احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:حامد علمی - ۲۶ جدی ۱۳۹۱
بخش نودوپنجم
چون پاکستانیها بعد از حملۀ جلالآباد در خلای تصمیمگیری قرار داشتند، میخواستند که حتماً یک عملیات نظامی دیگر را سازماندهی کنند. من از اسلمبیگ پرسیدم که خوب چهطور عملیات کابل را سازمان میدهید. او گفت که حمله از چند جبهه آغاز میگردد. قوتهای مجاهدین پوستهها را یکایک فتح میکنند، بعد زمانی که نزدیک کابل رسیدند، عملیات توپخانه آغاز میگردد و رژیم با سقوط مواجه میشود. من گفتم این تیوری شما برای یک جنگ منظم که هر دو طرف توپخانه و قوای هوایی در اختیار دارند، خوب است؛ ولی خلاف اساسات جنگ چریکی میباشد. زیرا اول اینکه فصل زمستان است و دوم اینکه هرگاه چریک موضع یا سنگر را فتح کرد، هیچگاه در آن موضع قرار نمیگیرد و منتظر نمیباشد تا از عقب جبهه توپخانه برسد و در سنگری که او فتح کرده است، جابهجا شود. من به شوخی گفتم مجاهدین یک سنگر را فتح میکنند و به عجله اسلحه غنیمتی را روی شانه و کالاهای بهدست آورده را زیر بغل کرده، فرار میکنند. بسیار کم جبهات را در داخل افغانستان سراغ دارم که بعد از فتح یک پوسته افرادشان را در آن جابهجا سازند؛ زیرا این عمل تلفات را بسیار بالا میبرد. اگر اینها عساکری منظم میبودند، میشد که به آنها قومانده کرد تا در سنگر فتح شده قرار گیرند، ولی مجاهد را اصلاً نمیشود در هنگام جنگ آنهم جنگ اطراف کابل با آن شدت سرما در زمستان و جنگ با چنین عمل دستور داد. من از او پرسیدم که آیا همین قوماندانان که با شما بر طرح حمله به کابل موافقه کردهاند، بالای افراد خویش تا همین اندازه کنترول دارند.
من حدود دوساعت با میرزا اسلمبیگ بحث کردم و در اخیر، او گفت: به راستی طرح حمله بر کابل، یک اشتباه بزرگ بوده است. او درختم مجلس گفت که ما از عملیات کابل صرفنظر کردیم، این یک حمله خیلی خطرناک و یک برنامه کاملا غلط و بیاساس بوده است.
در پاکستان متوجه شدم که آنها شورای نظار را برای حالت فعلی و فردای خویش یک سد بزرگ میدانند و میخواهند به هر وسیله که باشد، ما را در شمال مصروف نگه داشته و بدون موجودیت ما کابل را بگیرند، تا ما نتوانیم برای فردایشان مزاحمت ایجاد کنیم. آنها در همه صحبتها میپرسیدند که شما چرا سالنگ را مسدود نمیسازید. پاکستانیها یکی از عوامل ناکامی جنگ جلالآباد را باز بودن سالنگ وانمود میکردند و بدین ترتیب میخواستند اشتباه شکستشان را به دوش ما بیاندازند. ولی من گفتم قبل از اینکه جنگ جلالآباد را آغاز کنید، آیا ما را در جریان قرار دادید، آیا از ما پرسیدید که چه باید کنیم و برنامه شما چیست. شما جنگ جلالآباد را زمانی آغاز کردید که زمستان شدید بود و تمام راههای ما مسدود، و هدف شما این بود که ما نتوانیم در تسخیر کابل که شما فکر میکردید بعد از یک هفته جنگ در جلالآباد به آن موفق خواهید شد، سهم داشته باشیم. ولی از طرف دیگر، زمانی که جنگ آغاز گردید، راه کابل ـ سالنگ بسته بود. من به ایشان گفتم اگر به اخبار همان روزها دقیق شوید، بعد از ناکامی جلالآباد، حکومت به سالنگ حمله کرد و کنترول شاهراه را بهدست گرفت و خبرنگاران داخلی و خارجی را به سالنگ برد تا ببینند که راه باز شده است و حکومت چندین هفته در این مورد تبلیغ میکرد. این مساله خود میرساند که راه سالنگ هنگام جنگ جلالآباد بسته بود، ورنه حکومت کابل دیوانه نبود که تبلیغ به باز نمودن راه سالنگ کند درحالیکه قبلا آن را در کنترول داشت. بعد از این حرفها بود که پاکستانیها به طرح ما که با همکاری سایر قوماندانان ساخته بودیم، موافقه کردند و وعده دادند که در راه تطبیق آن کمک میکنند که البته در آنزمان ما از آنها تنها آلات مخابره خواسته بودیم و به مواد زیاد ضرورت نداشتیم.» (۵۲)
Comments are closed.