احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمد عمران - ۳۱ سنبله ۱۳۹۲
پاکستان سرانجام ملا عبدالغنی برادر فرد شمارهدومِ گروه طالبان را در روز شنبه از زندان رها کرد. رهایی ملا برادر مصادف بود با روزجهانی صلح و به همین دلیل مقامهای کشور و بهویژه رییسجمهور کرزی که از سالها به اینسو در پی رهایی ملا برادر بودند، این رهایی را به فال نیک گرفتند و ابراز امیدواری کردند که رهایی ملا برادر به تأمین امنیت و صلح در کشور منجر شود.
اما چنین انتظاری اگر بلاهت محض نباشد، بدون تردید ناآگاهی محض خواهد بود که فکر شود با رهایی یک نفر از زندان پاکستان، صلح در کشور تأمین خواهد شد. بر اساس درخواستهای مکرر دولتمردان کشور، تا به حال بیشتر از بیست تن از افراد گروه طالبان از زندانهای پاکستان رها شدهاند، ولی این آزادسازیها تا هنوز هیچ نشانهیی از بهتر شدن وضعیت در افغانستان به دنبال نداشتهاند.
آزادسازی طالبان نه تنها به روند صلح (اگر چنین روندی وجود داشته باشد، زیرا برخی از مقامهای ارشد کشور باور دارند که در افغانستان تا به حال چیزی به نام روند صلح شکل نگرفته است) کمک نکرده، بلکه خلاف آن به تشدید جنگها و حملات گروه طالبان نیز انجامیده است. افرادی که تا به حال بر اساس درخواستهای تضرعآمیز ارگنشینان از زندانهای پاکستان رها شدهاند، هیچ نشانهیی از آنها در دست نیست و بسیاریها باور دارند که آنها دوباره به صفوف طالبان برگشتهاند و همین حالا در جبهههای نبرد، مشغول مرگآفرینی استند.
اگر رهایی زندانیان طالبان اثری بر تأمین صلح در کشور میداشت، حالا باید نشانههای چنین اثری نمایان میشد و حداقل حملات مرگبار طالبان کاهش میپذیرفت. اگر در گذشته رهایی طالبان در تأمین صلح هیچ اثری نداشته، پس میتوان نتیجه گرفت که رهایی ملا برادر نیز تأثیری در جریان صلح نخواهد داشت. از جانب دیگر، اگر واقعاً آنگونه که دولتمردان کشور مدعیاند که رهایی ملا برادر تأثیری تعیینکننده در تأمین صلح میگذارد، پس چرا در رهایی این پیکِ صلح تعلل روا داشته شده است. چون واقعاً اگر ملا برادر چنین اثر معجزهآسایی در تأمین صلح میداشت، نیاز نبود که دولت افغانستان و جامعه جهانی اینهمه تلفات جانی و مالی را برای تأمین صلح در افغانستان متحمل شوند. حتا اگر دولت پاکستان حاضر به رهایی ملا برادر نبود، ولی نیروهای امریکایی همانگونه که رهبر القاعده را شکار کردند، توانایی این را داشتند که یک فرد را از زندان پاکستان بیرون کنند. زیرا بر اساس گفتههای مقامهای کشور، این فرد میتواند ناجی صلح و امنیت در کشور شود. اما همه میدانند که این گونه ادعاها هیچ اساس و بنیاد واقعی ندارند و ملا برادر به هیچ صورت آنگونه که تبلیغ شده، تأثیری در تأمین صلح و امنیت در افغانستان نخواهد گذاشت.
ملا برادر سالهاست که در زندان پاکستان بهسر میبرد و بدون شک سالهای زندان در وضعیت و جایگاهِ او در ساختار مخوف گروه طالبان، تأثیرگذار بوده است. او دیگر آن فرد شماره ۲ گروه طالبان نیست و نه هم به او اعتماد آنچنانی باقی مانده است. پاکستان با درک همین موضوع که ملا برادر دیگر یک مهره سوخته به شمار میرود، حاضر شد که او را از زندان رها کند. بدون تردید اگر ملا برادر که معلوم نیست پس از رهایی در کجا بهسر میبرد، دوباره به صفوف طالبان برنگردد، به افغانستان نیز برنخواهد گشت.
