احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمدعمران-د و شنبه 19 قوس / آ ذ ر - ۱۹ قوس ۱۳۹۷
دیدار زلمی خلیلزاد نمایندۀ ویژۀ امریکا در مورد صلحِ افغانستان با ضمیر کابلوف نمایندۀ روسیه برای افغانستان در مسکو، نقطۀ عطفِ تازهیی در مذاکرات صلح میتواند باشد. به نظر میرسد که سرانجام امریکاییها متوجه شدند که بدون حمایت بازیگران منطقهیی، آوردن صلح به افغانستان اگر کاری غیرممکن نباشد ولی دشوار و بسیار هزینهبردار خواهد بود. در حال حاضر، جانب امریکا بسیار مصمم و خوشبین به نظر میرسد که در روند صلح به نتایجِ فوری دست خواهد یافت.
زلمی خلیلزاد تلاشهای همهجانبهیی را برای گفتوگو با طالبان آغاز کرده و ظاهراً میخواهد برخی از کشورهایی که میتوانند در این زمینه موثر باشند ـ اعم از کشورهای عربی و نزدیک به طالبان و همسایههای افغانستان به شمول روسیه و چین ـ را در این قضیه با خود همراه کند. هرچند هنوز از این تلاشها نتیجۀ مملوس و امیدوارکنندهیی به دست نیامده، ولی کاخ سفید میخواهد پیش از برگزاری انتخابات ریاستجمهوری آن کشور، حرفی برای گفتن در مورد حلِ قضیۀ افغانستان برای مردم امریکا داشته باشد. به نظر میرسد که برای دونالد ترامپ رییسجمهوری امریکا خروج نیروهای آن کشور از افغانستان میتواند برگِ برنده محسوب شود.
یکی از وعدههای اساسیِ آقای ترامپ به مردم امریکا در انتخابات ریاستجمهوری آن کشور، بیرون کردنِ سربازانِ آن کشور از افغانستان بود که نتوانست به دلایل مختلف محقق گردد. آقای ترامپ نگاهی خوشبینانه به جنگ افغانستان ندارد و آن را اشتباه اسلافِ خود تلقی میکند و به همین دلیل در کمپاینهای انتخاباتیِ خود از آن به عنوان حربۀ سیاسی علیه رییسجمهوری پیشینِ آن کشور استفاده کرد. اما حالا خودش نیز ظاهراً در همان باتلاقی گیر افتاده که اسلافِ او گیر افتاده بودند.
تلاشهای صلح امریکا در حالی شدت یافته که سران دولت وحدت ملی میخواهند این تلاشها را بخشی از فعالیتهای خود قلمداد کنند، درحالیکه به گفتۀ بسیاری از کارشناسان و آگاهانِ مسایل سیاسی، دولت افغانستان هنوز هیچ محلی از اعراب در این تلاشها نیافته است. وقتی آقای خلیلزاد به کابل میآید و با سران حکومت دیدار میکند، سخنگویان ارگ از این دیدار به عنوان «گزارشدهی خلیلزاد به غنی» تعبیر میکنند. حال آنکه نه آقای خلیلزاد به غنی گزارش میدهد و نه او را در چنین حد و حدودی میبیند. شاید آقای خلیلزاد برای مصرف داخلی سران ارگ، اعتراضی نسبت به اینگونه تعبیر و توصیفها نداشته باشد، ولی به یقین میتوان گفت که آقای خلیلزاد هیچگونه گزارشدهی برای ارگ نداشته است.
