احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمــد عمران/ دو شنبه 17 جدی 1397 - ۱۶ جدی ۱۳۹۷
دولت افغانستان هر زمانی که بحث گفتوگوهای صلح به میان میآید، از «صلح به مالکیت و رهبری افغان»ها سخن میگوید و بر آن تأکید میکند. اگر نقیضِ چنین گزارهیی را در نظر بگیریم، آنگاه سطحیگرایی و سادهنگری در چنین جملهیی را میشود بهدرستی تشخیص داد. نقیض گزارۀ «صلح به رهبری و مالکیتِ افغان»ها میشود: «صلح به رهبری و مالکیتِ مثلاً روسیه، پاکستان، امریکا و یا هر کشورِ دیگری که شما بخواهید از آن نام ببرید. آیا چنین صلحی امکان دارد و از طرفی چرا حکومتِ افغانستان همواره بر چنین گزارهیی تأکید میورزد؟
به نظر میرسد که رهبری حکومت وحدتِ ملی درک و برداشتِ درستی از وضعیت و آنچه که در پیرامونشان میگذرد ندارند؛ به همین دلیل همواره احساس میکنند که آنها از مسایلِ اصلییی که در مورد افغانستان میگذرد، بیاطلاع اند. از سویی، چنین تأکیدی بر روند صلح به این معنا نیز هست که رهبران فعلیِ حکومت نسبت به خود نیز چندان مطمین نیستند که آیا واقعاً رهبریِ کشور را به عهده دارند و دیگران با همین نام آنها را میشناسند. چنین عدم اعتمادی به مشروعیت و قانونی بودن خود، سران حکومت را وادار کرده که همیشه از گزارۀ «صلح به رهبری و مالکیت افغان»ها که نوعی تحقیر نسبت به خودشان در آن مستتر است، سود ببرند.
شاید رهبرانِ افغانستان هنوز معنای دقیق از چنین گزارهیی ندارند که با گفتنِ آن خود را مورد تحقیر و تمسخرِ دیگران قرار میدهند. همواره در کشورهایی که درگیر جنگ بودهاند، طرفهایی نیز وجود داشتهاند که یا به عنوان میانجی و یا تسهیلکننده عمل کردهاند. این طرفها میتوانند کشورها، گروههای دارای نفوذ و یا شخصیتهای سیاسی و جهانی باشند. همین حالا در بحث فلسطین، عراق، سوریه و بسیاری از کشورهای در حال منازعه، کشورهایی هستند که برای رسیدن به توافق میان حکومتهای این کشورها و مخالفان مسلحشان میانجیگری میکنند. این یک روالِ کاملاً پذیرفته شدۀ جهانی است و هرگز این کشورها نیامدهاند که بگویند «گفتوگوهای صلح باید تحت مالکیت و رهبری خودشان باشد.» چون آنها خود را نمایندۀ تامالاختیارِ مردم و کشورشان میدانند و باور دارند که هر کاری که بخواهد صورت بگیرد، بدون توافق آنها ممکن نیست جامۀ عمل بپوشد. پس در سخنرانیها و گفتوگوهایشان هرگز از گزارۀ تحقیرآمیز صلح مثلاً به رهبری و مالکیتِ سوریه و یا فلسطین یاد نمیکنند؛ چون میدانند که هر آن چیزی که قرار است به صورتِ قطعی اتفاق بیفتد، باید با توافق آنها صورت بگیرد.
اما سران حکومتِ افغانستان کاملاً عکسِ آن عمل میکنند؛ آنها از آنجایی که خود بهتر از هرکسِ دیگری میدانند که مشروعیتشان سالهاست از میان رفته، به برگزاری صلح به رهبری خود تأکید دارند. منظور این رهبران از «صلح به رهبری و مالکیتِ افغانها»، «صلح به رهبری و مالکیت اشرفغنی» است و نه مردم افغانستان. آنها نگران اند که نشود در روند گفتوگوهای صلح کنار زده شوند و موقعیت سیاسیشان به خطر بیفتد. آنها نگران اند که امریکا و پاکستان بر سرِ جایگاهشان در قدرت دست به معامله بزنند. در غیر این صورت، اگر بحث صلح در افغانستان باشد، بدون تردید به مردم افغانستان مربوط میشود و اگر در چنین صلحی منافع مردم تأمین نشود، بدون شک مردم نسبت به آن بیتفاوت نخواهند بود. ولی سرانِ حکومت چنین نمیپندارند. آنها در ضمن گفتوگوهای صلح میخواهند که بر نقش و موجودیتِ خودشان به عنوان زمامداران افغانستان نیز تأکید شود، تا حداقل مشروعیتی در سطح منطقه و جهان پیدا کنند، چون دیگر برای این رهبران مشروعیت داخلی و مردمی به هیچ صورت نمیتواند متصور باشد. اگر اشرفغنی واقعاً رهبری بیرون شده از آرای مردم میبود، حالا نگران چنین صلحی نمیبود. او اگر خود را واقعاً نمایندۀ مردم افغانستان میدانست، باید میفهمید که هیچ صلحی بدون حضور نمایندهگان حکومت افغانستان قابل پذیرش و تحمیل نخواهد بود. بگذار که دیگر کشورها در این رابطه میانجیگری و پادرمیانی کنند ولی در آخر این مردم افغانستان اند که در مورد آنچه که باید در کشورشان رخ دهد، تصمیم خواهند گرفت.
از جانب دیگر، موضوع افغانستان تنها موضوع داخلیِ این کشور نیست. نه فعلاً و نه در گذشته مسایلِ افغانستان تنها بُعد داخلی نداشته است. حداقل در چهار دهۀ گذشته پای بسیاری از قدرتهای جهانی و منطقهیی در مسالۀ افغانستان مشهود بوده و بدون همکاری و کمکِ این کشورها رسیدن به توافق سیاسی با هر گروه و جناح در حالِ جنگ اگر غیرممکن نباشد ولی بسیار دشوار است. انکار بُعد منطقهیی و جهانیِ قضیۀ افغانستان، افتادن در دام ناآگاهی و عدم فهم وضعیت میتواند باشد. اگر مشکل افغانستان بُعد منطقهیی و جهانی ندارد، چرا سران حکومت در حال رایزنی و گفتوگو با مقامهای کشورهای منطقه و جهان در خصوص آوردن صلح هستند؟
بدون شک صلح در افغانستان زمانی مستقر میشود که در کابل حکومتی قدرتمند و دارای مشروعیت سیاسی استقرار یابد. زمامدارانِ فعلی نه از درونِ صندوقهای رای بیرون شدهاند و نه هم مشروعیت سیاسی و مردمی دارند؛ پس باید نگران مسالۀ گفتوگوهای صلح باشند؛ چون علاوه بر طرف مقابلشان، کشورهای دیگر و بهویژه امریکا هم میدانند که آنها چگونه قدرت را به دست آوردهاند. حالا اگر چنین زمامدارانی نمیتوانند در گفتوگوهای صلح محلی از اعراب بیابند، حقشان است.
Comments are closed.