احمد مسعود: طالبان به هیچ تعهد خود به غیرقرارداد خود با آمریکا عمل نکردهاند.
گزارشگر:احمــد عمران - ۱۹ دلو ۱۳۹۷
همزمان با آغاز نخستین روز برگزاری نشست مسکو با شرکت جمعی از طالبان و سیاسیون افغانستان، محمداشرف غنی رییس حکومت وحدت ملی نیز در یک مناظرۀ تلویزیونی شرکت کرد. این مناظره که مشخص بود بیشتر از آنکه از سوی یک رسانۀ خصوصی برگزار شده باشد، ارگ در برگزاری آن نقش بازی کرده، بهجای آنکه روشنگرانه و در جهتِ اهدافی باشد که آقای غنی برای خود تعریف کرده بود، برعکس پراکندهگی فکری، عدم تمرکز و عصبانیتِ پنهانِ او را به رخ میکشید.
با آنکه عیب و ایرادهایی در برگزاری مناظره به چشم میخورد و دلیل اصلیِ آن نیز همان بود که مناظره نه از سوی رسانه بل به فرمایش دستگاه قدرت تهیه شده بود؛ اما در میانه و پایان آن مجری مناظره منسجمتر توانست که پرسشهای خود را مطرح سازد. آنانی هم که به این مناظره دعوت شده بودند و پرسشهایی از آقای غنی میکردند، بیشتر کسانی بودند که در راستای سیاستهای ارگ قرار دارند. نخستین پرسش مجری برنامه، شاید بدترین پرسشی بود که ممکن است در یک مناظره و یا گفتوگوی رسانهیی اتفاق بیفتد. مجری برنامه از آقای غنی پرسید: «سه چیزی که خواب را از چشم شما میرباید کدامها اند؟» و آقای غنی که در برابر چنین پرسشی دستپاچه شده بود، پاسخی بدتر از پرسش ارایه کرد و گفت: «هیچ چیزی خواب از چشم من نمیپراند، من برای این هستم که خواب را از چشم مردم افغانستان بپرانم.» این پاسخ خوبی در چنین مواقعی نمیتواند باشد، ولی از حق نگذریم با آمدن آقای غنی بر اریکۀ قدرت واقعاً خواب از چشمِ بسیاریها پریده است و کمتر کسی در افغانستان در موجودیتِ او خواب آرام دارد. آقای غنی در طی نزدیک به پنج سال، به جای آنکه برای مردم افغانستان خواب خوش و آرام هدیه کند، خواب و آرامش را از آنها گرفته و هر روز همه منتظرند که با چه واقعۀ غیرمترقبۀ تازهیی مواجه خواهند شد.
آقای غنی در این مناظره ضعیفتر از آن ظاهر شد که احتمالش میرفت. او هیچ حرفِ تازه و نوی نداشت که برای مردم بگوید. پاسخهای او همان حرفهای تکراری پنج سالِ گذشتهاش بودند. هرچند که محور اصلیِ مناظرۀ آقای غنی، بحث صلح بود و گمان میرفت که تلاش دارد آنچه را که در مسکو برگزار میشود، کمبها نشان دهد؛ اما در واقعیت این خودش بود که ضعفها و ناتوانیهایش را آشکار میکرد. او بسیار تلاش کرد که در برابر سیاسیونی که در نشست مسکو شرکت کرده بودند، جبههگیری نکند و به آهستهگی از کنار آنها رد شود ولی مزاج عصبیِ آقای غنی این فرصت را از او گرفت و در چند مورد تلاش کرد که بر آنها بتازد. از جمله گفت که «این افراد کیها اند؟ و چهقدر در جامعه به عنوان رهبر شناخته میشوند؟» او گفت که این افراد موفق نشدهاند که انتخابات حزبی بهراه اندازند تا موقعیت و تعداد طرفدارانِ خود را مشخص سازند. ولی وقتی که مجری برنامه نام چند تن از شرکتکنندهگانِ نشست مسکو را یادآوری کرد، به ناگهان آقای غنی متوجه خبط سیاسیِ خود شد و تلاشهای نافرجامی به خرچ داد که حرفهای قبلیاش را ترمیم کنـد.
