گزارشگر:یعقوب یسنا/ چهار شنبه 7 قوس 1397 - ۰۶ قوس ۱۳۹۷
سه دهه پیش افغانستان یک اتحادیۀ نویسندهگان واقعی داشت. تصمیمگیریها، فعالیتها و ساختار اداری این اتحادیه مستقل بود. فقط بودجۀ آن از طرف دولت تأمین میشد. از هر طیف و گروه فکری در این اتحادیه حضور داشتند. درست است که این اتحادیه در قلمرو حزب دموکراتیک بود، اما شخصیتهایی مانند حیدری وجودی و قهار عاصی نیز در این اتحادیه جا داشتند. افراد حزبی و غیرحزبی در این اتحادیه فعالیت میکردند و جا برایشان بود. شخصیتهایی مانند واصف باختری، لطیف ناظمی، لیلا صراحت روشنی، رازق فانی، رحیم الهام، بارق شفیعی، اسدالله حبیب، صبورالله سیاهسنگ و… از اعضای این اتحادیه بودند. حقیقت این است که ادبیات معاصر ما به صورتِ جدی با فعالیتِ این اتحادیه شکل گرفت. آثاری نسبتاً جدی در عرصۀ شعر و داستان از آدرس این اتحادیه نشر شد. شاعران و نویسندهگان تازهکار، توسط بزرگانی مانند واصف باختری، رهنورد زریاب و… رهنمایی شدند. واقعاً این اتحادیه، فعالیت منسجم و برنامههای ادبی داشت و دارای بازدهِ ادبی و فرهنگی بود. در تاریخ فعالیت ادبی افغانستان، دورهیی تاریخی و قابل توجه است.
مهمتر از همه اتحادیه، بازیچۀ سلیقۀ این و آن نبود؛ افرادی که در نویسندهگی و شاعری سرشناس و تثبیتشده بودند، از اعضای ارشد و تصمیمگیرندۀ این اتحادیه بودهاند. دیگران که علاقهمند ادبیات بودند و تازه میخواستند نویسنده و شاعر شوند، میتوانستند عضو اتحادیه شوند یا نشوند، اما از طرف اتحادیۀ نویسندهگان مورد حمایت قرار میگرفتند، رهنمایی میشدند، کارهایشان اصلاح میشد، و درصورتیکه نوشتههای افراد اعتبار ادبی و هنری میداشت از طرف اتحادیه چاپ میشد.
جنگهای داخلی و حضور طالبان همهچه را از اساس ویران کرد، انقطاع و گسستهایی در هر عرصه پیش آمد. با روی کار آمدن حکومت کنونی در عرصههایی، کارهایی صورت گرفت؛ اما در عرصۀ ادبیات و هنر چندان کاری صورت نگرفت، حتا نتوانستیم در تداوم همان اتحادیۀ قبلی یک اتحادیۀ نویسندهگان معتبر که آبروی ادب و فرهنگ در آن محفوظ باشد، ایجاد کنیم. متأسفانه ادبیات، نویسندهگی، شعر و فرهنگ را وسیله قرار دادیم و از این آدرسها سوءاستفاده کردیم که افتادیم به رسوایی اتحادیۀ خیالی، قلابی، بدنام و مجازی نامنهاد کنونی.
اینکه من چرا این اتحادیه را قلابی، خیالی و بدنام یاد میکنم، نیاز به توضیح دارد. اتحادیهیی که توسط سیدرضا محمدی و یاسین نگاه نامنهاد شد، دقیقاً در آغاز مشاوریت امنیت ملی جناب اتمر بود. سیدرضا و یاسین نگاه با تعدادی تماس گرفتند که بیایید جلسهیی دربارۀ امور ادبی است. یعنی تعدادی را غافلگیر کرده به آن جلسه کشانده بودند. وقتیکه افراد در جلسه حاضر شدند، جناب نگاه گفت که ما میخواهیم اتحادیۀ نویسندهگان را بسازیم و جناب سید رضا، رییس این اتحادیه است. این اتحادیۀ نامنهاد اینگونه شروع شد. سیدرضا با من تماس گرفته بود که به جلسه بیایم، اما من که از فرمایشیبودن و استخباراتیبودنِ این اتحادیه اطلاع داشتم، اشتراک نکردم. این جلسه خیلی عجولانه برگزار شده بود، اکثر نویسندههای بنام و شناختهشده تشریف نداشتند؛ اگر تعدادی هم حضور داشتند، اغفال شده بودند و نظرشان در جلسه شنیده نشد؛ همهچه از قبل مشخص بود. کسانیکه این جلسه را برگزار کرده بودند، فقط چند عکس از جلسه لازم داشتند. سیدرضا مشاور ارشد فرهنگی حنیف اتمر بود، اتحادیه و اتحادیهبازی از آنجا آب میخورد. من آن موقع اعتراض کردم که ادبیات و آدرس نویسندهگان را استخباراتی نسازید اما شنیده نشد.
