احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:شنبه 4 قوس 1397 - ۰۲ قوس ۱۳۹۷
این روزها همۀ آنچه زیر نامِ «صلح» در افغانستان میگذرد، در سایۀ عجله و هیجانِ امریکا برای خروج قابلِ تحلیل است. به این معنا که ادارۀ دونالد ترامپ عزمش را جزم نموده که روند صلح با طالبان را نهایی سازد تا این کشور بتواند با خیالی آرامتر و دغدغههایی کمتر، به حضورِ سنگین و پُرهزینۀ خود در افغانستان پایان دهد. انتخابِ آقای خلیلزاد به عنوان نمایندۀ ویژۀ ایالات متحده در امور صلحِ افغانستان، دقیقاً از همین تصمیمِ جدیِ امریکا پیرامون صلح با طالبان نشأت میگیرد. اما آنچه در این میانه جای تأمل دارد اینکه: آیا اشتیاق امریکا به صلح و خروج، فرصت و مجالی برای طرح و ابرازِ دیدگاههای ملی و مردمی در قبالِ پروسۀ صلح باقی میگذارد و یا اینکه روند صلح کاملاً تحت شعاعِ این تصمیم قرار دارد و برای اجرای آن، بسیاری از نکات زیرِ پا میگردند؟
پیش از پرداختن به این مسأله باید خاطرنشان کرد که اولاً صلح با طالبان و خروج امریکا، به معنای وداعِ این ابرقدرت با افغانستان و منافع و تهدیدهایِ نهفته در آن نیست؛ بلکه این خروج در راستای تأمینِ بهینۀ منافعِ این کشور و سبککردنِ بارهای اقتصادی و سیاسییی صورت میگیرد که بهدلیل حضور سنگین در افغانستان بر شانههایِ امریکا افتاده است. ثانیاً اینکه آقای خلیلزاد علیرغم افغانتبار بودن، یک شهروندِ امریکایی و وفادار به سیاستهایِ اداره و دیوانیست که توسط آن به استخدام درآمده است. با این حساب، باید درک کرد که ادارۀ ترامپ خواهانِ برقراری صلحی با طالبان است که منافعِ ملی امریکا را صدمه نزند و شخصِ آقای خلیلزاد نیز صرفاً به دنبال برقراریِ صلحیست که او را در نزد دستگاه سیاستِ خارجۀ امریکا رویسفید و احتمالاً در ضربالاجلی که برای صلحِ افغانستان صادر شده، کامیاب سازد. اینجاست که باید پرسید: پس منافع ملیِ افغانستان و نگرانیها و دغدغههای حیاتیِ مردمِ آن در کجای معادله قرار دارد؟ آیا صلحی که قرار است منافع ملی و حیاتیِ امریکا در افغانستان و منطقه را تأمین کند، میتواند دغدغههای میلیونها شهروند افغانستانی و در نتیجه مصالح و منافع ملیِ قربانیانِ اصلیِ جنگ را لحاظ نماید؟
متأسفانه قبل از فعالشدنِ امریکا تا این پیمانه در برنامۀ صلحِ افغانستان نیز تجربه نشان داده بود که صلح به بازییی فُروملی در عرصۀ سیاست و قدرت تبدیل شده که در آن، به مردم افغانستان مجالِ ورود داده نشده و در غیابِ آنها و به نامِ آنها میخواهند برای آنها تعیینِ سرنوشت کنند. در برنامۀ صلح با طالبان، بازیگر رسمی و آشکار، حکومت افغانستان و بهطور ویژهتر، ارگ ریاستجمهوری بود و پس از آن، پاکستان بود که میخواست در این برنامه نفوذِ لازم را اعمال کند. اما اکنون که پای بسیاری از کشورها به صلح افغانستان کشیده شده، این ایالات متحده است که میخواهد ترجیحات و اولویتهایِ خود در برنامۀ صلح را بر حکومتِ موجود بقبولاند و با یکطرفه ساختنِ آن، نتیجه را به نامِ «صلح ملی» به پایِ مردم افغانستان بنویسد، بیآنکه آنها در پختنِ این آش شریک و حاضر بوده باشند.
اما پیش از آنکه آشِ صلحِ افغانستان با شراکتِ فعالِ امریکا و پاکستان و بسیاری از کشورهای منطقه پُخته شود و روغنش بالا بیاید، تذکرِ ما همانند همیشه این است که هیچ صلحی به معنای واقعی در افغانستان آمدنی نیست مادامیکه دیدگاههای مردمی، دغدغههای زنان و مردان و جوانانِ نخبۀ این کشور از همۀ اقوام و اقشار در آن لحاظ نگردد. باید در معادلۀ صلح افغانستان، طرف اصلی و متغیر محوری، مردم افغانستان باشند و بیش از همۀ کشورها و دولتها، آرزوهایِ آنان در مذاکراتِ صلح لحاظ گردد. طالبان سالهای سال در برابر مردمِ افغانستان جنگیدهاند و از آنها قربانی گرفتهاند، اکنون نیز در درجۀ نخست، این مردمِ مقاومتگر اند که میباید تصمیم بگیرند که صلح با طالبان را با کدام مختصات و شرایط میپذیرند. در غیر این، هرقدر امریکا فشار وارد کند و خلیلزاد ابتکار به خرج دهد، صـلح سرابی بیش نخواهد بود!
Comments are closed.