احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۱۱ ثور ۱۳۹۴
نورالحق علومی وزیر داخلۀ افغانستان در سفر به ولایت ناآرامِ قندوز، سخنان تازهیی مطرح کرد که پیش از این، بسیاری از دولتمردان از گفتنِ آنها اجتناب میورزیدند. آقای علومی در سخنان خود، در این شهری که گفته میشود در آستانۀ سقوط به دست مخالفان قرار داشت، به دوستان و دشمنانی اشاره کرد که در ناامنسازی کشور دخیلاند. آقای علومی گفت که «جنوب را دشمنانِ افغانستان که نه نظام را قبول دارند و نه هم قانون اساسی را، ناامن ساختهاند و شمال را دوستانِ ما که هم قانون اساسی و هم نظام را قبول دارند، به میدان جنگ تبدیل کردهاند».
این سخنان اگر بعداً گفته نشود که رسانهها از آنها تعبیر نادرست کردهاند، به مهمترین معضل دولت افغانستان در سیزده سال گذشته میپردازد. اساسِ این نوع انارشی و هرجومرجِ داخلی را دولتمردانِ پیشین برای بقای خود آغاز کردند و ارگ فعلیِ ریاستجمهوری آن را ادامه میدهد.
طرح بسیار ساده است و حتا وزیر داخلۀ کشور اگر میخواست، میتوانست نامهای این افراد را هم ذکر کند. طرح به این دلیل ساده است که نوع چیدمان آن، نشان میدهد افرادی مشخص که رابطۀ نزدیک با سرانِ قدرت دارند، در برخی مناطق به چنان قدرتهایی تبدیل شدهاند که نمیتوان جلوشان را بهوسیلۀ قانون و قانونمداری سد شد. این افراد که به قدرتمندان محلی هم مشهور اند، مستقیماً از مراکز اصلی قدرت در افغانستان پول و سلاح دریافت میکنند و در برابر افرادی که نگاه انتقادی به وضعیت دارند، قرار میگیرند. نمونههای روشنِ آن را میتوان در سیزده سال گذشته به وفور شاهد بود و حتا مثالهای مشخصی در این مورد ارایه کرد.
هرات در غرب کشور چهگونه از دست اسماعیلخان والی این شهر بیرون کشیده شد؟ آیا کسانی که با اسماعیلخان در آن زمان در حال جنگ بودند، رابطۀ نزدیک و مستقیم با ارگ ریاستجمهوری نداشتند؟ شواهد و مدارکِ فراونی وجود دارد که جنگ اطراف شیندند علیه اسماعیلخان از سوی برخی حلقات در داخل دولت رهبری و مدیریت میشد. این افراد با راهاندازی جنگ توانستند اسماعیلخان را از صحنه بیرون کنند، اما طرحشان برای دیگر شخصیتهای بانفوذ مردمی همچنان ادامه پیدا کرد.
این طرح دقیقاً در شمال افغانستان نیز بهراه افتاد و تلاشهایی آغاز شد که والی مقتدر بلخ را بهوسیلۀ اینگونه توطیهها از صحنه خارج کنند. شاید آقای علومی به مدارک و اسناد لازم نیز دست پیدا کرده باشد؛ چون در روزهای اخیر که ناامنیها در شمال کشور افزایش مییافت، شاهدان عینی از حضور یک تن از افرادی در محل سخن میگفتند که رابطۀ نزدیک با تیم ارگ دارد و در حال مسلحسازی و ملیشهسازی در شمال کشور بوده است. این افراد به دلیل اینکه چهرههای پنهان و ناشناخته نیستند، نباید به عنوان ستون پنجم معرفی شوند. این افراد ابزارهای دستِ ارگاند که همواره برای رسیدن به هدفهای آن، مورد استفاده قرار گرفتهاند.
آقای علومی به نقطۀ دیگری در سخنانِ خود نیز اشاره داشت و آن، عدم توانمندی نیروهای پولیس در شمال کشور است. این موضوع نیز رابطۀ نزدیک و تنگاتنگ با مسالۀ نخست دارد. آقای علومی به عنوان وزیر داخلۀ کشور باید بداند که موجودیت افراد قدرتمند در شمال سبب شده است که نیروهای امنیتی کشور نیز نتوانند از پسِ وظایفِ خود بیرون شوند. پولیس زمانی میتواند به وظایفِ خود عمل کند که از پشت جبهه مطمین باشد.
وقتی افرادی به عنوان دوستان نظام در پی ناامنسازی کشور اند، بدون شک روحیۀ پلیس و نیروهای امنیتی نیز روحیۀ بازدارنده و خنثاکننده نخواهد بود. سیاستِ «تفرقه بینداز و حکومت کن»ِ نظام در سیزده سال گذشته شاید در برخی مقاطع برای قدرتطلبان امتیازهایی در پی داشته است، اما با گذشتِ زمان ثابت شده که این قدرتها میتوانند به همان ابزارهایی تبدیل شوند که زمانی علیه خودشان مورد استفاده قرار گیرند.
سیاست ملیشهسازی داخلی به هدف بیرون کردن مخالفان سیاسی، میتواند ابزار دست استخباراتِ بیگانه قرار گیرد و هر زمانی که این قدرتها به امکانات و پولهایشان دست پیدا نکنند، عملاً وارد معامله با کشورها و نیروهای دشمن شوند. دولت افغانستان وظیفه دارد که به چنین سیاستی حتا اگر تنها به فکر بقای خود هم هست، پایان دهد و به جای آن، سیاست واقعگرایانه را در پیش گیرد. این سیاست دقیقاً سیاست استالین در شوروی سابق را به ذهن متبادر میکند که در کشورهای دیگر به ایجاد دو حزب میپرداخت تا یکی را به وسیلۀ دیگری تهدید کند و یا از میان بردارد.
ایجاد دو شاخه از یک حزب در افغانستان که به آرمانهای شوروی سابق باور داشتند، برخاسته از سیاستهای رهبرانِ دولت شوروی بود و به همان اهدافی که طراحی شده بودند، از آنها استفاده صورت گرفت. ارگ ریاست جمهوری افغانستان نیز در سیزده سال گذشته از همین سیاست برای تهدید و وادار کردنِ دیگران به فرمانبرداری از خود توسل جست.
ناامنسازی کشور اگر بخشی از سیاستِ طالبان و کشورهای منطقه بود، بخشی از سیاست دولتمردانِ کشور نیز به شمار میرفت. سخنان آقای علومی از این جهت اعتبار دارد که پرده از روی یکی دیگر از واقعیتهای قدرت در کشور برمیدارد و نشان میدهد که قدرتطلبان از چه ابزارهای شرمآوری علیه مردمِ خود استفاده میکنند.
Comments are closed.