احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:خواجه بشیر احمد انصاری/ شنبه 24 سنبله 1397 - ۲۳ سنبله ۱۳۹۷
بخش نخست/
فشردۀ بحث
در تاریخ سرزمین ما هیچ دانشمندی به مقام علمی البیرونی (۹۷۳-۱۰۴۸م) و ابنسینا (۹۸۰-۱۰۳۷م) نمیرسد؛ دو دانشمند بلندآوازهیی که در یک زمان میزیستند و شاگردان شان اولی را «استاذ الرییس» و دومی را «شیخالرییس» مینامیدند. پیرامون زندهگی، شخصیت، میراث علمی، و اکتشافات البیرونی هزاران کتاب و به زبانهای مختلف نگاشته شده ولی در این میان کمتر توجهی به بُعد تسامح و همزیستی در میراث فکری او صورت گرفته است. در این پژوهش کوشش خواهد شد تا نیمنگاهی بر پیشزمینۀ ظهور پدیدهیی به نام البیرونی و پیوند آن با اندیشۀ تسامح و همزیستی افگند، سپس متودولوژی او در زمینۀ مطالعۀ ادیان را بررسی نمود و سپس جلوههای تسامح را در ادبیات او برجسته ساخت. این مقاله ثابت خواهد نمود که البیرونی بههمان اندازهیی که در میدان پژوهش مقایسوی ادیان سختگیر بوده بههمان اندازه نسبت بهخود ادیان و پیروان شان از تسامح و مدارا برخوردار بوده و سختگیری او در عرصۀ مطالعۀ علمی ادیان راه را برای تسامح و همزیستی دینی در منظومۀ فکری او هموار ساخته است. توجه به این گوشه از میراث فکری البیرونی برای انسان این عصر و بهویژه مردم و کشور خود ما خیلی مهم و مفید به نظر میآید.
زمان و زمینۀ البیرونی
ابوریحان البیرونی (۹۷۳-۱۰۴۸ م) در قرن دهم میلادی چشم به جهان گشود – و زندهگی او از دهۀ هفتم قرن چهارم تا دهۀ پنجم قرن پنجم هجری ادامه یافت- دورهیی که درخشانترین مرحلۀ تاریخی تمدن اسلامی بهشمار میرود. زمانیکه البیرونی در خوارزم زاده شد، مذاهب فقه اسلامی چون حنفی، مالکی، شافعی، حنبلی، جعفری، زیدی، اباضی وظاهری و مذاهب کلامی چون اشاعره، ماتریدیه و معتزله در شرق و غرب جهان اسلام جاافتیده بود. کتابهای ششگانۀ حدیث هم تدوین یافته بودند. اجتهاد مدارج تکاملی خویش را پیموده بود و پس از آن مذاهب فقهی دیگری پا بهعرصۀ وجود نگذاشت. اندیشهها، مذاهب و شیوههای زندهگی بستر گرمی برای تسامح و مدارا گسترده بودند تا عرصه را برای شگوفاشدن اندیشهها آماده سازند. شخصیتهای علمی بزرگی چون ابنسینا، ابن الهیثم و مجریطی هم در همین عصر میزیستند. خلافت عباسی در بغداد زمینه را برای داد و گرفت علمی میان دانشمندان مسلمان و مسیحی و یهودی مهیا نموده بود و البیرونی یکساله بود که فاطمیها دانشگاه الأزهر را در شهر نو بنیاد قاهره اساس میگذاشتند. سامانیهای آسیای میانه یکی از دودمانهای دانشگستر تاریخ این منطقه به شمار میرفتند که روزگاری البیرونی هم در سایۀ حمایت شان رشد نمود. تاریخ حکایت میکند زمانیکه نوح بنمنصور سامانی، صاحب بنعباد را وزارت بخشید کتابهای او را چهارصد شتر باید حمل مینمودند. اول
تمدن اسلامی در این دوره از لحاظ فکری اوجنای قوس صعودی خویش را میپیمود ولی از لحاظ سیاسی جغرافیای این تمدن را کشمکشهای خونینی فرا گرفته بود. تمدن اندلس سیر نزولی خود را می پیمود و میراث آن را بیشتر از بیست ملک الطوایفی -که با هم در جنگ بودند- میان خویش تقسیم کرده بودند. بویهیها در ایران کوس حکومت مینواختند. غزنویها با سلجوقیها در نبرد بودند. فاطمیها در شمال افریقا و خاور میانه مصروف پیشروی بودند تا بر مساحت قلمرو خویش بیفزایند. با وجود همۀ این نابسامانیها تسامح و مدارا لازمۀ این تمدن بود که هم در اسپانیا دیده میشد هم در قلمرو فاطمیها و هم در بغداد و خراسان و آسیای میانه. اگر این قاعده درست باشد که تسامح بیانگر قدرت است، مصداق آن را در دربار خلفا و پادشاهان این دوره میتوان یافت. یکی از این نمونهها امپراتور نیرومند غزنه، محمود بود. اگر از یکسو بازوی کوبندۀ محمود غزنوی تا قلب هند و مرزهای عراق و آسیای میانه و خراسان میرسید ولی از سوی دیگر دربار او که البیرونی نیز جزء آن بود شاهد مناظرههای علمی دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان فراوانی بود. حنفیها و شافعیها از یکسو و مسلمانان و غیر مسلمانان از سوی دیگر در حضور سلطان با هم به مناظره میپرداختند و علی هجویری نویسندۀ کشفالمحجوب که معاصر البیرونی بود و مانند او در غزنه و هند زیسته بود روزی در همان دربار با یکی از دانشمندان هندی به مناظره پرداخت.
