فریادهای ما را راهی به بی‌کران‌ها نیست! (نگاهی کوتاه به شعر افریقا)

گزارشگر:احمد فرامین - ۰۳ دلو ۱۳۹۱

شعر افریقا، محصول برداشت‌های منفیِ شاعرانِ این قاره از استثمارگران اروپایی‌ست که هم‌چون دیواری در برابر تحول فکری و اجتماعی افریقایی‌ها ایستاده‌اند. شاعران افریقا از حوزه‌های مختلف برای آزادی از این قیدوبند کوشیده‌اند، اما تنها نتیجه‌شان خوردن شلاقِ بیشتر از استثمارگران بوده است. یعنی به محض آن‌که آوازِ خود را بر ضد استبداد بلند کردند، به زندان افکنده شدند و سال‌های زیادی از عمرشان را در چهاردیواریِ زندان سپری نمودند. مانند آنتونیو جاچینتو که چهارده سال در زندان بود. و همین‌طور شاعران دیگری که برای سروده‌های ضد استعماریی‌شان زندانی شدند و مورد شکنجه استعمارگرانِ حاکمِ وقت قرار ‌گرفتند.
جان‌‌مایه شعر افریقا را در سروده‌های انقلابیِ شاعران حوزه آنگولا چون آنتونیو جاچینتو و ژوفر روژا، از حوزه کینیا در اشعار شاعرانی چون جرد آنجیرا و خادامبی ازالاچ، از حوزه موریتانیا در سروده‌های شاعری چون عمر با، از حوزه افریقای جنوبی در شعر شاعرانی چون سیفو سپاملا، دنیس بروتوس، آزوالد متشالی، و همین‌طور در حوزه‌های دیگر چون مالیزیا، سنگال، بنین، کامرون، اوگاندا، موزابیک، نایجیریا را در سروده‌های شاعرانی چون اکوت پ بتیک، گابریل اوکارا، مالانگاتانا، امبلا زونه دیپوک و بیراگُ دیُب می‌توان مشاهده کرد.
غنی‌ترین سروده‌های این شاعران، از زمان جنگ‌های ضد استعماری سال‌های ۱۹۴۷ شروع شده و تا امروز ادامه یافته است.
شاعران افریقا از کشورهای مختلف با زبان مادریِ خود مانند «ایو»، «زولو» و «لو»  شعر سروده‌اند، اما برای رساندنِ آوازشان به جهانیان، شعرهای خود را به زبان‌هایی چون انگلیسی و فرانسوی ترجمه کرده‌اند و سپس به نشر رسانده‌اند. این کار آن‌ها خوشبختانه توانسته مورد توجه مخاطبین شعر جهان قرار بگیرد.
هرچند در حوزه زبان پارسی ترجمه‌های زیادی از شاعران جهان داریم، اما کارِ اندکی برای برگردانِ سروده‌های شاعران افریقا صورت گرفته است، و ما خواهان دریافت بیشتری از سروده‌های این دسته شاعران ـ برای غنامند شدنِ هرچه بیشتر شعر پیشرومان ـ استیم.
وقتی بحث درباره شعر افریقا به میان می‌آید، هدف و مقصودْ تمام حوزه‌های قاره افریقاست که در هر سطرِ شعرهای شاعران آن، می‌توان محرومیت‌های اجتماعی و آرزوی یک فرد را برای رسیدن به آزادی‌ دید. به بخشی از سروده‌های «کوفی آوونور» شاعر و محقق  معاصرِ افریقایی از حوزه غنا توجه کنید که «زندانی» نام دارد:

تو را گرفتند و بردند
و ما سخت به فکر فرو رفتیم
چه بر سرت خواهد آمد
در کدام کابوس درخشیدن خواهی گرفت
آن شب صدای فریاد و فغان برخاست
و من در شگفت ماندم کدام عزیز دل مادر
دربه‌در سردابه‌های بیداد گشته است؟

پس این دملی چرکین است که
می‌آزارد ملت‌ها را
دمل چرکین زندان‌ها، شکنجه‌ها، خونریزی‌ها
و گرسنه‌گی و فقر
یک روز این دمل خواهد ترکید
باید بترکد.

کوفی آوونور بسیار موفقانه در مقابل چیزی که ملتش را می آزارد، اعتراض خود را نشان می‌دهد و مسوولیت خود را در مقابل هم‌نوعِ خود به چهره یک شاعر ادا می‌کند. تعداد زیادی از شاعران در حوزه‌های متعدد افریقا به همین فکر زنده‌گی می‌کنند که باید ملت خویش را از فقر و زندان و شکنجه و خونریزی‌ نجات بخشند.
اکنون بخشی از سروده «ژان پاپتیست تاتی ـ لوتارد» شاعر دیگرِ افریقایی را بخوانید به‌نام «مرگ و تولد دوباره»:
…بگذار دریا طغیان کند و سرنگون شود با محموله ماهی و نمکش!
بگذار بشکافد آستر نیلی‌رنگ آسمان!
بگذار خورشید منفجر شود زیر شریان بند آتش‌افشانش!
چرا نباید جهان از نو بیاغازد؟
من در پگاه ملتی آماده قیام ایستاده‌ام
آن‌ها را می‌بینم که با ارواحی غرقِ عرق از قفس‌های خود می‌گریزند
همان‌گونه که خورشید، غرق نور
از آفاق شرق می‌گریزد!

