احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 19 عقرب 1397 - ۱۸ عقرب ۱۳۹۷
دولت فعلی مشروعیت امضای تفاهمنامۀ صلح با طالبان را ندارد
——————————–
بسم الله الرحمن الرحیم!
سلام خدمت تمام فرهیختهگانی که اینجا برای دستیابی به گفتمان صلح حضور بههم رسانیدهاند. دستیابی به صلحی که ارزشهای ما قربانیان آن نشود و پایدار و همهشمول باشد.
همه میدانیم، افغانستان تنها کشوری است که مستحق و نیازمند صلح است، اما در ۱۷ سال میان حکومت و طالبان بازی صلح و جنگ جریان داشته است؛ حکومت میگوید که صلح ما کنیم، اما طالبان به جنگ ادامه میدهند. کشورهای منطقهیی و فرا منطقهیی برای گفتوگوهای صلح صدای خود را بلند میکنند، اما تنها چیزی که در گفتوگوهای صلح وجود ندارد، نقش مردم افغانستان است.
دولت در روند گفتوگوهای صلح با طالبان، نقش مردم و طرفهای اصلی منازعه را در نظر نگرفته است. حکومت دلیل ادامۀ جنگ را روشن نساخته که این درگیری برای چیست؟ عوامل جنگ کجاست و در طول تاریخ این عامل چه بوده است؟ هدف ما تنها برگزاری یک نشست نیست تا با ذهنیت مردم بازی کنیم؛ چنانچه در ۱۵ – ۱۷ سال تلاش خود را در محور جریان آجندای ملی، طرح وفاق ملی و حکومت وحدت ملی برای صلح پایدار در کشور داشتهایم. آجندای ملی به همین منظور راهاندازی شد. اما امروز که ایالات متحدۀ امریکا، آماده است تا در روند صلح سهم بگیرد، مورد استقبال ما است، به همین نسبت است که میخواهیم صدای مردم افغانستان را به گوش جهانیان برسانیم و روشن سازیم که چه نوع صلح در افغانستان بیاید و مفهوم این صلح چیست؟
حکومت در طول عمر خود هر کاری را انجام داده است، اما یک قدم برای صلح نبرداشته است؛ حتا در این مدت بحث اساسی صلح شروع نشده و نقش طرفهای منازعه در این روند در نظر گرفته نشده است، هیچ مکانیسم و برنامۀ مدونی برای دستیابی به صلح وجود ندارد.
برای اولینبار است که شنیده میشود، ایالات متحدۀ امریکا میخواهد در روند گفتوگوهای صلح با افغانستان همکاری و در وضعیت کنونی تغییر ایجاد کند. این توجه امریکا مورد استقبال است و ما به این خواسته لبیک میگوییم؛ اما باید بگویم که منظور از صلح چیست؟ منظور از صلح تنها توقف جنگ نیست، منظور ما صلح آیسکریمی نیست، منظور از صلح رسیدن به عدالت اجتماعی، ثبات سیاسی، وفاق ملی، آرامش و حفظ بقای وحدت ملی افغانستان است. اگر چنین نباشد، صلحی وجود ندارد؛ نمیخواهیم که دورههای باطل تحت نام زیبای صلح، بار بار تکرار شود و زیر عنوان زیبای صلح بیایند به تمرکز قدرت بپردازند و یا به تعبیض، نفرت دامن بزنند و مسایل قومی و قبیلهیی را پُربار بسازند.
مگر ما و شما گواه نبودیم که در مدت پنجسال اخیر زیر نام زبیای صلح به این مسایل به شدت دامنزده شد و در حال حاضر میشنویم که میگویند، میخواهیم یکبار دیگر در قدرت باشیم تا فصل ناتمام را تمام کنیم، کدام فصل نا تمام؟ فصل ناتمام یعنی فصل بیپایان جنگ را ادامه بدهید، فصل تعبیض، تنفر، دوگانهگی و چند پارچهگی که در مخالفت با صلح است را ادامه بدهید. شما در مدت پنجسال نه تنها که هیچ دستآوردی نداشتید، کشوری بهنام افغانستان را متفرق ساختید، اما در چهار ماهی که از عمرتان باقی است، میخواهید صلح بیاورید و بانی صلح شوید، نمیتوانید. شما زیر نام صلح میخواهید استمرار قدرت کنید. حکومت در مدت یکونیم دهه امکانات کشور را به هدر داد، خون قربانیان افغانستان به هدر رفت و فرصتها قربانی شد که نتیجۀ آن را امروز میبینم.