عرفان و تصوف اسلامی ریشههای خویش را هرسو میگسترانید و عارفان مسلمان پرچم تسامح و مدارا و صلح و آرامش را در قلمرو اسلام به اهتزار در آورده بودند. ذیالنون مصری (۷۹۶- ۸۵۹ م)، بایزید بسطامی (۸۰۴-۸۷۴ م)، جنید بغدادی (۸۳۵-۹۱۰ م)، حسین منصور حلاج (۸۵۸-۹۲۲م )، رابعۀ بلخی (۹۱۴-۹۴۳م )، ابوطالب مکی (وفات ۹۹۸م) و دیگر بزرگان عرفان چندسال پیش از البیرونی آمده بودند تا راه را برای مدارا و تسامح و همزیستی بگشایند و خرقانی (۹۶۳-۱۰۳۳ م)، ابوسعید ابوالخیر (۹۶۷-۱۰۴۹م)، ابنسینا (۹۸۰-۱۰۳۷ م)، قشیری (۹۸۶-۱۰۷۴ م)، هجویری (۹۹۰-۱۰۷۷ م) خواجه عبدالله انصاری (۱۰۰۶-۱۰۸۹ م) و گروهی دیگر همزمان با البیرونی میزیستند.
حوزهیی که البیرونی در بستر آن چشم گشود و در گهوارۀ فکری آن رشد نمود بیشتر از همه با تصوف و عرفان آشنا بود. هجویری همشهری البیرونی میگفت: سهصدتن از رهبران تصوف را در خراسان دیدم که هرکدام مشربی را برگزیده بود و هریکی برای تمامی این دنیا کافی بود. عرفان و تصوف روزبهروز شکوه بیشتری کسب مینمود و مردم را از قشریگری رهانیده و به وحدت و تسامح و همزیستی و عشق و محبت با خدا و خلق او فرا میخواند.
ابوالحسن خرقانی که دهسال پیش از البیرونی در نزدیکی زادگاه او به دنیا آمده بود بر سر خانقاه خویش نوشته بود: «هرکه در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که به درگاه باری تعالی بهجان ارزد البته بر خوان ابوالحسن به نان ارزد». او همچنان میگفت: «بر خلق او کسی مشفقتر از خود ندیدم، گفتم کاشکی بدل همۀ خلق من بمردمی تا خلق را مرگ نبایست دید. کاشکی عقوبت هم خلق مرا کردی تا ایشان را به دوزخ نبایستی دید». صوفیان و عارفان هرسو بساط عشق و خدمت گسترده بودند و خدمت به خلق را بالاترین مرحلۀ عبادت بهشمار میآوردند. آنها همۀ هستی را نه تنها مظهر جلال و جمال خدا بلکه خانقاهی میدانستند که خلق از همهجا به دروازۀ آن رو میآوردند.
در همین فضا و احوالی ابوریحان محمد بن احمد البیرونی آمد تا آن عصر را بهنام خودش «عصر البیرونی» ثبت نماید. او یکی از چهرههای تابناک دنیای دین و دانشِ حوزۀ تمدنی ما بهشمار میرود تا جاییکه دانشمندانی چون کارل ادوارد سخاو(۱۸۴۵-۱۹۳۰م) شرقشناس شهیر آلمانی، او را بلندترین قامت علمی تاریخ بشر خوانده اند . برنارد لویس همان شرق شناسی معروفی که چندماه قبل پدرود حیات گفت او را از بزرگترین دانشمندان عصر اسلامی میانه خواند. سارتون او را بزرگترین دانشمند مسلمان و از بزرگان علم در تاریخ جهان بهشمار آورد . آرثر بوب میگوید: در هر لیستی از دانشمندان بزرگ دنیا نام البیرونی را باید در مقام بلندی نوشت زیرا تاریخ ریاضی و فلک و جغرافیه و انسانشناسی و مقایسۀ ادیان بدون آنکه به نقش او اشاره نماید ناتکمیل میماند . در آسمان تاریخ تمدن اسلامی ما با سهستارۀ درخشان برمیخوریم که یکی البیرونی بوده دیگرش ابن سینا (۹۸۰-۱۰۳۷م) و سومی شان ابن الهیثم (۹۶۵-۱۰۴۰ م) که اکتشافات و تیوریهای علمی شاندر این یکهزارسال دانشمندان فراوانی را مشغول نگه داشته است. در این میان ابوریحان البیرونی افقهای بلندتری را درنوردید و خنگ چابک اندیشۀ او بر قلههای شامختر و تسخیرناشدهتری قدم گذاشت.
با آنکه دانش دایره المعارفی البیرونی بیشتر در زمینههای فلسفه، ریاضی، فلک، جغرافیه، انسانشناسی، و تاریخ جلوهگر میباشد، نبوغ او در عرصههای دیگری چون مقایسۀ ادیان نیز نمایان بوده است. البیرونی نخستین دانشمند مسلمان و شاید نخستین فردی باشد که ادیان هندی را مطالعه نموده و به مقایسۀ علمی آنها پرداخته است. در این مقال کوشش خواهم نمود تا اشارهیی به متود البیرونی در عرصۀ مقایسۀ ادیان نموده، بر جنبههای تسامح و مدارا وهمزیستی مسالمتآمیز دینی در ادبیات او روشنی افگنده شود. این امر هم نیاز علمی است و هم نیاز سیاسی و اجتماعی منطقه و جهان ما.
Comments are closed.