بعد از این جلسه، این افراد دیگر به نویسنده و شاعر مراجعه نکردند. زیر نام این اتحادیه، هر کاریکه کردند به خودشان مربوط است و خودشان میدانند. لازم نمیبینم از جزییات یاد کنم. فقط گفته میتوانم که در عرصۀ ادبیات فعالیت نکردند. در این مدت اتحادیه نه جلسۀ ادبییی برگزار کرد که شاعران و نویسندهگان در آن حضور داشته باشند، نه جلسهیی برای تشکیل و ساختار این اتحادیه برگزار کردند که حداقل این اتحادیه، ساختاری قابل قبول برای نویسندهگان و شاعران داشته باشد. ظاهراً در جلسۀ آغازی گفته شده بوده که سیدرضا رییس موقت اتحادیه است؛ برنامهریزی کند که شورا و جلسۀ سراسری نویسندهگان و شاعران افغانستان برگزار شود و در آن جلسه، رییس و اعضای اداری اتحادیه انتخاب شوند اما تا امروز آن جلسه برگزار نشد.
از آدرس اتحادیه، استفادههای مالی و سایر استفادهها صورت گرفت، اما اتحادیه خود را مکلف به هیچگونه حسابدهی مالی نمیدانست. یکبار انتقاد کردم و گفتم از آدرس جمع که فعالیت میکنید، باید حساب بدهید که کرایۀ دفتر را از کجا میکنید، کارتان چیست، چرا در تصمیمگیریها دیگران را شریک نمیکنید. پاسخ این بود که این آدرس خصوصی ما است، پیدا میکنیم و مصرف میکنیم، به دیگران ربطی ندارد که به موفقیتِ ما حسادت بورزند و در امور شخصی ما مداخله کنند. حتا یکی از اینها به من گفت اگر ساکت نشوی، از طریق شورای امنیت به بندیخانه میاندازمت که ششماه روی آفتاب را نبینی. به هرصورت، لازم به ذکر این موارد نیست. منظور شکلگیری یک اتحادیۀ درست و بااعتبار به نام اتحادیۀ نویسندهگان افغانستان است. کسی از کار این اتحادیۀ نامنهاد خبر ندارد. معلوم نیست که این اتحادیه چه شد. یک سال پیش، این اتحادیه دفتری در کوچۀ قندهاریها در پل سرخ داشت. رییس عمومی که سیدرضا بود، رفت لندن. در نشریۀ پرسش دیدم که جناب یاسین دیدگاه رییس اجرایی اتحادیه شده است. یاسین نگاه وسایل آن اتحادیه را از کوچۀ قندهاریها به اینطرف سرک انتقال داد و نام آن را به «شهر کتاب» تغییر داد.
من انتقادهایی را دربارۀ این اتحادیۀ قلابی مطرح کردم. کسیکه این تقلب را کرده بود، از این انتقادها ناراحت شد، مرا تهدید کرد، دشنام داد و توهین کرد. به هر صورت، من ناراحت نیستم. درگیری شخصی ندارم. برای عموم مینویسم. انتقادها بر این اتحادیۀ قلابی وارد بود و وارد است. این اتحادیۀ نامنهاد و فرمایشی از آغاز قصد قاچاق اعتبار و نام نویسندهگان را داشت که این قاچاق را انجام داد. کدام قصد و منظوری برای فعالیت ادبی نداشت. از سخنگفتن دربارۀ این اتحادیه بگذریم، مانند سایر فسادهاییکه در این سالها در هر عرصه رخ داده است، این اتحادیه را نیز شامل آن فسادها بدانیم و جزیی از تجارب بد خود بدانیم. بنابراین بهتر است طرحی برای یک اتحادیۀ واقعی مطرح شود تا بتوانیم به یک اتحادیۀ نویسندهگان واقعی در کشور دست یابیم.
متأسفانه اتحادیۀ نامنهاد، استخباراتی بود. چند دوست ما با استفاده از نهادهای استخباراتی از آدرس ادبیات و نویسندهگان سوءاستفاده میکردند. موقعی که این سوءاستفادهها شروع شد، خیلیها اعتراض کردند و نوشتند “ما عضو هیچ اتحادیهیی نیستم” چون میدانستند که این اتحادیۀ قلابی، استخباراتی است و موجب بدنامی شان میشود، بنابراین موضعشان را روشن کردند.
واقعیت این است که از نبود یک اتحادیۀ واقعی بیشترین آسیب را نسل جوان علاقهمند به نویسندهگی، هنر و ادبیات میبیند، زیرا آدرسی نیست که نسل جوان را رهنمایی کند، حمایت کند و آثارشان را چاپ کند. نسل جوان ناچار میشوند به این آدرس و آن آدرس سرگردان شوند و از این و آن بخواهند که یکبار به کارشان نظر بیندازند، رهنماییشان کنند، مقدمهیی بر کارشان بنویسند و اگر بتوانند آثارشان را چاپ کنند؛ متأسفانه حتا بنا به نبود یک آدرس واقعی، آدرسهای قلابی و افراد قلابییی که خود را فرهنگی و نویسنده جا زدهاند، از ناگزیری نسل جوان شاعر و نویسنده سوءاستفاده میکنند. اگر یک اتحادیۀ نویسندهگان واقعی داشته باشیم، این سرگردانی و سوءاستفادهها صورت نخواهد گرفت.