صلح و جنگ، اقتصاد و فقر، هیچ چیزی متعلق به ما نیست؛ به همین منظور است که وقتی میگویم، از راهبرد ایالات متحدۀ امریکا حمایت میکنیم، تأکید داریم که بالای برنامههای ملی و مردم کشور سرمایهگذاری کنید. بالای فرد، گروه، یک قوم و دو قوم سرمایهگذاری نکنید. کسی از من سوال کرد که این بار در انتخابات پیشِرو چه کسی میتواند کشور را نجات دهد؟ برایش گفتم که دیگر پشت «کی» و «کیها» نگردید، در افغانستان طوری نیست که یکشبه قهرمانی متولد شود و کشور را نجات دهد. زمان «کی» گذشته است. شما در مدت ۱۷ سال بالای «کی» یا «کیها» سرمایهگذاری کردید، اما هیچ حاصلی نداشت. بیاید روی این فکر کنیم که چه میتواند افغانستان را نجات دهد، کدام برنامه و کدام فکر، در کدام محور مردم افغانستان میتوانند جمع شوند تا کشور خود را نجات دهند؟ «چه» مهم است، «کی» مهم نیست.
چگونه میتوانیم در این کشور صلح بیاوریم؟ چگونه میتوانیم مالک صلح خود شویم؟ چطور میتوانیم روند صلح را مدیریت کنیم؟ چگونه میتوانیم میدان صلح را متعلق به خود داشته باشیم؟ صلح این طور تأمین نمیشود. روزی تند باد صلح به یک گوشۀ دنیا بوزد و یک روز به یک گوشۀ دیگر، اما مردم ما بیخبر باشند. مردم ما در تاریکی و ابهام قرار دارند و نمیدانند که سرنوشت ما به دست کیست و سرنوشت صلح و جنگ را کیها تعیین میکنند. چند فردی که در داخل ارگ هستند، مردم نمیدانند که با کی تماس دارند؟ با کی تفاهم میکنند؟ مردم از این حالت بیخبر اند. یک مرتبه شورای عالی صلح میسازند، بعد میگویند که این باطل است ما شورای مشورتی ایجاد میکنیم، بعداً میگویند اینها صلاحیت ندارند و حکومت صلاحیت گفتوگوهای صلح را دارد. آیا همین گونه صلح میآید؟ حکومتی که در مدت پنجسال مصروف زدوبندهای درونی است و نتوانسته صلح را در میان خود تأمین کند، چگونه میتواند برای تمام کشور صلح بیاورد. میگوییم که برادر اول در میان خود صلح بیاورید تا زمانی که میان خود صلح نکنید، نمیتوانید از موضع ضعیف برای کشور صلح بیاورید. حتا طالبان نمیخواهند با این حکومت مذاکره کنند، طالبان خود را نسبت به حکومت قدرتمند میدانند، میگویند با امریکا مذاکره میکنیم. طالبان خود را در جایگاه دولت قرار میدهند و میخواهند که با گروههای مختلف داخلی مذاکره کنند؛ اما حکومت بازهم به خود نمیآید. میگوید، پنجسال دیگر هم میباشیم تا فصل ناتمام را تمام کنیم، فصل جداسازی اقوام افغانستان، فصل تفرقه، خون و…، همین را میخواهند تمام کنند.
ما بهخاطر صلح همواره از کانالهای مختلف همچون آجندای ملی، صدای خود را بلند کردهایم، وقتی میگوییم که باید گرههای تاریخی را باز کنیم، بحران هویت، بحران مشروعیت، بحران را که در بخش مشارکت داریم باید بازگشایی کنیم و به این مسایل ملی بپردازیم، به این معنا است که مشکلات را میان خود حل کنیم. وقتی میگوییم که مشترکات خود را در اولویت قرار دهیم و معمای خونین قدرت را حل کنیم به این معنا است که به صلح برسیم. در تحول به جان همدیگر نیفتیم و تحول بدون خشونت ایجاد کنیم، اما هیچ گوش شنوایی وجود نداشت/ندارد. زمانی که میگویم دولت ملی روی کار آید تا از موضع قدرت به مسالۀ صلح بپردازیم و این کار منجر به نظامی شود که همۀ اقوام خود را در آیینۀ آن ببینند و احساس کنند که خانۀ مشترکی بهنام افغانستان از همۀ ماست.
امروز هم ما میخواهیم صدای مردم افغانستان را بلند کنیم؛ زیرا نگرانیهای وجود دارد که نشود به نیابت از مردم افغانستان، یک عدۀ انگشت شمار از نشانی مردم بهخاطر استمرار قدرت، بروند و صلح سیاسی و تجارتی انجام دهند.
زمانی که از صلح صحبت میکنیم، طرفها نامشخص است در این میان کسانی که در منازعه با طالبان قرار داشتهاند، جایگاهشان در کجاست؟ نقش نیروهای مقاومت دیروز کجاست؟ نقش زنان افغانستان که بیش از نصف نفوس کشور را تشکیل میدهند، در کجاست؟ نقش جامعه مدنی کجاست؟ نقش بازماندهگان قربانیان تروریسم که همه روزه به خاک و خون کشانیده میشوند، کجاست؟ میگوییم که از این ارزشها از کانال یک حکومت مشروع، قانونمند نمایندهگی صورت گیرد. جایگاهشان روشن شود، مردم تفاهم داشته باشند، در زمان حکومت مجاهدان، اولین کسی که بدون محافظ برای صلح به میدان وردک شتافت، خود مسعود شهید بود. استاد برهانالدین ربانی در همین راستا قربانی شد و لقب شهید صلح را گرفت.
