جایگاه طالبان در دولت آینده!

گزارشگر:حلیمه حسینی - ۳۰ جدی ۱۳۹۱

وقتی به جریانات سیاسی که اخیراً در افغانستان به‌راه افتاده و حال‌وهوای سیاست کردن در کشور نیم‌نگاهی می‌افکنی، آن‌قدر نفع‌محوری می‌بینی که کمتر امیدی می‌توان به بهبود آینده داشت. هر روز خبرهای ناگوار؛ قتل، تجاوز، انتحار و انفجار و آدم‌ربایی و ناامنی و دزدی و اختلاس و بی‌ثباتی و… در میان همه این ترس‌ها و لرزها و همه این افکار منفی که انگیزه‌ها و اراده‌ها را برای ساختن افغانستان و رسیدن به استقلال از میان می‌برد، قصه طالبان از همه جالب‌تر، ترسناک‌تر و پیچیده‌تر است. طالبان همه‌جا حضور دارند، همه‌چیز را می‌شنوند، از هر حرکتی باخبر می‌شوند و هر کجایی که بخواهند نفوذ کرده و طرح و نقشه خود را پیاده می‌کنند. با صراحت و بدون در نظرداشت هیچ دغدغه‌یی، مسوولیت قتل بی‌گناهان و شهروندانِ بی‌گناه این کشور را به عهده می‌گیرند و بازهم به مبارزاتِ خود ادامه می‌دهند.
همیشه مخفی و همیشه پنهان در نقاب و همه‌جا حاضر و همه‌جا بالادست در سازمان‌دهی عملیات‌های تروریستی! این همان تصویری‌ست که این روزها خیلی از شهروندانِ ما از طالبان در ذهن دارند. با وجود یک چنین تصویر مخوف از طالبان، صحبت‌های نرم و تعدیل‌کننده‌یی از سوی دولت و نظام حاکم و خیلی از جریانات نزدیک به طالبان نیز شنیده‌ایم که آن‌ها را برادر ناراضی گفته، می‌خواهند به نشستن بر سر یک دسترخوان دعوت‌شان کنند. اما هر بار نتیجه یک چیز بوده؛ انفجار و انتحار و قتل و قتالِ بیشتر! حال باید سوال شود که برای مهار یک چنین بحران و برای از میان بردنِ عواملی این‌چنین تنش‌زا، از سوی جامعه جهانی، پاکستان و دولت افغانستان که دست‌کم سه عامل قویاً درگیر در معادله طالبان به شمار می‌روند، چه کاری صورت گرفته است؟
تاریخ ده‌سال گذشته نشان می‌دهد که طالبان روزبه‌روز اگر قوی‌تر نشده باشند، دست‌کم پُرتوقع‌تر شده‌اند و در خواست‌های ثابتی که از ابتدا داشتند، به‌تدریج وسیع‌ و متنوع‌ شده و این روزها نیز با انعطاف‌پذیری‌یی که دولت افغانستان نسبت به آن‌ها نشان داده و با رویکرد تازه جامعه جهانی برای حل مساله افغانستان و پیشبرد پروسه صلح، مواضع‌شان مستحکم‌تر و رسمی‌تر شده و به یکی از عوامل جدیِ صلح و ثبات در افغانستان و حتا منطقه بدل شده‌اند.
با توجه به معناسازی و رابطه‌سازی‌هایی که هر بار در تعریف و تحدید طالبان صورت گرفته، این روزها کم‌تر به طالبان به‌حیث جنایت‌کاران جنگی‌ دیده می‌شود؛ یعنی کسانی که باید به‌خاطر کشته و زخمی کردنِ هزاران بی‌گناه از شهروندان افغانستان به میز محاکمه کشیده شوند. بلکه طالبان بیشتر این‌گونه جلوه داده شده‌اند که «صلح در افغانستان یا با طالبان یا هرگز!» و این همان نقطه قوت و در حقیقت نقطه عطفی بوده که در پیام‌ها و گزاره‌هایی که از سوی جامعه جهانی، پاکستان و افغانستان به افکار عمومی فرستاده شده، یک معناسازیِ مشخص را در صدد القا کردن نشان می‌دهد و آن این‌که: طالبان، باید باشند و خواهند ماند و در فردای افغانستان نقش کلیدی بازی خواهند کرد! از این‌رو می‌بینیم که با نزدیک شدنِ سال ۲۰۱۴، تب طالب‌دوستی و طالب‌پروری هم بالا گرفته است و هر کس کوشش دارد به نحوی با چسپاندنِ خود به این گروه، در منافع آتی‌یی که برای طالبان پیش‌بینی می‌شود، سهمی داشته باشد.
آزادی طالبان از زندان‌های مختلف و دل‌جویی از آن‌ها و دست به گشایش نماینده‌گی رسمی در قطر یا جای دیگر برای آن‌ها زدن، همه نوید خوشی از فرداهای خوش‌تر برای طالبان است. اگر طالبان با بیش از یک دهه مبارزه و ریختن خون بی‌گناهان توانسته‌اند یک چنین ارج و قربی به‌دست آرند و یک‌چنین قدرتی پیدا کنند، به طالبان پیوستن هم از نظر عقلانی سود بیشتری خواهد داشت تا در مقابل آن‌ها قرار گرفتن. تا جایی که این روزها همه از خود می‌پرسند آیا دولت آینده از آن طالبان خواهد بود؟ و پاکستانی‌ها هم که اعلام کرده‌اند: «همه طالبان افغانستانی را آزاد خواهیم کرد.» پس با آزاد شدنِ همه طالبان در بند، دورنمایی که برای کار و سازمان و شبکه آن‌ها متوقع می‌توانیم باشیم، بسیار امیدوارکننده‌تر از آینده و سرنوشت دموکراسی در افغانستانی است که صلح و ثباتِ آن به اصطلاح به یک دکه بند است و با کوچک‌ترین ضربه‌یی، می‌تواند این ساختار و نظام و دستاوردهای ملت به باد رود.
آزاد شدنِ طالبان از زندان‌ها، بدون شک نه فقط برای دل‌جویی از طالبان و رسیدن به نقطه انجام و فرجامِ صلح است؛ بلکه بدین خاطر است که آن‌ها نیروهای قوی و قدرتمندی در زندان‌ها هستند که می‌توانند حلقه قدرتمندی برای فردای پیشکش و پیشنهادشده به طالبان باشند. و اگر این‌گونه نباشد، چه نیازی است که نگران آزادسازیِ کسانی باشیم که در طول یک دهه گذشته همواره این قانون اساسی، این نظام و این دموکراسی و این روندِ به‌راه افتاده را رد کرده و نپذیرفته‌اند؟ همه این واقعیت‌ها از یک حقیقتِ تلخ‌تر پرده برمی‌دارد که تب بالای طالب‌دوستی که میان حضرات دخیل در امور کشورداری و حتا جامعه جهانی بالا گرفته است، حاکی از یک بحران و تشنجِ وسیع است که می‌تواند افغانستان را در خود فرو بَرد. چرا که واگذاری قدرت به طالبان، به معنای تسلیمِ این سرزمین به کسانی‌ست که به اثبات رسانده‌اند تنها چیزی که به آن نمی‌اندیشند، آرامش و امنیت و رفاه مردم است.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.