اگر سران حکومت وحدت ملی اینقدر توانایی و کفایت میداشتند که در زمینۀ صلح و گفتوگو با طالبان به نتیجۀ موثری دست پیدا کنند، امریکا وارد قضیه نمیشد. شاید یکی از بدبینیهای رییسجمهوریِ امریکا نسبت به آقای غنی، همین ژستِ متکبرانۀ او باشد که میخواهد همه چیز را زیر کنترولِ خود نشان دهد، درحالیکه اصلاً چنین نیست. در این روزها وضعیتِ آقای غنی و حکومت وحدت ملی بسیار شبیه به وضعیت داکتر نجیبالله آخرین رییس جمهوری افغانستان در سایۀ کودتای هفت ثور شده است. در آن زمان نیز بدون آنکه دولت افغانستان در جریان مسایل قرار داشته باشد و یا در بازی گفتوگوهای صلح به او نقشی واگذار شده باشد، یک نفس از مصالحۀ ملی سخن میگفت و اینکه به زودی این تلاشها به نتیجه خواهند رسید؛ اما در واقعیت بازی اصلی را ادوارد شوادنادزیر وزیر خارجۀ شوروی سابق انجام میداد و گاهی نیز برای اینکه خود را متحد افغانسـتان نشان دهد، سری هم به کابل میزد و با داکتر نجیبالله دیدار میکرد.
وقتی شورویها داکتر نجیبالله را تنها گذاشتند، اصلاً روحِ او هم خبر نداشت که چه بر سرِ حکومتش خواهد آمد. روسها با بیرون کشیدن سربازانِ خود، به جنگِ چهارده سالۀ افغانستان برای خود نقطۀ پایان گذاشتند ولی داکتر نجیبالله را با تلی از جنگافزارهای بدون جنگنده در میان سیلِ مشکلات تنها رهـا کردند. آیا این تجربه قرار است در مورد افغانستان یک بار دیگر تکرار شود؟
اگر زیاد خوشبینانه به مسایل نگاه نکنیم، امریکا گزینۀ بهتری از تجربۀ شوروی در اختیار ندارد. این کشور نیز همان اشتباههایی را در افغانستان مرتکب شده که به شکلی دیگر آنها را شوروی سابق در این کشور انجام داده بود. اما وضعیتِ شوروی به اندازۀ وضعِ امروز امریکا در مسالۀ افغانستان خوب نبود. آن کشور در آن زمان مجبور بود با نیروها و کشورهای مختلفی رو در رو شود که امروز امریکا در چنان وضعیتی به سر نمیبرد. اگر حضور شوروی در آن سالها با واکنش تند مردم افغانستان و جامعۀ جهانی مواجه شده بود و اکثر کشورها از داعیۀ مجاهدین برای آزادی افغانستان حمایت میکردند، ولی امروز کمتر کشوری یافت میشود که به صورتِ علنی از داعیۀ طالبان پشتیبانی کند. اکثر مردم افغانستان با توجه به سالهای حکومت طالبان در کشور، نظر مساعدی به آنها ندارند. حتا همانهایی که دم از برقراری نوعی حکومت دینی میزنند، آن را جدا از نوع طالبانیِ آن میدانند. پس چگونه شد که حالا طالبان به عنوان نیـرویِ سیاسی به گفتوگوهای صلح دعوت میشوند؟
ظاهراً امریکاییها خوش ندارند که اشتباهاتِ خود را بهآسانی و در زمانِ کوتاه بپذیرند، اما اگر به عمقِ حوادثِ این سالهای افغانستان نگاه شود، بدون شک عامل عمدۀ وضعیتِ بهوجود آمدۀ فعلی، امریکا بوده است. این به معنای نگاه منفی به حضور این کشور و نادیده گرفتنِ نقش آن در تحولات مثبتِ افغانستان نیست، بل به معنای آن است که امریکا وضعیتِ مثبت را عملاً با ندانمکاریها و دادن قدرت به افرادی که توانایی مدیریتِ جامعه را نداشتند، به وضعیت منفی تبدیل کرد. حمایت امریکا از آقای غنی و تیمِ او به عنوان افرادی که به منافع امریکا میاندیشند و به آن وفادارند، این کشور را به سوی ناکامی در جنگ افغانستان سوق داد. شاید حالا امریکا این اشتباهِ خود را فهمیده باشد و در انتخاباتِ بعدی نخواهد از آقای غنی حمایت کند، ولی بغرنج شدنِ وضعیت افغانستان در سالهای پسین بدون شک به تصمیمِ امریکا در ایجاد حکومتِ فعلی برمیگردد.
Comments are closed.