گزارشگر:چهار شنبه 5 جوزا 1395 - ۰۴ جوزا ۱۳۹۵
بخش هفدهم/
کمپاین ”افغانستان به روایت دیگر“ از سوی بنیاد آرمانشهر در آستانۀ سومین دور از انتخابات ریاست جمهوری افغانستان راهاندازی شد و از همکاری فدراسیون بینالمللی جامعههای حقوق بشر بهره برد. در چارچوب این کمپاین، بیش از ۱۰۰ مصاحبه با شماری از نویسندهگان، فعالین حقوق بشر، فعالین جامعۀ مدنی، و سیاستمداران کشور در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان و نگرانیها و امیدها انجام شد که قسمتِ زیادی از این مصاحبهها قبلاً در همین روزنامه منتشر شده است. اینک جمعبندیِ مفصلی از مباحث مطرح شده در گفتوگوها تهیه شده که در ۱۸ بخش از طریق این روزنامه در خدمت علاقهمندان قرار میگیرد؛ ما میخواهیم از این طریق، صدای نخبهگان کشور را به گوش مردم، دولت و جامعۀ بینالمللی برسانیم. برای خواندن مجموعۀ این مصاحبهها و گزارش کامل به این لینک مراجعه کنید: http://openasia.org/item/16511
وحدت ملی: دغدغهیی جدی در افغانستان
همراهی تمام اقشار جامعه فارغ از وابستهگیهای زبانی، مذهبی و قومی، تا نمودی شود برای ارادۀ ملت، خواستی است که غفلت از آن از نظرِ بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی افغانستان، عواقب نامطلوبی مانند جنگهای داخلی در پی خواهد داشت. افرادی مانند وحید قاسمی، خواننده، آهنگساز و محقق در زمینۀ موسیقی بومی به “نفاق و تفرقهها که در میان ساکنان این سرزمین مشاهده میشود” اشاره دارند و از حرکتِ ناخواسته به سمت تجزیه ابراز نگرانی میکنند.
عزیز رفیعی اما میگوید: “مهمترین ترسِ من این است که ما نتوانستهایم آسیبشناسی دقیقی از افغانستان ارایه کنیم و بحثهای بسیار جدی و اساسی در ارتباط با مسایلی چون: نفوس افغانستان، شاخصها، اصول و خطوط اساسی برای منافع ملی، وحدت ملی و برای هویت ملی افغانستان ایجاد نشده است. بزرگترین ترسِ من این است که اگر در فرصتهای بعدی باز هم نتوانیم این مسایل را ایجاد کنیم، شاید حتا همین همدیگرپذیری ما ساختهگی باشد و ساختهگی بودن آن، پیامدهای بسیار خطرناکی برای ما خواهد داشت”.
مدیریت درست سیاسی، لازمۀ از بین رفتن نگرانیها
از نظر برخی از فعالان جامعۀ افغانستان، از راههای حفظ دستاوردها و جلوگیری از بازگشت به گذشته، داشتن سیاستِ شفاف و مبارزه و مقابله با فساد، عمل طبق ضوابط مشخص و رعایت قانون اساسی، محاکمۀ قانونی جنایتکاران جنگی، داشتن ارادۀ سیاسی منطقی، احترام به آرای مردم، اطلاع سیاستمداران از معیارها و اصول بینالمللی، تأمین امنیت مردم و در کُل، مدیریت درستِ سیاسی جامعه است. فقدان این مدیریت، نگرانیهای بسیار جدی برای آیندۀ افغانستان ایجاد میکند.
عاصف حسینی میگوید: “ترس من بیبرنامهگی است؛ یعنی نبود ارادۀ سیاسی منطقی برای حل بحران در کشور. کشورهای پس از بحران – که البته افغانستان کشوری در متن بحران است همهگی از گونهیی ارادۀ سیاسی برای باززایی جامعۀ خویش استفاده کردهاند. این کشورها یک برنامه داشتند و سر برنامۀ خود تا آخر ایستادهگی کردند و مصلحتاندیشی نکردند. دورۀ گذار سیاسی، دورۀ مصلحتاندیشی نیست. ترس من این است که سیاستمداران ما بیش از پیش مصلحتاندیش شوند و منافع ملت را در پای مصالح سیاسی قربانی کنند”.
آزیتا رفعت نیز معتقد است: “در ده سال گذشته که آن را سالهای طلایی برای افغانستان قلمداد میکنند، فرصتهای خوبی از هر لحاظ وجود داشت برای انکشاف و رشد کشور؛ ولی نبود سیاستهای شفاف، تکیه بر اصل روابط، قوت گرفتن نیروهای غیرمسوول، ضعف شدیدِ مدیریتی و مهمتر از همه عدم تطبیق قانون و نقض آن از جانب مجریانش، کشور را به سمتِ بحرانی سوق داد که در نهایت، معرفِ افغانستان در ردیف کشورهایی با سطح بلند فساد اداری، تولید مواد مخدر، نهایت فقر و بیکاری شده است”.
فتانه گیلانی، مسؤول اجتماع زنان افغانستان، عدم مجازات مجرمین جنگی را مایۀ نگرانی میداند: “ترس من این است که شاید هیچگاه جنایتکاران جنگی از زمان کودتای هفت ثور تا حال، مسؤولان بلندپایۀ دولتی که آغشته به فسادند و کسانی که در خدمت استخبارات خارجیاند، محاکمه نشوند؛ زیرا همین اکنون اکثریتِ کسانی که قدرت را در دست دارند، این اشخاصاند و هنوز مردم افغانستان نتوانستهاند حتا یک نفر را به میز محاکمه بکشانند”.
