داستان هواپیماهای جنگی آقای کرزی

گزارشگر:احمد عمران - ۲۹ جدی ۱۳۹۱

به دنبال سفر امریکا، مقام‌های کشور و از جمله رییس‌جمهوری اعلام کردند که به‌زودی نیروی هوایی کشور به کمک امریکا مجهز به هواپیماهای باربریِ بدون سرنشین و چرخ‌بال‌های جنگی می‌شود.
کل تجهیزاتی که از سوی مقام‌های کشور با مباهات تمام اعلام شده که در اختیار نیروی هوایی قرار می‌گیرد، از شمار انگشتان دو دست تجاوز نمی‌کند و همه این هواپیماها و چرخ‌بال‌ها ساخت روسیه است که به گفته خلبان‌های نیروی هوایی کشور، دیرزمانی‌ست که تاریخ مصرف آن‌ها گذشته و دیگر در صحنه نظامی کاربردی ندارند. یکی از خلبان‌های نیروی هوایی کشور می‌گفت که در حال حاضر چنین هواپیماهایی در اختیار نیروی هوایی کشور قرار دارد که به دلیل نبود پرزه‌های احتیاطی، از بسیاری از آن‌ها استفاده نمی‌شود. اما سخنان آقای کرزی که همواره از حاکمیت ملی دم می‌زند، در این خصوص نه تنها تماشایی، بل تعجب‌برانگیز بود. او در نشست خبریِ خود پس از برگشت از امریکا که دوباره روحیه شیرسان خود را به‌دست آورده بود، در حالی که از گرفتن چنین هواپیماهایی بر ملت فخر می‌فروخت، گفت که از این هواپیماها برای بمباران روستاها و دهات کشور استفاده نمی‌شود، بل این هواپیماهای «مدرن جنگی» برای دفع تجاوزهایی به کار خواهند رفت که از آن سوی مرزها کشور را تهدید می‌کنند.
این سخنان وقتی از زبان رییس‌جمهوری شنیده می‌شود، می‌تواند مایه تعجب و حیرت شود، آن‌هم به این دلیل که آقای کرزی هنوز فکر می‌کند در پنجاه سال گذشته زنده‌گی می‌کند و با داشتن چند جنگنده و تعدادی تانک زرهی باقی‌مانده از جنگ دوم جهانی، می‌تواند به عنوان یک قدرت برتر نظامی در منطقه قد علم کند و بی‌نیاز به کمک‌های ناتو و امریکا، از «حاکمیت ملی» مورد علاقه ملوکانه خود پاسداری کند. از طرف دیگر، چنین به نظر می‌رسد که آقای کرزی یا دچار توهم مزمن شده و یا مشاوران سیاسی و نظامیِ او اطلاعات نادرست در اختیار او می‌گذارند؛ اطلاعاتی که عملاً او را به گذشته دور می‌برد و به این توهم مدهش دچار می‌کند که جهان هنوز در فناوری نظامی، از سلاح کلاشینکوف سلاح بهتری نساخته است و اگر کشوری به چند چرخ‌بال مجهز باشد، می‌تواند «دهن دشمنان را سرویس ‌کند». به چنین وضعیتی باید توهم مدهش گفت، چرا که هیچ عبارت دیگری که توصیف‌کننده این وضعیت باشد، هنوز به ذهن بشر نرسیده است.
آقای کرزی نمی‌داند همان کشوری را که تهدید نظامی می‌کند، در سی سال گذشته به ژاندارم منطقه تبدیل شده و از برکت جنگ افغانستان، به تسلیحاتی دست یافته که حتا قدرت‌های بزرگ را هم هراسان می‌کند. در همسایه‌گی دیگرِ ما کشوری در سی سال گذشته قد برافراشته که نه تنها می‌تواند از نظر نظامی کشورهای خُرد و بزرگ منطقه را با یک حمله نظامی خُرد و خمیر کند، بل حتا با ابرقدرت‌های بزرگ دنیا نیز رو در رو شود. اگر خدای ناخواسته، زمانی جنگی میان مثلاً افغانستان با هر یک از این کشورها آغاز شود، تنها چیزی که به فریاد ما می‌تواند برسد، همین بیت معروف است و بس که می‌گوید: گر ندانی غیرت افغانی‌ام/ چون به میان آمدی می‌دانی‌ام.