به روند صلح به عنوان یک عمل «پوپولیستی» یا عوامفریبانه نمیبینیم؛ بلکه یک تعهد درونی و اعتقاد اصلی برای صلح وجود دارد، به همین منظور است که صلح برای ما اهمیت دارد. کسانی از این ناحیه رنج میبرند که سالها در داخل کشور بودهاند.
پایان سخنم این است که از کجا شروع کنیم؟ یک مرتبه رفتم با شورای عالی صلح صحبت کنم و بدانم موضوع صلح چگونه است. از اعضای شورای عالی صلح پرسان کردم که برنامه و طرح شما برای این روند چیست؟ گفتند که یکبار طالبان بیایند، باز ما طرح خود را میسازیم. گفتم شما طالبان را بدون طرح چگونه میطلبید؟ مگر حکومت برای صلح طرحی دارد؟ طالبان کدام طرح برای صلح دارند؟ شرکای بینالمللی و کشورهای جهانی طرحی برای صلح دارند؟ پاکستان طرحی برای صلح دارد؟ مردم بیخبر اند، طرحی برای صلح وجود ندارد. اما امروز که بحث صلح داریم از کجا شروع کنیم؟ نظر ما این است که باید ارادهیی برای صلح ایجاد شود. ذهنیت خود را تغییر دهیم، نشود باز خدای ناخواسته، چالشهایی که به دلایل مختلف چه در سطح رهبران و نخبههای سیاسی، مداخلات بیرونی و عرض اندام گروههای افراطی وجود داشته، دوباره در تکرار گردد؛ باید از مسایل گروهی، قومی بگذریم، نگوییم که در سطح دنیا یک فرد پیدا کردیم که معجزه است و در حضور او صلح، اقتصاد و…، میآید و در سال اول یک میلیون تن صاحب کار وظیفه میشوند، اما پس از پنجسال دیدیم که تمام هستی کشور به یغما رفته است. به همین منظور، نقش تمام طرفها باید در روند صلح روشن شود. خطوط سرخِ صلح واضح گردد، نشود که یکبار دیگر تمام دستآوردها مانند دموکراسی، حق شهروندی، حق مدنی و …، خود را از دست بدهیم. بهنام اینکه ما صلح میآوریم ارزشزدایی شود. خطوط قرمز را باید ایجاد کنیم.
با ایجاد یک دولت ملی در انتخابات پیشِرو که طرفهای درگیری منازعه را تشخیص بدهد، وارد گفتوگو صلح شویم. فکر نمیکنم که در چهار ماه باقی مانده این حکومت که سبب تشدید جنگ و نفرت شدهاست به صلح دست یابد. از ایالات متحدۀ امریکا توقع داریم که بهخاطر آوردن صلح درافغانستان خود را با این حکومت وصل نسازد؛ بلکه حمایت صورت گیرد تا بتوانیم یک انتخابات خوب در پیش داشته باشیم و در نتیجۀ آن یک دولت ملی و با قاعده روی کار آید و از نشانی آن بتوانیم به مسایل صلح و جنگ و مسایل ملی بپردازیم. چالشهای زیادی داریم، اما مادر مشکلات در برابر ایجاد دولت ملی و روند صلح، حکومت فعلی است. حکومت موجود بهجای حل مشکل، خود به یک چالش تبدیل گردیده است. چگونه میشود که جامعۀ جهانی و شرکای بینالمللی کمک کنند تا یک دولت ملی روی کار آید؟ ساختارها طوری تنظیم شوند که تمام مردم افغانستان خود را در چارچوب دولت ملی ببینند. این گونه نمیشود که بگویند، فلانی پشتون، فلانی تاجیک و فلانی هزاره و…، هستند، در ۱۷ سال که همینگونه بود، نشد. بنابراین، میگویم که مطالبات اقوام را در نظر داشته باشید، تصمیمگیری را مشترک بسازید. نقش طالبان چیست؟ اگر طالبان در چارچوب ارزشهای امروز جامعه زندهگی میکنند خوب، اما اگر نمیکنند میتوانند در چارچوب ارزشهای خودشان در یک گوشهیی زندهگی کنند. به ارزشهای دیگران مداخله نکنند و دیگران در ارزشهایشان مداخله نمیکنند و در آرامی زندهگی به سر برند. منافع ملی اسلامآباد ایجاب میکند تا استراتژی حمایت از طالبان داشته باشد، اما ما باید دریچۀ یک گفتمان کلان را باز کنیم و تمام مسایل را روی میز بگذاریم و با مذاکرۀ روشن و شفاف در تفاهم با مردم میتوانیم این روند را آغاز کنیم. نگذاریم که پاکستان همیشه یک زخم خونین در کشور ما باقی بماند.
اگر خلاصه کنم، موضع دولت، مشارکت دیگران و در نظر داشتن گروههای که در برابر تروریسم و طالبان قربانی دادهاند، حمایت جامعۀ جهانی برای گفتوگو به صلحی که زیر مدیریت مردم افغانستان باشد خیلی مهم است.
تشکر از شما.
Comments are closed.