احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:عبدالمالک ضیایی/ چهار شنبه 11 میزان 1397 - ۱۰ میزان ۱۳۹۷
بخش دوم/
ایمان نه زیاد میشود و نه کم
یکی از بحثهای جنجالبرانگیز که مورد مخالفتِ شدید متکلمینِ دیگر قرار گرفته، همین عنوان فوقالذکر است که از دیرزمانی تا اکنون مورد مناقشه قرار دارد. امام ابوحنیفه در رسالۀپُرقیمتِ خویش نگاشته است: ایمان در سکان زمین و آسمان یکسان است، تفاوت ندارد و کم وزیاد نمیگردد، اما از حیث انجام عمل برتری در میان آنها غیر ممکن نیست که کسی اعمال صالحۀ بیشتری انجام دهد وکسِ دیگری توفیق به آن را نداشته باشد. این بحث محوری از همان نقطه آغاز میشود که امام ابوحنیفه مسمای ایمان را به جز تصدیق واقرار را خارج از آن وشرط اجرای احکام آن میدانست وسایر کلامیهای مخالفِ امام اقرار وعمل را نیز رکن ایمان تلقی میکردند وبه مخالفتِ شدید پرداختند ودلایل عقلی ونقلی را پیرامون جرحِ قول امام انباشته وارایه کردند. اما امام ابوحنیفه مدعی خویش را بر مبنای دلایلِ آتی ثابت میسازد:
-۱ زیادت ایمان متصور نمیشود مگر به کمی کفر و کمی آن به زیادتی کفر. ممکن نیست که آدم در یک زمان هم مسلمان وهم کافر باشد؛ زیرا کفۀ میزان اعتقاد زیروزنۀ یکی از دو صفت قرار میگیرد که ثقل یکطرف موجب خفتِ پلۀ دومِ ترازو شود، جمع شدنِ کفر واسلام در یک حالت محال تلقی میگردد. در سینهیی که نور ایمان ممکن شد، ابداً کفر زدوده میشود و همانگونه قلبی را که تراکم زنگ والحاد بپوشاند، ایمان چگونه در محاذ آن استقرار یابد؟
-۲ ایمان از هرنگاه حاوی تصدیق است ودر نفس تصدیق از حیث بساطت وجزم کامل کمی وزیادتی نفوذ کرده نمیتواند. اگر یکی از آنها در ماهیت تصدیق اثر گذاشت، در آن صورت اعتقاد جازم به ظن جا تهی میکند ودر تحقق ایمان شرعی که تصدیق به حد جزم کامل است، دچار تخلفِ صریح از تعریف جامع ومشهور ایمان میشویم وهمچنان کسی که به مؤمن به دیدۀ شک ببیند، مسلماً مؤمن شمرده نمیشود: «إن الظن لایغنی من الله شیئًا».
-۳ یگانه دینی که از زمان نوح تا اکنون در توحید وتصدیقش تفاوت دیده نمیشود، دین اسلام است. تصدیق وتوحید خدای یگانه در مجمع سکان زمین و آسمان همانا اعتقاد جازم وتصدیقِ کامل به وجود الله است واز زمان نوح تا اکنون قرآن کریم آیینش را به ما مشروع ساخته است، چنانچه الله پاک فرموده است: «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحًا والذی أوحینا إلیک وما وصینا به إبراهیم وموسی وعیسی أن أقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه…» شوری ۱۳٫ برای شما از دین همان چیزی را مشروع ساخت که نوح را به آن سفارش کرده بود وهمان چیزی را که به تو وحی کردیم وآنچه را که به ابراهیم، موسی و عیسی سفارش کردیم که دین را برپا دارید و در آن اختلاف نورزید. برداشت از آیۀ کریمه همان است که تصدیق چیزیست لایتغیر واز هرجهت محفوظ در میان انبیا وامتها در تصدیق بهصورت قطع اختلال در کمی و زیادتی آن دیده نمیشود.