ما حداقل در پنجاه سال گذشته، در سایه همین بیت زیبا و معروف، زنده‌گی و مبارزه کردیم و حتا پوزه ابرقدرت شرق را نیز به خاک مالیدیم. اما جهانِ امروز آن گونه که آقای کرزی فکر می‌کند، جهان پنجاه سال پیش نیست و با شعر هم نمی‎توان به جنگ دشمنان رفت. جهان امروز، جهان فناوری و تکنالوجی در تمام عرصه‌ها و ساحات است که یک‌دیگر را به گونه ارگانیک حمایت و پشتیبانی می‌کنند. فناوری نظامی نیز در جهان معاصر وارد چنان مراحل پیشرفته و توسعه‌یافته شده است که تانک و توپ در جنگ‌های امروزی اصلاً نمی‌توانند سرنوشت‌ساز باشند. حالا پرسش این‌جاست که آن‌همه داد و واویلای آقای کرزی برای گرفتن تجهیزات مدرن نظامی از کشورهای کمک‌دهنده افغانستان و به ویژه امریکا، برای چه بود؟ برای همین چند فروند هواپیمای از کار افتاده و تاریخ‌گذشته روسی؟!
این وضعیت به گونه اسف‌ناکی نشان می‌دهد که هنوز دولت‌مردان کشور تصور دقیقی از شرایط ندارند و دکترین نظامی و دفاعیِ آن‌ها به شکل پوشالی ساخته شده است. در دکترین نظامی دولت افغانستان نوع سلاح، امکانات نظامی، شیوه‌های آموزشی و حتا نوع آریش قوا تعیین نشده است. در این دکترین مشخص نیست که افغانستان در وضعیت تهاجمی قرار خواهد داشت و یا در وضعیت دفاعی. کشورهای همسایه افغانستان می‌دانند که بر چه اساسی ارتش ساخته‌اند و این ارتش از چه قابلیت‌هایی برخوردار است. اما مقام‌های نظامی و غیرنظامی کشور نمی‌دانند حتا که به چه تعداد نیرو پس از خروج نیروهای ناتو نیاز خواهند داشت. افغانستان با چنین وضعیتِ سردرگمی می‌خواهد وارد سال ۲۰۱۴ شود و تا چند ماه آینده نیز مسوولیت تامین امنیت سراسر کشور را از نیروهای ناتو تحویل بگیرد. از یک بُعد این مرحله در حیات سیاسی افغانستان می‌تواند مرحله تازه و مهمی باشد، ولی نسبت به چالش‌ها و حساسیت‌های این مرحله هم نباید بی‌تفاوت بود.
آقای کرزی از حاکمیت ملی یک تصور غیرعقلانی و غیرواقعی دارد که در جهانِ امروز توهمی بیش نمی‌تواند باشد. آقای کرزی فکر می‌کند که اگر نیروهای خارجی را از افغانستان بیرون کند و در توافق‌نامه امنیتی میان امریکا و افغانستان مصونیت قضایی را از سربازان امریکایی بگیرد، آن‌گاه حاکمیت ملی را به‌دست آورده و در تاریخ افغانستان از ذکر نام خود در کنار برخی از زمام‌‎دارانِ پیشین که ملقب به «شاه‌شجاع»‌های کشور هستند، جلوگیری کرده است.  حال آن‌که در جهان پساصنعتی، دیگر حاکمیت ملی با آن مولفه‌های قرن نوزدهمی قابل تعریف نیست و کشورهایی می‌توانند دم از حاکمیت ملی بزنند که در تعامل متوازن و دوسویه با کشورهای  دیگر قرار داشته باشند و بتوانند به میزانی که از کشورهای دیگر می‌گیرند، به همان میزان هم به کشورهای  دیگر مفید واقع شوند. در یک کلام، حاکمیت ملی بدون استقلال اقتصادی و نقش سازنده در تحولات جهانی، مفهومی بدون مصداق است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.