههای فرزانهگان و اندیشهورزان برای فرداست؛ چنانکه داستان، شعر و نقاشی این نقش را ایفا کردهاند و در خواندن رفتار افراد، اطلاعات وافری میگذارند که به رشد علوم انسانی با یافتهایی از روزگاران و افراد پیشین کمک میکند. اما نامهنگاریهای امروزین که من دوست دارم آن را «نامهنگاریهای نوین» بخوانم، در کنار چنین مزیتی، به عنوان نسخههایی مهم برای فردای نسلهای بعد، عرض وجود خواهند کرد و نبیرهها و نتیجههای ما چه دنیاهای متفاوت و تصویرهای متعارضی را از دل آن بیابند و بر بنایی که از آن صورت خواهد بست، بیاسایند؛ چنانچه قهر طبیعت، دامن هستی را به زودی بر نچیند. اما پایان سخن این که این نامهها به خوبی نشان میدهند که شما به چه پیمانه برای یک نسل فرهیخته و خبرۀ مهم و محور بودهاید.
و این بیت را به عنوان پایان این اشارت، در بداهه برای شما مینویسیم:
«یک نکته به دل آمد و من هم بنوشتم
آیا که بهایی بدهی یا ندهی»
با احترام فروان
نظری پریانی
۴ اسد ۱۳۹۷
Comments are closed.