احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:ناجیه نوری / سه شنبه 1 عقرب 1397 - ۳۰ میزان ۱۳۹۷
انتخابات ۲۸ میزان با اگر و مگرهای فراوانی که داشت، با وجود کمکاریهای زیاد و عدم مدیریت کارمندان کمیسیون انتخابات، برگزار شد.
حضور -هرچند کمرنگ- مردم در انتخابات ۲۸ و ۲۹ میزان، اما نشان داد که مردم به دموکراسی نوپای افغانستان باورمند اند و به این آگاهی رسیده اند که وارد میدان شده و سرنوشت شان را خود رقم زنند، اما چشمدید من از روز برگزاری انتخابات، گواه چیزهای دیگری است و روی دیگر سکه را نشان میدهد.
حضور مردم در انتخابات ۲۸ میزان نشان داد که در افغانستان، پول یکی از عوامل تعیین کننده در امر پیروزی نامزد برای رفتن به پارلمان است. بسیاری از مشاهدات میدانی من، دل بر این است که بخشی از مردم در این سرزمین به زور و زر بیشتر رأی میدهند تا به افراد شایسته و با برنامه.
فقر گسترده، ناکارایی حکومت در امر اشتغالزایی، معاملهگری، فساد و مافیای دورن پارلمانِ دور گذشته سبب شده است، مردم در انتخاب نمایندهگان شان، معیار را پول قرار دهند. در انتخابات ۲۸ و ۲۹ میزان، نقش پول در گزینش نمایندۀ پارلمان بسیار تعیین کننده بود تا شایستهسالاری، تعهد و تخصص.
در یک مورد، ساعت هشت صبح است که به یکی از مرکزهای رأیدهی میرسم. مردی پول هنگفتی را از جیب بیرون کرده و به طرف مقابل تحویل میدهد. او به رأیدهنده میگوید: «۲۳ هزاز نقد است، بقیهاش را بعد از رأی دادن تسلیم میکنم.» طرف مقابل پول را به جیب زد و خداحافظی کرد.
آنطرفتر، موترهای کاستر، جمعیت زیادی را به یکی دیگر از مرکزهای رأیدهی انتقال میدهد. در دست شان کارت تبلیغاتی یکی از نامزدان معروف است و میگویند: «چندان پولی هم نداده؛ اما از هیچ کرده خوب است. مفت چرا پارلمان برود، پولش را خوو بگیریم».
در یکی از مرکزهای دیگر انتخاباتی در خیرخانه هنگامی که میخواستم رأی دادن بروم، دم در مسجد، یک جوان که شناخت کمی با هم داشتیم گفت: «اگر رأیات را میفروشی یا کسانی را میشناسی که رأی میفروشند، مه میخرم نفر دو هزار هر قدر که داری بیار، همین حالا پولش را نقد میدهم.»
در مرکز رأیدهی دیگر، شماری از معلمان با التماس به طرف مقابل میگفتند: «خیر است اگر یک هزار هم میته خوب است؛ اما معلم دومی میگفت: «مه کمتر از دو هزار نمیفروشم، مفت خوو نیست، فلانی نامزد سه هزار میخرد، اگر همین حالا پولم را نقد میدهید، خوب در غیر از آن رأی نمیدهم».
سومی میگفت: خیر است، اگر یک هزار هم بدهد خوب است، کفشهایش را نشان داده، گفت: «ببین بوت ندارم». درحالی که در چشماناش اشک حلقه زده بود، ادامه داد: «یک هزار دو تا بوت میشه، یکی به خود میخرم و یکی هم به مادرم که پایش لچ است.»
اما قصه به این آنجا ختم نمیشود. ناظران در کنار اینکه باید نظارت میکردند، مکلف بودند به نامزدی که ناظرش هستند، رأی بدهند و هم رأیدهنده پیدا کنند. یک نامزد در مقابل بیش از ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ و شاید هم بیشتر از آن، ناظر استخدام کرده بودند؛ به این دلیل که تا ۱۰۰۰ رأی را ضمانت کرده باشند و بقیه را یا با پول یا با حمایت و وعده به دست بیاورند.
مسألۀ مهم و اساسی این است که بازرگانان و سرمایهدارنی که وارد مبازارت انتخاباتی شده اند، خواستند میدان را از رقبای خود با پولهای هنگفتی ببرند. این کار سبب شده است که فضا برای نامزدان شایسته و افراد کارفهم و دانا تنگتر شود.
در انتخابات پارلمانی بودند نامزدانی که شایستهگی رفتن به پارلمان را داشتند، اما در پایان روز انتخاباتی حتا موفق نشده بودند که رأی کافی کسب کنند. در سوی دیگر، اما سرمایهدارن و بازرگانانی بودند که با خرید و استخدام ناظران، بیشترین آرا را از آن خود کرده بودند و واضح و آشکار بود که برندۀ میدان اند.
از رأیفروشی که بگذریم، استفاده از سیستم انگشتنگاری که براساس ادعای کمیسیون انتخابات «روند شفافیت انتخابات را تضمین» میکرد، ادعا بیش نبوده است؛ زیرا بسیاری از تقلبکاران و رأیفروشان موفق شدند با استفاده از چندین شناسنامه، رأی بدهند و پول بیشتر به دست آورند.
یکی از دوستانم ادعا دارد که یک رأی را به نامزد مورد نظر خود استفاده کرده است و رأی دومی را بدون اینکه کدام مشکلی پیش بیاید، به قمیت ۵۰۰۰ افغانی فروخته است. تمام این موارد روایتی تلخی است از فقر مالی و فرهنگی در این جغرافیا و تا زمانی که فقر و تنگدستی دامنگیر مردم باشد، نمیتوانند تعیین کنندۀ سرنوشت خود باشند.
Comments are closed.