اشرف بختیاری، رییس مؤسسۀ خدمات علوم عدلی افغانستان در اینباره میگوید: “مهمترین ترس من، ناامنی و سیاستهای مبهمِ حکومت افغانستان است. هنوز روشن نیست که حکومت افغانستان به کدام سمت روان است. تا هنوز حکومت افغانستان در زمینۀ روابط خارجی و داخلیاش، سیاست روشن و تعریف شدهیی را تدوین نکرده است، که این یکی از نگرانیهای جدیِ هر شهروند افغانستان است؛ چون وقتی سیاست داخلی و خارجی یک کشور تدوین نباشد، هم از داخل صدمه میبیند، هم از خارج”.
اقلیتهای مذهبی و قومی نیز از عدم توجه به حقوق خود بیمناکاند.
اوتار سینگ به عنوان یکی از این افراد میگوید: “مهمترین ترسِ ما این است که حکومتهای آینده نیز مانند حکومت فعلی به مشکلاتِ ما رسیدهگی نکنند. ما از دولت دو چیز میخواهیم: اول مکانی برای سوزاندن امواتمان و دوم سرپناه”.
اما برخی مانند سیفالدین سیحون، امید و ناامیدی مردم را مهمتر از هر چیزِ دیگر میدانند. در این نگاه آنچه یک جامعه را پویا میکند، حضور مردمی است که امیدوارانه برای پیشبرد خواستههای خود تلاش میکنند. پس بیشترین هراس هم از آن زمانی است که مردم از تغییر ناامید شوند: “بزرگترین ترسم ناامیدی مردم است. برخی دستگاهها، رسانهها، نهادها و جامعۀ بینالمللی عمداً بهخاطر اهدافی که در طرحها و برنامههایشان دارند، فضای آیندۀ کشور را تیره و تار نشان میدهند. البته این تیرهگی محتوایی هم است. به این معنا که تلاشهایی که مردم برای برقراری عدالت، ثبات، امنیت و پیشرفت اقتصادی داشتند، محقق نشد و آرزوهایی که دولت وعده داده بود، مثل مبارزه علیه فساد، پاسخگویی و فقرزدایی، دادرسی از مظلومین و دلجویی از قربانیان، وقتی صورت نگرفت، مردم ناامید شدند”.
برخی حضور نیروهای بینالمللی را برای جلوگیری از بازگشتِ ارتجاع بسیار مهم میدانند. محیالدین مهدی میگوید: “ترس من این است که جامعۀ جهانی یک بار دیگر سرنوشت افغانستان را به دست پاکستان بسپارد. نشانهها و علایم آن وجود دارد. ما نگران این هستیم که دنیا یک بارِ دیگر افغانستان را از عینک پاکستان ببیند”.
اما حضور موثرِ قدرتهای غربی، امری نیست که همه به یکسان پذیرفته باشند. برخی بر این باورند که کمکهای جامعۀ جهانی نیز سطحی است، بنابراین امیدی به آنها نیز نمیتوان داشت و این شرایط را برای کشوری که سیستم سیاسی – اجتماعی متزلزلی دارد، دشوارتر خواهد کرد.
عادله محسنی میگوید: “کارهای جامعۀ جهانی در افغانستان بدون زیربنا است؛ از ساختن و آبادی شهرها بگیرید تا صحت و تحصیل و همه چیز. دولت افغانستان هم که میگوید بگذار بگذرد و به آیندۀ هیچ کس فکر نمیکند”.
در اندیشۀ به دست آوردن و نه هراسِ از دست دادن
ولی تمام نگاهها نسبت به حال و آینده توأم با ترس و نگرانی نیستند. در این میان، افرادی حضور دارند که معتقدند مراحل دشوار سپری شده و دستاوردها به این سهولت از دست رفتنی نیستند.
مجیب رحمان میگوید: “ترس خاصی ندارم. ما از مراحل دشوار عبور کردیم و رهبران سیاسیِ ما وارد یک میدان بازی هستند. فکر میکنم اگر اینها خوب نقش بازی کردند، جای خود را دارد و اگر چنین نشد، طبعاً رهبری را به یک نسل جدیدِ دیگر واگذار میکنند. فعلاً تهدیدهایی که از سوی طالبان و داعش وجود دارد، مواردی نیستند که افغانستان را به گذشته برگردانند”.
آمنه صفی افضلی هم چنین بیان میکند: “هیچ ترس و نگرانی ندارم. مطمینم هیچ دستاوردی را از دست نخواهیم داد. ما روی اصلاح وضعیت امنیتی، محو فساد اداری، محو خشونت علیه زنان و… فکر میکنیم. میخواهم بگویم ما همیشه به بهدست آوردن فکر میکنیم، نه به از دست دادن”.
سیما سمر نیز بر پایداری تأکید دارد: “من از امروز ترسِ زیادی ندارم. چون معتقدم انجام هیچ کاری ناممکن نیست. منی که در آن زمان به جاغوری رفتم و کسی را در آنجا نداشتم، اکنون از حمایتِ مردمی برخوردارم. شروع هر کار فقط به پشتکار و استواری نیاز دارد”.
Comments are closed.