-۴ کفر همراه با ایمان مانند آن است که چشم باشد ولی دید نداشته باشد. ممکن نیست که در یک حالت در انسان دو صفت متضاد جمع شوند که هم کور باشد ونبیند ودر عین زمان ببیند و صحتمند باشد. همچنان کفر وایمان در زیادتی و کمی همدیگر تأثیرگذار نیستند. در این شماره تصریح به آن شد که کفر واسلام یکجا جمع نمیشوند.
-۵ ایمان با وفور طاعت وعبادت زیاد نمیگردد؛ همانطوری که با ترک طاعت کم نمیشود. اذعان وتصدیق با کثرت طاعت زیاد نمیشود وبا عدم طاعت کم نمیگردد، آنهم به حدی که به گفتۀ برخی کلامیها از ایمان خارج شود وانسان تارکالعمل تا آخر به جهنم باقی نمیماند، بلکه پس از تحققِ عدالت الهی وبه کیفر رسیدن از جهنم خارج وبه بهشت برده میشود، فقط نفس تصدیق موجب نجات میشود نه اعمال صالحه.
-۶ امامالحرمین به تأیید قول امام ابوحنیفه فرمود: اگر حمل ایمان به تصدیق شود وتصدیقِ دوم در ماهیت تصدیقِ نخستین چیز را افزون نمیکند؛ چنانچه علم در ماهیت علم نمیافزاید واگر ایمان حمل به طاعت شود، بلاتردید کمی و زیادتی در آن صورت غیرممکن نیست ونیز رهروان امام ابوحنیفه غرض تأیید این مطلب احادیث بیشماری نقل وروایت میکنند که از طرف مخالفین مورد مناقشه وجرح قرار گرفته است.
این موضوع را نه تنها متکلمین مذاهب دیگر به نقد وجرح گرفتهاند، بلکه افراد بیشماری در مذهب احناف از پذیرش این مطلب به نحوی سر باز زدهاند وزیر نظر وافکار دیگر مذاهب قرار گرفتهاند ومخالفین امام به آیههای متعددی استدلال میکنند وباشدت تمام به نقد نظر صایب امام پرداختهاند و این آیه را به زبان دارند: «إنما المؤمنون الذین إذا ذکر الله وجلت قلوبهم وإذا تلیت علیهم آیاته زادتهم إیمانًا…» انفال ۲٫ و آیههای ۱۲۴ و ۱۲۵ سورۀ توبه وآیۀ ۷۶ سورۀ مریم، آیۀ ۱۳ سورۀ کهف، آیۀ ۲۲ سورۀ احزاب، آیۀ ۴ سورۀ فتح، آیۀ ۳ سورۀ مدثر و احادیث بیشمار دیگری چون باب زیادهالإیمان ونقصانه، یکی از ابواب بخاری است که در آن به اثبات این موضوع از دید محدثین پرداخته است واحادیث دیگری مشعر به عین محتوای کتاب امام بخاری در دیگر کتبِ حدیث نیز دیده میشود ومخالفین امام همه را غرض اثبات مدعای خویش جمعآوری کردهاند. لکن چیزی که بسیارمهم وپرسشبرانگیز است اینکه چطور به آیاتی متکلمین بالای امام ابوحنیفه تاختهاند وبه تقویت دلیلشان بهکار بردهاند. آیا اما ابوحنیفه آن آیهها را هیچ تلاوت نکرده بود؟ درحالیکه معروف است در حدود چهلسال همۀ قرآن عظیمالشأن را در یک رکعت تهجد تلاوت میکرد و پاهایش متورم میگشت وبه هشتادوپنج هزار مسالۀ شرعی پاسخ دادند. آیا فهمشان در تفسیر قرآن کریم واحادیث پیامبر اکرم (صلیالله علیه وسلم) کمتر از دیگران بود؟ درحالیکه به جایگاه علمی ایشان هیچ فردی وشخصی تا اکنون نرسیده است؛ افرادی که غرض تقویه وتثبیت مدعای خویش به قرآن کریم متوسل شدهاند، بدون تردید که امام اعظم آن آیه را بیشتر از مخالفین بهکرات ترجمه وتفسیر کرده باشند واهتمام مزید پیرامون موضوع بهکار برده باشد وبهسادهگی تمام نمیتوان گفت که امام اینجا خطا کرده ویا سهو شده است. سهو وخطا در حوزۀ اجتهادی امام کمتر جا داشته، آنهم در بخشهایی که غیرمنصوص باشد و بیشتر مرتبط به رأی شود. اما در منصوصات چنین آیههاییکه به رد نظریۀ آن از طرفِ کلامیها وارد شده، مورد بحث است. نخستین چیزی که به گسترش این بحث دلیل شده میتواند، همانا اختلاف در مسمای ایمان است که بحث اجمالی آن در قبل گذشت. امام ابوحنیفه در مسمای ایمان براهین قاطع و استوار ارایه کرد وثابت ساخت که ایمان تصدیق جازم قلبی واقرار رکن زاید آن غرض اجرای احکام است وبه نظر آنها اقرار وعمل هم جزو ایمان است وایمان از اقرار تصدیق وعمل شکل میگیرد. امام بهخاطر تقویتِ دیدگاه خویش یکبار دیگر توضیح داد که عمل داخل مسمایی نیست که هرگاه عمل به نحوی برداشته شود، چنانچه از اشخاص معذور ویا کسی که توفیق عمل را نیافت، فقط در نفس اذعان وجزم آن به مؤمن خللی واقع نمیشود، در تصدیقش خفت وسبکی پیش نمیآید. همچنان انجام اعمال حسنه نیز در وجود هردو ماهیت ایمان وتصدیق نمیافزاید. تصدیق همانا چیزی به دور از قلمرو عمل مؤمن وارتباط به دل دارد و این بحثِ فرعی موجب شده که دامنۀ این بحث گسترده و مستقلانه وارد بحث شود. امام در اصل ایمان ونفس توحید همۀ مؤمنین را برابر میداند وتفاوت در اینباره بهزعم آنها دیده نمیشود و ایمان شبیه حدقۀ چشم است که همه حدقهها در دید برابر هم نیستند؛ شخصی توان دید خط باریک را دارد وشخصی ذریعۀ عینک آن را میتواند بخواند. کسی چشم نزدیکبین دارد و دورتر را به کُندی میبیند، اما شخصی دیگر توان دیدنِ دورتر را دارد، نزدیک را نمیتواند ببیند. به هر تقدیر نور چشمان یکی نیست، از هم متفاوت اند. امام محمد یکتن از شاگردان نزدیک امام ابوحنیفه فرموده است: متنفرم از آنکه بگویم ایمان من مساوی به ایمان جبرییل است، همچنان هیچ کسی حق ندارد که ایمانِ خود را مانند ایمان ابوبکر، عمر و سایر صحابی دیگر اعاده کند.
ابن عمر (رض) از پیامبر اکرم (صلیالله علیه وسلم) روایت کرده است که از رسول خدا پرسیدم آیا ایمان کم وزیاد میشود؟ ایشان فرموند آری، آنقدر کم وزیاد میشود که سرانجام کم شدنش انسان را به جهنم میسپارد وزیاد شدنش راه جنت را به مؤمن هموار میسازد. دلایل هر دو طرف درخورِ توجه ومکث است وهر دو طرف گاه به نصوص وگاه به عقل متوسل شدهاند وببینیم که نتیجه در کدام طرفِ این دو قضیه تحقق دارد. علامه تفتازانی مؤلف شرح مقاصد تقریباً به حکمیت پرداخته است وبه استدلال معقول از امامالحرمین غرض استنباط قول خود استشهاد میکند که زیادت را به معنی استمرار وثبات در هرلحظه، دقیقه وساعت به مرور زمان در نظر بگیریم وترجمه کنیم، موضوع در شأن رسول خدا بلاتردید قابل فهم است؛ زیرا ایمان رسول خدا در مقایسه با ایمان سایر مخلوقات، افضلتر وبهتر از همه است واین موضوع قابل انکار نیست وبداهت دارد. ایمان رسول خدا برتر وبهتر بهخاطر استمرار تصدیق، عصمت ذات مطهرشان از آمیختن آن به شک است.
Comments are closed.