احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:روحالله بهزاد/ چهار شنبه 7 قوس 1397 - ۰۶ قوس ۱۳۹۷
ناوقتهای سهشنبه شب، دفتر معاونت دوم ریاست حکومت وحدت ملی اعلام کرد که عبدالغنی علیپور، فرمانده خیزشهای مردمی که به فرمانده «شمشیر» مشهور است، از سوی امنیت ملی با «ضمانت بالاحضار» آزاد شده است. دفتر معاونت دوم ریاست حکومت وحدت ملی عکسهایی از نشست علیپور و سرور دانش را در رسانههای اجتماعی پخش کرد و با این کار، مردم را به آرامش دعوت کردند.
مردم با شنیدن این خبر آرام شدند و دست از مظاهره و دادخواهی برای رهایی فرمانده شمشیر برداشتند. اکنون ذهنیتها با پرسشهای فراوانی انباشت شده است. آقای علیپور چرا بدون محافظ و موتر شخصی و به صورت مخفیانه به کابل آمده بود؟ علیپور وارد شدنش به کابل را با کی در میان گذاشته بود و به دعوت کی به کابل آمده بود؟ اگر فرمانده علیپور مجرم بود، چرا امنیت ملی او را رها کرد؟ و اگر مجرم نبود، سناریوی بازداشت و رهایی او از سوی چه کسانی طرح و عملیاتی شده است؟
از میان این همه پرسش پس از رهایی فرمانده علیپور، چیزی که بیشتر به حقیقت قرین مینماید، این است که بازداشت و رهایی فرمانده علیپور، سناریویی بود برای قهرمانسازی برخی و انحراف ذهنیتها به سوی انتخابات ریاستجمهوری سال آینده.
سناریو ظاهراً به اینگونه بود که فرمانده علیپور به مانند یک «بچۀ فلم» تنها و بدون محافظ وارد کابل شود، امنیت ملی او را در مکانی که حضور مردم بیشتر باشد، بازداشت کند تا مردم در واکنش به بازداشت او حساسیت نشان دهند. در سناریو شاید پیشبینی شده بود که مردم نسبت به بازداشت فرمانده علیپور -که برای مردم اعادۀ حقوق هزارهها ظاهراً مبارزاتی انجام داده است-، واکنش شدید نشان میدهند و به جادهها میبرایند. سناریوسازان در این میان نقش قهرمانِ این سناریو را برای سرور دانش، معاون دوم ریاست حکومت وحدت ملی در نظر گرفته بودند که بدون شک، آقای دانش از آن بیخبر نبوده است. سناریوسازان، طرح ریخته بودهاند تا فضا را ملتهب سازند و در این میان، قهرمان داستان یکباره وارد صحنه شده معجز کند و «بجۀ فلم» را از بندِ «بدماشان» رها سازد.
مورد دیگری که قابل بحث است، این است که حتماً دستگاههای استخباراتی امنیت ملی از تصمیم فرمانده علیپور مبنی بر آمدن به کابل اطلاعاتی به دست آورده بودند که او را در کابل بازداشت کردند. اگر امنیت ملی از وارد شدن علیپور به کابل خبر داشت، چرا او را در مکانی که تجمع مردم کمتر بود، بازداشت نکرد؟ با این کار جلو خلق حساسیت مردم گرفته میشد و امنیت ملی هم میتوانست بدون دخالت، از فرمانده شمشیر بازجویی کند.
واقعیت این است که از فرمانده علیپور در آستانۀ تیمسازیها برای انتخابات ریاستجمهوری به عنوان برگۀ معرفی سرور دانش به عنوان یک قهرمان در جامعۀ هزاره استفاده شد. بازداشت و رهایی فرمانده علیپور تنها مصرف انتخاباتی برای تیم دارد که آقای دانش در آن تیم شریک است. سرور دانش همزمان با نزدیک شدنِ انتخابات ریاستجمهوری، در پی نزدیکسازی جامعه هزاره با تیم انتخاباتیاش است.
محمداشرف غنی در آخرین سفرش به دایکندی گفته بود که دانش او را در این انتخابات همراهی میکند.
واقعیت دیگر این است که سیاستمداران افغانستان به اندازهیی کوچکنگر شده اند که حتا از جان انسانها برای رسیدنِ به قدرت مایه میگیرند. حالا چه کسی پاسخِ کشته و زخمی شدهگان تظاهرات روزهای پسین را میدهد؟ زخمِ ناسوری که به پیکر مادران و خواهران کشته شدهگان وارد شده است را چی و کی التیام میبخشد؟
رهایی و بازداشت فرمانده علیپور آدمی را به یاد فکاهۀ مشهور «لحاف ملا نصرالدین» میاندازد که روایت است: یک شب زمستان در کوچۀ ملا نصرالدین زد و خورد شد و سر و صدا بالا شد. ملا نصرالدین لحافی را دور خود پیچانید و رفت تا جنگ را خلاص کند. سرانجام دو طرف جنگ از هم جدا شدند و رفتند پی کار شان، اما در این میان، رندی لحاف ملا را ربود. ملا هم بدون لحاف به خانه برگشت. همسرش پرسید چه گپ بود؟ ملا پاسخ گفت: هیچی، خیر و خیریت بود. همه دعوا بر سر لحاف ما بود.
Comments are closed.