در این شعر، تمام حرف دل یک شاعرِ افریقایی به‌صراحت بیرون آمده است و بر کاغذ سپید نقش بسته است. در این شعر، او و ملتش آماده به قیام هستند تا از قفس‌هایی که دیگران برای‌شان ساخته‌اند، بگریزند. به نظر شاعران افریقایی، سمت‌وسویی که شعر افریقا بدان روان می‌باشد، یک راه بسیار سرنوشت‌ساز است و از همین‌روست که شعر افریقا چهره‌یی خشم‌آلود و ضداستعمار دارد. رنج و محرومیت‌های دوامدار چنان بر روح شاعران افریقایی اثرگذار واقع شده، که خشم و پرخاش در واژه واژه سروده‌های این شاعران نمایان است و مثل چشمه‌سار جاری‌ست. مرثیه‌سرایی را فرض خود پنداشته‌اند و خواهان تحرک و تحول در جامعه خویش استند تا چیزهای از دست دادهشان را دوباره به‌دست آرند، آسوده و آرام، بدون هیچ‌گونه تشنج، به زیستنِ خود ادامه دهند و از زنده‌گی برده‌وار، رهایی یابند. این‌گونه است که سروده‌های‌شان بدون این‌که افریقایی باشد، جهانی‌ست و خواننده را به سوی خود کشیده، غرق در لذت می‌سازد.

چهره‌های موفق شعرِ معاصر افریقا:

آنتونیو جاچینتو ـ متولد سال ۱۹۲۶ در لواند
عشق من!
می‌خواستم نامه‌یی برایت بنویسم
تا یادآورِ روزهای دیدار در میعادگاه‌مان باشد
و شب‌های گم‌شده در لابه‌لای علف‌زاران
یادآور خلوتِ سرسبزمان در سایه درختانِ گوجه
ماهتاب تراویده از لابه‌لای شاخساران انبوه نخل
یادآورجنون شهوت‌آلود
و تلخی‌ِ گزنده جدایی‌مان…

کلمات سوزان
کلمات محزون آن نامه را
می‌خواستم برایت نامه‌یی بنویسم…
اما عشق من
افسوس، افسوس، افسوس
که تو را سواد خواندن نیست
و منِ بی‌نوا را سوادِ نوشتن!

عمر با / متولد سال: ۱۹۰۰ در مارتانیا
گاو- سرباز

چه‌گونه خبر نداری؟
که یک رأس گاو خوب شیرده
می‌تواند به خدمت احضار شود
و قابل تعویض است با یک عدد سرباز؟
***

گاوهای آشنا
به من می‌گویی حق‌جانب توست؟
پس آن دو گاوی که در رمه ارباب دیدم چه؟
اگر صدای‌شان بزنم
بی‌درنگ صاحب‌شان را می‌شناسند.

جرد آنجیرا / متولد سال: ۱۹۳۶ در کینیا

اگر
اگر در سفر
پای راستم به سنگی بخورد
نشانه خوبی‌ست
یعنی پولدار خواهم شد
اما اگر پای چپم به سنگ بخورد
از نیمه راه باز می‌گردم.

اگر پیراهنم را
پشت و رو پوشیده باشم
ذوق می‌کنم
زیرا نشانِ رو آوردن بخت است.

اما اگر خواب عشقم را ببینم
یک‌سره ناامید می‌شوم
زیرا نشان ناکامی‌ست.
خروسی می‌خواند
باید کشته شوم.

سیفو سپاملا / متولد سال: ۱۹۳۲ در ژوهانسبورگ
روز جزا
سیاه‌پوستان، خواننده به دنیا می‌آیند
سیاه‌پوستان، دونده به دنیا می‌آیند
سیاه‌پوستان، همیشه دوستدار صلح‌اند
این‌گونه افسانه‌ها، سیاه‌پوستان را ساده‌لوح جلوه می‌دهند
خواننده
دونده
دوستدار صلح
هیچ‌کس توفان خروشانِ درون ما را نمی‌بیند
هیچ‌کس کاسه لبریزِ صبر ما را نمی‌بیند
خندیدن، عذاب‌آور و ناممکن شده است
خواننده
دونده
دوستدار صلح
آری، به یقین، ما ترانه خواهیم خواند در شب‌های تا سحر بیدار
و دونده‌های خوبی خواهیم بود برای پشت سرگشتنِ همه موانع
اما آن‌چه تردید دارم دوست داشتن صلحی‌ست
که سفیدپوستان را اربابِ ما می‌خواهد!

اشتراک گذاري با دوستان :

Comments are closed.