آقای کرزی در آخرین ماههای زمامداری خود که در همه عرصهها شکست را تجربه کرده، میخواهد از این مهره سوخته بینی خمیری برای خود بسازد و نشان دهد که برای تأمین صلح، حسن نیت به خرج داده و اعضای طالبان را از زندانهای پاکستان رها کرده است. بهترین استفادهیی که آقای کرزی از مهره سوختهیی چون ملا برادر میتواند ببرد این است که او را نیز به یکی از کشورهای همسایه غیر از پاکستان و ایران بفرستد و اگر قادر شد، در محور او فضای تبلیغاتی ایجاد کند؛ همان کاری را که با معتصم آغا جان کرد و پس از مجروح شدن در پاکستان، او را به ترکیه فرستاد. آیا موجودیت ملا معتصم آغا جان تأثیری در آرایش قوا و دیدگاههای طالبان داشته است؟ آیا این فرد توانست که در آوردن صلح آقای کرزی را کمک کند؟ بدون شک که پاسخ به این پرسشها منفی است. پس همانگونه که در مورد دیگر آزادشدهگان منفی است، در مورد ملا برادر هم چنین خواهد بود.
آقای کرزی پس از اینهمه تلاش (اگر واقعاً چنین تلاشی وجود داشته است) نمیداند که صلح در افغانستان با رهایی زندانیان طالبان و یا هر گروه دیگری تأمین نمیشود. برای تأمین صلح نیاز به استراتژی و برنامه است که متأسفانه نه شورای صلح از آن برخوردار است و نه هم ارگ ریاستجمهوری. همانگونه که بارها تذکر رفته است، بحث صلح در افغانستان به این گروه و یا آن گروه مسلح مربوط نمیشود. هرچند این گروهها در اخلال امنیت و بیثباتیها در کشور نقش دارند، ولی بدون شک کل قضیه و معادله صلح نمیتوانند باشند. اگر طالبان دستاوردهای افغانستان را به رسمیت میشناسند و نسبت به تحولات جدید سیاسی با احترام برخورد میکنند، میتوانند سلاحشان را بر زمین بگذارند و به روند سیاسی در کشور ملحق شوند؛ روندی که اساساتِ آن دموکراسی و حقوق بشر است و هیچ فرد و گروهی قرار نیست بنا به قرایتهای شخصی خود، آنها را به نفع خود مصادره کند.
مردم افغانستان بیش از ده سال پیش، دموکراسی را به عنوان نظام سیاسیِ خود پذیرفتند و با تمام کاستیهایی که این روند داشت، تا به امروز از آن حمایت کردهاند. مردم افغانستان حاضر نیستند به دلیل بغاوت برخی گروهها، تن به استبداد و دیکتاتوری بدهند و به نظامی برگردند که به گذشته و تاریخ تاریکِ افغانستان مربوط میشود.
اگر صلح در افغانستان تأمین نمیشود، باید ریشههای آن را در عملکرد دولتمردان جستوجو کرد. آیا برای یک بار هم که شده، آقای کرزی تلاش کرده که مشکل صلح و جنگ را در افغانستان آسیبشناسی کند؟ در کشوری که عدالت در زیرپای قدرتمندان خفه میشود، در کشوری که عدهیی به گونه سرسامآور به چپاول داراییهای عامه مشغولاند، در کشوری که بیکاری و فقر بیداد میکند و نزدیک به شصت درصد مردم آن زیرخط فقر بهسر میبرند، در کشوری که فساد و مواد مخدر به عنوان اقتصاد سیاه عمل میکند؛ چهگونه میتوان انتظار صلح را داشت؟
صلح یک مساله ملی و کثیرالوجه هست و تا زمانی که به این پرسشها پاسخ صحیح داده نشود، نه ملا برادر و نه ملا عمر میتوانند پیامآوران صلح برای افغانستان باشند!
Comments are closed.