احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:چهار شنبه 9 عقرب 1397/ ابومسلم خراسانی - ۰۹ عقرب ۱۳۹۷
گرسنهگی، درد بزرگ و فراگیریست؛ در قرن بیستویک گرسنهگی از هر زمانِ دیگر افزایش پیدا کرده است. این را برای این یادآوری کردم که «نان خشک» از گریه برای گرسنهگی آغاز میشود، با گرسنهگی ادامه مییابد و با بینانی تمام میشود. نویسندۀ مشهورِ عربتبارِ مراکشی در واقع داستان بینانی و سیهروزیِ خودش را بازگو کرده و تصویر شگفتانگیز و در عین حال بیپرده و رُک و راست از روزگارِ استعمار و سرزمینهای درهم شکستۀ اعراب در سالهای دهۀ پنجاهِ قرن بیستم یادآوری نموده است.
«نانِ خشک» همانقدر تراژید و غمانگیز است که به همان پیمانه جاذبه و قوۀ کشش دارد؛ محمد پسر کوچک در خانوادهیی در مراکش (المغرب) متولد میشود که از هر لحاظ شکننده و به همریخته است؛ از پدر بیرحم و تندمزاجِ محمد گرفته تا بینانی و فقر و مهاجرت همه و همه در زندهگی محمد کوچک سایۀ تاریک خود را میگسترانند و از او یک شخصیت بیبندوبار و مضر میسازد که به غیر از نان و سکس، حشیش و بنگ و دزدی و خرابکاری نمیاندیشد، پسر که فرصتِ «فرشته« شدن را از دست میدهد و جامعه، فقر و خیابانگردی از او «شیطان» میسازد.
خانوادۀ محمد در ادامۀ داستان از هم میگسلد و فرو میپاشد؛ پدرش «قادر» برادر محمد را که از گرسنهگی و بینانی زجر میکشد و بیماری او را نفسگیر کرده، با دستهایش خفه میکند تا جان دهد و خود محمد کودک خُردسالیست که در کوچه و پسکوچههای مراکش در میان انبوهی از ناهنجاریها و گردابی از لجن، فقر، سکس و شراب فرو میرود، به شهرهای گوناگون سفر میکند، شبها در روی خیابانها، وسط قبرستانها و یا در اصطبل اسپها میخوابد. محمد پسری است که در کویری از وحشت و فقر گیر مانده و توان رهایی از این منجلاب را ندارد.
پرسشهای این داستان تأملبرانگیز و منتقدانه است؛ در قسمتهایی از داستان که پدر محمد همیشه مادرش را با فحش و دشنام سرزنش میکند و با لگد و مشت همواره او را میکوبد، این پرسش را مطرح میکند که «چه کسی برای مردان اجازه داده زنان را بزنند؟ در واقع دید منتقدانۀ شکری به جامعه و سنتها است؛ او که مسلمان و در یک کشوری عربی بزرگ شده، این صحنهها را بارها مشاهد کرده که مردها زنها را میزنند و خشونت و ستم بر آنها روا میدارند؛ این پرسش میتواند تلنگر بر ذهنِ مخاطب باشد که به مرد شرقی کی اجازه داده تا زن را بزند و بر او ستم روا دارد؟
سکس و زنبارهگی بخش بزرگی از این داستان است؛ محمد چنان در دامِ هرزهگی و انحراف جنسی فرو میغلتد که در این سن کودکی بارها از سکس با حیوانات، خودارضایی، رفتن به روسپیخانهها و ساقیخانهها سخن میگوید. در واقع آلتِ او همیشه بیدار است. میگویند که چگوارا چریک کوبایی در جایی گفته: کشوری که اقتصادش خوابیده، فرهنگاش خوابیده و سیاست و وجدانش خوابیده؛ این تنها آلت باشندهگانش است که هیچ وقت نمیخوابد. این جمله در واقع «المغرب» دهۀ پنجاهِ قرن بیستم را بازگو کرده است؛ جایی که در آن استعمار، گرسنهگی و فقر همه چیز را برهمزده است.
سکس در شرق همیشه یک مسأله بوده است؛ فروید که او را سردمدار روانشناسی میگویند، تمام نابسامانیهای موجود و تمامی خشونتهای روانرنجورانه را در جهان ناشی از فقر جنسی میداند و کشتن قوۀ جنسی را مشکلآفرین و تولید کنندۀ خشونت عنوان میکند. محمد که در کودکی در معرض فقر جنسی و خشونت قرار دارد، حالا در نوجوانی چنان علاقه به سکس و زن دارد که روسپیخانه و قمارخانهها جاییست که همیشه محمد را میشود در آن یافت. در جای دیگر داستان، پرسشِ دیگری را مطرح میکند که جای تفکر در عرصۀ روان شناسی دارد؛ میگوید چرا زنها با وجود ستمدیدهگی و رنجوارهگی از دست مردها باز هم در آغوش آنها میخوابند و عاشقانه عشق و حال میکنند؟ بعد میگوید آیا عقل زنان در « فرج»شان نیست؟
نان خشک، از جنجالیترین داستانیهایی است که در جهان عرب نوشته شده است و حتا قبل از چاپ اصلیاش به زبانهای فرانسوی و انگلیسی برگردان و چاپ شده است. میگویند محمد شکری تا سن بیست سالهگیاش خواندن و نوشتن بلد نبوده و بعد از آن نوشتن را یاد گرفته و دل به دریای ادبیات زده است. از محمد شکری نوشتههای زیادی باقی مانده که مشهوترین آن «نان خشک» است. این رمان به زبانهای زندۀ دنیا برگردان شده و همچنان توسط «رشید بن حاج» کارگردانِ مشهور عربتبار فلم سینمایی ساخته شده است.
«برادرم فرشته شد. ام من… من چی شدم؟ شیطان شدم… شک ندارم شیطان شدهام. بچههای وقتی میمیرند، تبدیل به فرشته میشوند و بزرگان تبدیل به شیطان… من دیگر فرشته شدن را از دست دادهام».
این آخرین جملۀ «نانخشک» است و چه بسیارند کسانی که در جامعۀ ما فرصت فرشته شدن را از دست دادهاند. فقر و گرسنهگی و بدروزگاری و بیپولی، چه شیطانهایی نساخته و از بسیاریهایِ ما فرصت فرشته شدن را گرفته است. آیا انسان میتواند فرشته شود؟
Comments are closed.