احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:سه شنبه 18 جدی 1397 - ۱۷ جدی ۱۳۹۷
کابل به احتمالِ قوی تنها پایتخت در جهان است که در آن برقِ بیستوچهارساعته نهتنها یک رؤیا شمرده میشود، بلکه اساساً برق و روشنایی به عنوان مهمترین بخش در خدماتِ شهری از ثبات و اطمینان برخوردار نیست و هر آن به دلیلِ یک حادثۀ جدی یا یک بهانۀ واهی میتواند روزهایِ روز قطع گردد و هیچ اتفاقِ خاصی هم نیفتد.
برق وارداتی ازبیکستان به کابل که در فصلِ زمستان به گونۀ نوبتی به خانههای مردم جریان مییابد، قرار گزارش رسانهها برای چندمینبار در این فصل ـ به دلیل درگیری نیروهای امنیتی و طالبان در منطقۀ سنگسوراخِ ولسوالی دوشی بغلان ـ قطع گردیده است. البته با قطع برق وارداتی ازبیکستان، برق ولایتهای پروان، کاپیسا، میدان وردک، غزنی، لوگر و پکتیا نیز در کنارِ کابل قطع شده است.
این بیبرقی و خاموشی درحالی است که زندهگی در دنیـایِ امروز در تمام عرصهها به انرژی برق وابسته است و برق یک شریانِ بسیار حیاتی در هر کشوری شمرده میشود. کابل اما به عنوان یک پایتختِ شش-هفت میلیونی و حضور وزارتخانهها و نهادهای بزرگِ ملی، محلِ رجوعِ میلیونها شهروند از سرتاسر کشور است و به دلیل مواجه بودن با چالش آلودهگیِ هوا، بیش از همۀ ولایات به برق وابسته است و نبود آن و یا قطعوخرابیهای مکررِ آن، چیزی جُز نشانۀ بیکفایتی دولت و پاسخگو نبودنِ شرکت برشنا یا همان «آورندۀ روشنیها» نیست.
برق کابل، بیوفاترین برق در پایتختهایِ جهان است و دلیلِ بیوفایی آن را به غیر از وزارت انرژی و شرکتِ برشنا باید در جاهایِ دیگری از جمله فرهنگِ اجتماعی و سیاسیِ افغانستان جستوجو کرد؛ همان فرهنگی که دایرۀ انتظارات و مطالباتِ جامعه از حکومت و میزان پاسخگوییِ نهاد قدرت نسبت به مردم را تعیین میکند.
بسیار راحت است که دولت را به صورتِ کُل و وزارت انرژی و شرکت برشنا را به صورتِ خاص به بیبرنامهگی و ناکارهگی و حتا فساد متهم کنیم و بگوییم که طی این هفده سال هیچ کارِ زیربنایی و بزرگی برای تولید برق در داخل و دستکم عرضۀ برقِ ۲۴ساعته در پایتخت نداشتهاند و فقط به برقِ وارداتییی تکیه کردهاند که با هر بار قطعِ باجخواهانۀ آن توسط تروریستان، هزینۀ وصل مجددِ آن ـ که شامل پرداخت پول برق به کشورهای صادرکننده بابتِ روزهای بیبرقی و پرداخت باج به تروریستان است ـ به دوشِ مردمِ فقیر و مظلومی میافتد که هیچوقت به معنای واقعی، لذت برق و روشنایی را نچشیدهاند. اما نکتۀ نهفته در این اتهام که تا حدودِ زیادی صادق است، فرهنگ اجتماعی و سیاسیییست که این فقر و مظلومیت را برای مردم و آن ناکارهگی و عدمِ پاسخگویی را برای حکومت و متولیانِ امور به میان آورده است.
جامعه و مردمی که نمیدانند برقراری امنیت، عرضۀ خدمات شهری و هزینۀ حفاظت از اموال عمومی به دوش حکومت است؛ جامعه و مردمی که هربار با قطع برق، عاجزانه به سراغ جنراتور میروند و در فصلهای بیبرقی نیز بلهای برقی را میپردازند که در آن خسارتِ برشنا از ناحیۀ قطع برق لحاظ شده؛ اصولاً و منطقاً صاحبِ یک حکومتِ مسوول و خدمات شهریِ پایدار نخواهند شد.
برشنا همواره به بسیار راحتی در پاسخِ مردمی که از هزینۀ مورد مطالبۀ این شرکت در فصل زمستان و بیبرقیهایی ناشی از وقوع جنگ یا برفکوچ شکایت داشتهاند، میگوید که: وقتی برق وارداتی قطع میگردد، همان مقدار برقِ اندکی که به خانههای مردم راه مییابد، برق حرارتیِ تولید شده در داخل است که نظر به قیمتِ تیل نرخگذاری میشود!
تا زمانی که این منطقِ ظالمانه را فرهنگِ اجتماعی و سیاسیِ افغانستان بپذیرد و تا زمانی که «مـا» حکومت را عاملِ مردم و خدمتگزارِ خود در تمام عرصهها به حساب نیاوریم، برق کابل و تمام شهرهای افغانستان همچنان بیوفا خواهد ماند.
Comments are closed.