گزارشگر:پوهنمل عبدالبشیر فکرت بخشی، استاد دانشکدۀ شرعیات دانشگاه کابل - ۳۰ جدی ۱۳۹۷
بخش دوم/
چنانچه نام همۀ پیامبران الهی در متون دینی ما تذکر میرفت، آنگاه کار تعیین اینکه چه دینی منشای الهی داشته و یا دارد، آسانتر بود. زیرا در آنصورت این امکان وجود داشت که نام بنیادگذارانِ هریک از ادیان جهان ـ اگر چنانکه نام آنها روشن و دقیق میبود ـ با اسامی پیامبران مذکور در متون اسلامی مقایسه گردد و اگر چنانکه این اسامی با هم تطبیق میکردند، آنگاه بهراحتی میتوانستیم در باب الهی بودن آن قضاوت کنیم. امّا این امکان بهصورت کلّی وجود ندارد. چون نام همۀ پیامبران الهی روشن نیست و از اینرو نمیتوان فیالمثل: در مورد اینکه آیا زرتشت خود یکی از پیامبران الهی بوده است یا خیر، بهراحتی قضاوت کرد. با این وجود، در باب الهی بودنِ ادیانی که منسوب به یکی از پیامبران ذکر شده در متون اسلامی ما هستند، تردیدی وجود ندارد. بدین پایه، ادیانی مانند مسیحیّت، یهودیّت، صابئین یا مندائیان (که پیروان حضرت یحیی خوانده شدهاند) و حنفا که پیروان حضرت ابراهیم بهشمار آمدهاند را میتوان به سبب آنکه تبارِ آنها به یکی از پیامبران مذکور در متون اسلامی ما میرسد، الهی انگاشت. در باب دینهای دیگر امّا با دشواریِ قضاوت روبهروییم. زیرا ما ـ چنانکه اشاره کردیم ـ بهدرستی از نام، مکان بعثت و خصوصیات پیامبران الهی دیگر آگاهی نداریم و به تعبیر قرآن، قصۀ تمام پیامبران در قرآن نیامده است و شاهد این مدعا عبارتی در آیۀ چهارم سورۀ نساء است به این عنوان: «ورسلا لم نقصصهم علیک»: و پیامبرانی که قصههای آنها را بر تو بیان نکردیم.
این در حالیست که شمار پیامبران الهی بنا بر روایتِ جاافتاده، به یکلکوبیستوچهارهزارتن میرسد و اگر این روایت را درست بینگاریم، آنگاه از این میان، صرفاً حدود بیستوپنج تن آنها را میشناسیم و بس. برخی از پژوهندهگان مسلمان در صحتِ و حجیّت روایت پیشگفته که ناظر بر تعیین شمار پیامبران الهیست، تردید کردهاند و از اینرو، بدین باورند که تعداد پیامبران الهی به مراتب بیشتر از یکلکوبیستوچهارهزار تن بوده است. زیرا به گواهی قرآن، هیچ امتی نبوده است که بیمدهندهیی در آن نگذشته باشد. با این حساب، امکان اینکه شمار پیامبران الهی بیش از آنچه باشد که در روایت أبی ذر نقل شده است، تقویّت مییابد.
اکنون که نمیتوان در باب الهی بودنِ شماری از ادیان با ارجاع به اسامی مذکور در متون اسلامی داوری کرد، گزینۀ بعدی همان ارجاع به باورهای بنیادین آنهاست. تردیدی نیست که شرایع همواره در معرض تغییرند و از اینرو، از دینی به دین دیگر تفاوت میکند. فیالمثل: نکاحِ همزمان با دو خواهر در شریعت حضرت یعقوب مجاز بود، درحالیکه در شریعت اسلامی مشروعیّت ندارد. بدینسان، ازدواج میان خواهر و برادر در شریعت حضرت آدم –شاید بنا بر مصلحت بقای نوع انسان و اطفای غریزه و …- اباحت داشت، درحالیکه اسلام مشروعیّت چنین ازدواجی را برنمیتابد و از آن بازمیدارد. اعتقادات دینی امّا در معرض تغییر نیستند، بلکه به منزلۀ گوهر ثابت و لایتغیّر، در میان تمامی دینهای الهی مشترکاند. بنابراین، دین ـ معنایی فنّیتر ـ غیر از شریعت است. زیرا شریعت ناظر بر احکام عملی، جزیی و متغیّر است، درحالیکه دین سرشتِ اعتقادی، کلّی و ثابت دارد و با گذر زمان دستخوشِ تحوّل نمیشود. روی این بیان، داوری در باب الهی بودن یک دین بر بنیاد احکام عملی (شریعت) آن چندان قطعیّت ندارد. زیرا بسیار ممکن است آنچه در دین قبلی مشروعیّت داشته، در اسلام که بعدتر آمده نامشروع اعلام گردیده باشد. با این حساب، سنجش اینکه کدام دین الهی است، با معیار ارجاع به معیار باورهای بنیادین آن موجهیّت مییابد. از آنجاییکه فیالمثل یکتاپرستی و اعتقاد به زندهگی پس از مرگ گوهر اصلی و مشترک همه پیامرسانهای الهی را تشکیل میدهد، هر دینی که توحید در آن به عنوان آموزۀ بنیادین مطرح باشد را میتوان الهی انگاشت. اگر چنانکه دینی از بنیاد بر شرک و یا چندخدایی بنا یافته باشد و یا هم در آن اعتقادی به زندهگی پس