جهـان افغانستان را به فراموشی می‌سپارد؟

گزارشگر:احمــد عمران - ۰۵ دلو ۱۳۹۷

این روزها به‌صورت عجیبی ارگ سراسیمه و مشوش به نظر می‌رسد. هرچند که سخنگویان و مشاورانِ اشرف‌غنی رییس حکومت وحدت ملی تلاش دارند که اوضاع ارگ را آرام نشان دهند ولی نه در لحنِ آقای غنی و نه هم در تصمیم‌هایی که به‌طور آنی و شتاب‌زده طی این روزها گرفته، آرامش به چشم می‌خورد. استرسِ آقای غنی از دو ناحیه این روزها عود کرده است. هرچند که او به گونۀ طبیعی آدمِ استرس‌زا و نگرانی است، ولی گاهی برخی عواملِ خارجی استرسِ او را به نقطۀ غلیان می‌رسانند. یکی از این عوامل خارجی می‌تواند موضوع انتخابات و mandegarتکتی باشد که او برای خود از سرِ ناگزیری و ناچاری تدارک دید. هرچند گفته می‌شود که دیپلومات‌های خارجیِ مقیم کابل به او مشوره داده بودند که می‌تواند به‌صورتِ آبرومندانه‌یی سیاست را ترک کند، ولی به نظر می‌رسد که آقای غنی یک دور رسیدن به قدرت را برای خود کافی نمی‌داند، آن‌هم یک دور قدرتی که هر روز با نق‌زدن‌های سپیدار و دیگر جناح‌های قدرت در افغانستان طعمِ آن برایش تلخ ساخته می‌شد. این بار آقای غنی پیشِ خود تصمیم گرفته که قدرت را به‌صورتِ کامل در انحصارِ خویش درآورد و آن‌وقت هرچه را که دلش خواست، مو به مو بدون داشتنِ کدام موی دماغ انجام دهد. اما این‌که او خود را براساسِ چه محاسبه‌یی می‌تواند پیروز انتخابات ببیند هم جالب است. چون این‌بار بدتر از سال‌های پیش و انتخابات‌های گذشته، هیچ چیزی به نفعِ او رقم نخورده است. نه در تیمِ خود افراد قدرتمند را دارد و نه هم مردم عادی از او دلِ خوشی دارند که برایش رای بریزند.
تشت رسوایی انتخابات سال ۱۳۹۳ حالا دیگر با تمامِ جزییات از بام افتاده و مردم می‌دانند که در آن انتخابات چه شد و چگونه به کمک وزیرخارجۀ امریکا حکومتِ توافقی به میان آمد. این‌بار ایالات متحدۀ امریکا به دلیل اشتباه‌های سیاسی و تاریخیِ غنی حاضر نیست که حتا مأمور آشپزخانۀ کاخ سفید را به میانجی‌گری او با مخالفانِ سیاسی و رقبایش بفرستد، چه رسد به وزیرخارجه‌اش. این را آقای غنی درک کرده که حمایتِ امریکا از خود را در این انتخابات به‌صورتِ کامل از دست داده است. یگانه بانک رایِ او دیگر از او حمایت نمی‌کند و این برای مردم افغانستان فرصتِ مناسبی است که یکی از قلدرهای سیاست را بر اساس تعریفی که از دموکراسی وجود دارد، از قدرت پایین آورند. یکی از تعاریف‌ِ دموکراسی که این روزها زیاد مورد توجه سیاست‌شناسان قرار گرفته، این است که در دموکراسی مردم می‌توانند افراد قلدر و مستبد را از اریکۀ قدرت کنار بزنند. به باور سیاست‌شناسان، مهم‌ترین تعریف دموکراسی همین است و نه این‌که گفته شود حکومت مردم بر مردم. چون به باور آن‌ها هیچ‌گاه مردم چنان فرصتی پیدا نمی‌کنند که قدرت را همه در دست داشته باشند و حکومت کنند. این فریبی بیش نیست، ولی این قدرت را اگر دموکراسی خوب کار کند، به‌دست می‌آورند که خود را از شرِ اراذل و اوباش در سیاست نجات دهند.
گفتیم که سراسیمه‌گی آقای غنی را در تصمیم‌های شتاب‌زده و سخنان دشنام‌آمیزِ او به‌خوبی می‌توان شاهد بود. او به‌تازه‌گی محمد محقق معاون دومِ ریاست اجرایی را از سمتش طی یک فرمان برکنار کرد. تصمیمی که با واکنش سختِ شخص محقق و ریاست اجرایی روبه‌رو شد. این تصمیم به هیچ صورت قانونی بوده نمی‌تواند، چون آقای غنی از نص قانونی که علیه محقق استفاده کرده، درست برداشت نکرده است. در آن مادۀ قانون گفته شده: مقام‌هایی که در انتخابات شرکت می‌کنند یعنی یک موقعیت کلیدی در یک تیم به‌دست می‌آورند، نمی‌توانند به وظایف‌شان در حکومت ادامه دهند. اما آقای محقق را آقای غنی به معاونت دومِ ریاست اجرایی منصوب نکرده که حالا قدرتِ عزلش را هم داشته باشد. آقای محقق همان‌گونه که خودش و داکتر عبدالله وارد قدرت شدند، این موقعیت‌ها را از آنِ خود ساخته‌اند و تا زمانی که توافق‌نامۀ سیاسی مدار اعتبار باشد، این افراد نیز در جاهایِ خود بوده می‌توانند.