نظرم این است که نویسندهگان و شاعران تثبیتشده در همکاری با وزارت اطلاعات و فرهنگ، ادبیات و نویسندهگی را از بازیچۀ دست افراد استخباراتی و تازه به دوران رسیده نجات بدهند. نویسندهگان و شاعران مطرح کشور مانند اسحاق فایز، پرتو نادری، حسین فخری، قنبرعلی تابش، سلیمان لایق، منیژه باختری، محمود جعفری، گلنور بهمن، افسر رهبین، ضیا رفعت، سیامک هروی، شریعتی سحر، سمیع حامد، رهنورد زریاب، خالده فروغ و دیگران (ذکر این اسمها برای مثال است) دورهم جمع شوند و شورا و ساختاری را طراحی کنند و اتحادیۀ نویسندهگان افغانستان را از نظر اداری و برنامهها و فعالیتهای ادبی تنظیم کنند. فردی از این بزرگان بهصورت دورهیی رییس این اتحادیه باشد. اتحادیه دبیر شعر، دبیر داستان و… داشته باشد؛ برنامههای آموزشی، فرهنگی و ادبی برگزار شود و نسل جوان رهنمایی شود. در صورت ایجاد اتحادیه، اعضای اتحادیه میتوانند برنامهریزیهای فرهنگی و ادبی بیشتر ارایه کنند.
وزارت اطلاعات و فرهنگ بودجۀ سالانۀ خود را مصرف نمیتواند، بهتر است بودیجهیی به این اتحادیه اختصاص بدهد تا حمایتی برای ادبیات کشور باشد. اما با پرداخت این بودجه، وزارت نباید تصور کند که بودجه را وزارت میدهد، باید در کار و تصمیمگیری اتحادیه دخالت کند. اتحادیه باید از شفافیت مالی خود گزارش بدهد تا زمینۀ سوءاستفادۀ مالی پیش نیاید. اتحادیه، کاملاً در فعالیت ادبی، در تصمیمگیری و ساختار اداریاش مستقل باشد و مستقل عمل کند تا بتواند عملکرد ادبی و فرهنگی را جدا از تعلقات سیاسی و حکومتی انجام بدهد و برای نویسندهگان، شاعران و فرهنگیان کشور آدرسی با اعتبار و درخور کار فرهنگی در جامعه ارایه کند. اگر وزارت اطلاعات و فرهنگ این همکاری را نکند، باید مورد انتقاد قرار بگیرد. وظیفۀ وزارت اطلاعات و فرهنگ بود که در این مدت با نویسندهگان و شاعران کشور جلسه میگرفت و دربارۀ اتحادیۀ نویسندهگان افغانستان صحبت میکرد و چگونگی همکاری این وزارت را به نویسندهگان و شاعران اعلام میکرد.
خوبیهای ایجاد چنین اتحادیهیی این موارد میتواند باشد: از آدرس ادبیات افغانستان نمیتواند کسی سوءاستفاده کند؛ اعتبار و نام شاعران و نویسندهگان کشور را کسی در جیب خود زده، با این و آن معامله نمیتواند و استفادۀ استخباراتی از آدرس نویسندهگان و شاعران صورت نمیگیرد؛ نویسندهگان و شاعران تثبیتشده و معتبر کشور روی صحنه میآیند و افراد تازه به دورانرسیده و استفادهجو کنار میروند؛ مهمتر از همه آدرس و نشان نویسندهگی و شاعری، اعتبار و عزتِ خود را بهدست میآورد؛ نویسندهگان و شاعران کشور، حداقل در هفته یا ماه کنار هم مینشینند و صحبت میکنند، این نشستها موجب همدلی و تقویت وحدت ملی از نظر فرهنگی میتواند شود؛ گفتوگوها و بدهبستانهای ادبی بین زبان و ادبیات فارسی، پشتو و ازبیکی کشور بهوجود میآید؛ برای نسل جوان و علاقهمند به ادبیات و نویسندهگی نشان و آدرسی پیدا میشود و از سرگردانی نجات پیدا میکنند؛ طوری که هر صنف و طیف مانند ژورنالیستان، وکیلان مدافع، تاجران و… اتحادیۀ سراسری دارند، نیاز است نویسندهگان و شاعران نیز اتحادیۀ سراسری خود را داشته باشند؛ و…
امید دارم این پیشنهاد ناقابل مورد توجه بزرگان ادبیات کشور قرار بگیرد. دربارۀ آدرس و نشان نویسندهگان و شاعران افغانستان و مهمتر از همه دربارۀ سرگردانی نسل جوان علاقهمند به ادبیات فکر کنند و نشانی را به نام “اتحادیۀ نویسندهگان افغانستان” ایجاد کنند؛ با این اقدام، این آدرس را از قاچاق نجات بدهند و نسل جوان را با رهنماییشان از سرگردانی رهایی بخشند.
Comments are closed.