از مرگ موجود نباشد، آن را میتوان وضعی و بشری توصیف کرد. مشکل عملی این رویکرد آن است که آموزه یا آموزههای بنیادین بسیاری از ادیان عمدتاً در بستر تاریخ دچار تغییر و تحریف شده است و از اینرو با رجوع به شواهد تاریخی نمیتوان به طور حتم مشخص کرد که فیالمثل: دین بودایی، هندویی و یا زرتشتی در ابتدا بر بنیاد توحید استوار بوده است، یا شرک و یا بیخدایی. از سوییهم، از واقعیّت موجود ادیان نمیتوان به سرچشمۀ نخستینِ آنها استدلال کرد. زیرا بسیاری از ادیان با گذر از پیچوتابهای تاریخ دچار تحوّل گردیدهاند و یکی از صورتهای این تحوّل را میتوان انتقال از توحید به شرک نشان داد. فیالمثل، آنچه در مسیحیّت موجود به نظر میرسد، نوعی شرک اقنومی است ، که اگر با پیام مشترک و اصلی رسولانِ الهی مقایسه شود، از بنیاد همخوانی ندارد؛ این در حالیست که نخل دین مسیحیّت ریشه در بیشۀ وحی داشته است. از اینجاست که در تعیین الهی یا بشری بودنِ منشای ادیان نمیتوان بر واقعیّت موجودِ آنها اطمینان کرد. زیرا چنین اطمینانی، دگردیسیهای تاریخی در آموزههای بنیادینِ ادیان را نادیده میگیرد. برای توضیح بیشتر سه دینِ هندویی، بودایی و زرتشتی را بالترتیب موضوع بحث قرار میدهیم:
دین هندویی
دین هندویی از بزرگترین ادیان در مناطق جنوب و شرق آسیا، بهویژه هند است که بهدرستی نمیتوان مبدای ظهور آن را مشخّص کرد. بعضی از حفاریهای باستانشناسی در منطقهیی بهنام موهنجودارو(Daro Mohenjo) در کرانۀ رود سند نشان میدهد که آیین هندو پیش از ورود آریاییان به هندوستان وجود داشته است . گفته میشود که اقوام آریایی در حدود یکهزاروپنجصدسال پیش از میلاد به سرزمین هند مهاجرت کردند و اگر فرض را بر صحت این گزارش بگذاریم، آنگاه میتوان مدعی شد که آیین هندوییسم بیش از ۳۵۰۰ سال قدمتِ تاریخی دارد. وداها (Vedas) مجموعهیی از کتب مقدس هندوان است که محققان تاریخ تصنیف آنها را ۱۴۰۰ تا ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد دانستهاند و روی این بیان، سالهای ۱۵۰۰۰ الی ۸۰۰ قبل از میلاد را دورۀ ودایی نامیدهاند. وداها عبارتند از:
۱٫ ریگ ودا (وِدای ستایش)
۲٫ یجور وِدا (وِدای قربانی)
۳٫ سام وِدا (وِدای سرودها)
۴٫ اِتهَروَ وِدا (وِدای اِتهروان که منسوب به نویسندۀ آن است)
افزون بر آن، کتابهای دیگری چون: بهَگَوَد گیتا (قرن ششم قبل از میلاد) که به معنی سرود خدای مجید است و اوپانیشادها (فاصلۀ میان ۵۰۰ تا ۸۰۰ پیش از میلاد) نیز در میان هندوان از جایگاه ویژهیی برخوردار است. هندوها به خدایان متعددی قایلاند که از آنجمله میتوان از: اگنی (Agni) (خدایِ) آتش، وارونا (Varuna) خدای آسمان، ایشوار (Isvara) قادر متعال، رودرا (Rurdra) (خدایِ) وحشتناک، راما (Rama) (خدایِ) دلپذیر، کریشنا (Krishna) (خدایِ) آبیِ پُررنگ، یاما (Yama) (خدایِ) ارابهران، اَشوین (Asvin) (خدایِ) اسبسوار و … نام برد. وجود این تعداد خدایان در دین هندویی باعث شده است که اکثریّت نویسندهگان و پژوهشگران تاریخ ادیان هندوییسم را دین شرکی (چندخدایی) بهحساب آورند. به پارهمتن زیر بنگرید:
علاوه بر این، عوامل شرکآمیز زندهیی نیز در آیین هندو وجود دارد. رویّۀ کلّی هندو مشتمل بر نوعی شرکِ ریشهدار است و به همین دلیل، آن را دین ۳۳۰ میلیون خدا نامیدهاند.
بدینسان، وجه شرکآمیز بودن آیین هندویی رنگ و ریشۀ محکمتری بهخود میگیرد. با این وجود، به قول سیمون بلکبورن : همیشه واضح نیست که یک دینِ به ظاهر شرکآلود مانند آیین هندو، واقعاً شرکآلود است یا این که باید معبودهای آشکارا متفاوت در آن دین را جلوههای خدای واحد دانست . یکی از شاخههای آیین هند که در ادوایته ودانته است، عالم را چیزی جز توهّم نمیداند. در این مکتب فکری، هر نوع ثنویّتی مورد انکار است (ادوایته از اصطلاح سانسکریت به معنای «لا- ثنویّت» گرفته شده است). در این نگاه، تنها برهمن وجود واقعی دارد و باقی خیال است و سراب.
از ره غفلت عدم را هستی اندیشیدهایم
شبههتقریریم، استفهام ما انکاری است
بیـدل
Comments are closed.