از طرفی، آقای غنی دو تن از مشاورانِ خود را هم به دلیل حمایت از یکی از نامزدهای انتخاباتی از سمت‌های‌شان کنار زد و ولایت هرات را نیز که قبلاً در اختیار تیم داکتر عبدالله بود، به برادر سلام رحمیی معاون دفترِ خود بخشید تا بتواند در انتخابات پیشِ رو برایش مصدر خدمتی شود. همان‌گونه که آقای رحیمی از چنین آزمون‌هایی سربلند بیرون شد، این‌بار نوبتِ برادرش هست که خود را نشان دهد. اما این تصمیم نیز بسیار عجولانه گرفته شده و به‌زودی آقای غنی خواهد فهیمد که برادر سلام رحیمی در حکومت‌داریِ خود در هرات به ناکامی‌های عدیده‌یی خواهد رسید و شاید هم مجبور شود این ولایتِ بزرگ را قبل از انجام تقلب‌های انتخاباتی به نفعِ او ترک کند.
و اما مهم‌ترین موضوعی که باعث سراسیمه‌گی‌های آقای غنی شده، بحث صلح با طالبان است. سکانِ این گفت‌وگوها را همان‌طور که قبلاً تذکر رفت، امریکایی‌ها در دست دارند و حتا آقای غنی در جریان جزییاتِ این گفت‌وگوها هم قرار ندارد. سخنانی را که آقای غنی در روز ثبت‌نام با عصبانیتِ تمام ابراز کرد، ناشی از همین مسأله بود. ظاهراً خطابِ او در این سخنان، شخص خلیل‌زاد نمایندۀ وزارت خارجۀ امریکا در امور صلح افغانستان بوده است. او آوازه‌های مبنی بر ایجاد حکومت موقت را رد کرد و گفت که «حالا کسی آمده و برایش راه نشان می‌دهد که او زمانی حاضر نبوده که او را شاگرد هم بگیرد.» هرچند که آقای خلیل‌‌زاد و غنی در یک زمان و در یک دانشگاه درس می‌خوانده‌اند ولی معلوم نیست که آیا واقعاً خلیل‌زاد از او خواسته بوده که شب‌نویسی‌هایش را خانه برده بنویسد و یا مشکل در جای دیگری است که عجالتاً هر دو نفر نمی‌خواهند بیشتر از این در این مورد سخن بگویند.
این‌ها بدون شک از سوال‌های جدیدی اند که ذهن اکثریتِ باشنده‌گانِ کشور را به خود مشغول کرده‌ است. یک بار جهان پس از پیروزی مجاهدین و پایان جنگ سرد، افغانستان را به فراموشی سپرد که پیامدهای بسیار فاجعه‌باری را به بار آورد. این بار اما به نظر می‌رسد که سرنوشت آن به گفت‌وگوهای صلح امریکا با طالبان گره خورده است. این گروه حالا به یمن سیاست‌های نادرستِ کشورهای متحد افغانستان و برخی کشورهای منطقه، خواست‌های بلندپروازانه و امتیازطلبی‌های جاه‌طلبانه دارد. این خواست‌ها در صورتی که پذیرفته شوند، می‌توانند ضربۀ مهلکی به وضعیت سیاسیِ شکنندۀ کشور وارد کنند.
طالبان خواست نامشروع دارند و پذیرش خواست‌های نامشروعِ این گروه از جانب هر کسی که صورت گیرد، به معنای باج‌دهی و برگشت به گذشته خواهد بود. از طرف دیگر، هیچ ضمانتی وجود ندارد که با امضای توافق‌نامۀ صلح با طالبان، مردم افغانستان به صلح واقعی دست پیدا کنند. در درون جامعه به اندازۀ کافی زمینه برای تنش و درگیری وجود دارد و در کنار آن، عده‌یی از کشورهای منطقه همچنان تلاش خواهند کرد که از این جو به نفعِ خود استفاده کنند. به نظر می‌رسد که کاخ سفید همه چیز را به قمار گذاشته است و این بدترین معامله‌یی می‌تواند باشد که با سرنوشت یک کشور می‌توان انجام داد.

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.