آقای غنی در این مناظره نتوانست که طرح صلحِ خود را که گویا در کنفرانس ژنیوا ارایه کرده بود، وضاحت بخشد. هیچ نکتۀ دقیق و روشنی در سخنانِ او مبنی بر اینکه چگونه ممکن است با طالبان و یا هر گروه دیگری که در افغانستان به جنگ مسلحانه ادامه میدهند، روی میز مذاکره نشست و گفتوگو کرد، وجود نداشت. او با کلیگویی و سخنان عاطفی میکوشید که موضعِ خود را برحق و مردمی نشـان دهد. به همین منظور از تلاشهایش برای رفع بیکاری، فقرزدایی و حل تنشهای اجتماعی سخن گفت؛ سه عرصهیی که حکومتِ او در آنها بهشدت ناکام هستند و هیچ دستاوردی ندارند.
بخشی از سخنانِ آقای غنی بر حمایت از نیروهای امنیتی کشور متمرکز بود که این روزها از نظر عاطفی توانسته به اندازۀ کافی در جامعه سروصدا ایجاد کند. این واکنشها هم زمانی برانگیخته شدند که عباس استانکزی یکی از طالبان در دفتر قطر اعلام کرد که طالبان خواهان انحلال نیروهای امنیتی افغانستان اند. هرچند در نشست مسکو آقای استانکزی این سخنان را رد کرد و گفت که از حرفهای او تعبیر درست نشده است، ولی آقای غنی به اندازۀ کافی روی این مسأله مانور اجرا کرد.
البته بحث نیروهای امنیتی کشور با آنهمه قربانی که در راه حفظ و تحکیم نظام به عنوان یک اصل پذیرفته شده انجام دادهاند، نه برکسی پوشیده است و نه هم میتوان که از آنها چشمپوشی کرد. در اینکه مردم افغانستان نمیخواهند به سالهایی برگردند که در آن ساختارهای امنیتی با تلاشهای یکی از کشورهای همسایه منهدم شد، جای شک وجود ندارد و در ضمن مردم افغانستان به هیچ صورت خواهان برگشت به نظام طالبانی نیستند. نظامی که در آن حیثیت و وقار انسانیِ مردم زیر چکمههای تمامیتخواهی و استبداد قومی و تندروی مذهبی خُرد و خمیر میشود. اما اینها به معنای آن نیست که مردم از حکومتِ فعلی با آنهمه اشتباههای تاریخیِ آن حمایت میکنند.
آقای غنی در حالی خود را «رییس جمهور منتخب» اعلام میکند که خود اصول دموکراسی و رسیدن به قدرت را از راه مشروع زیرپا کرده است، ولی در مناظرۀ تلویزیونی خود تأکید دارد که راه و میکانیسم رسیدن به قدرت در قانون اساسی افغانستان تسجیل یافته است. اگر واقعاً آقای غنی ارزشهای قانون اساسی را حرمت میگذاشت، امروز طالبان از عدم مشروعیت نظام سـیاسی در کشور سخن نمیگفتند و خواهان نابودی آن نمیشدند. آقای غنی که خود به عنوان عنصر قانونشکن از راهِ فراقانونی قدرت را به چنگ آورده، این فرصت را به گروههای مسلحِ مخالف فراهم کرده است که ارزشهای قانون اساسی را زیر سوال ببرند. آقای غنی از آن سیاستمدارانی است که وقتی چیزی در راستای منافعشان بود، از آن حمایت میکنند ولی اگر در راستای منافعشان قرار نگرفت، آن را زیر پا میگذارند. او با قانون اساسی کشور همین کار را کرده و امروز چوب بیحرمتیهایش را به قانون اساسی و ارزشهای مردمسالارانه میخورد.
آقای غنی این روزها خوابهای آشفتهیی دارد. از یکسو موقعیتِ خود را در خطر میبیند و از سوی دیگر فکر میکند که دیگر از حمایت امریکا، که برای بقای او یک اصل خدشهناپذیر است، برخوردار نیست. به همین دلیل، در کُل مناظرۀ تلویزیونیِ خود بهصورتِ تضرعآمیزی از امریکا و نقشی که در افغانستان دارد، دفاع کرد و حتا به یک مورد از اختلافنظرهای خود با خلیلزاد و یا ادارۀ ترامپ اشاره نکرد. او میداند که اگر حمایتِ امریکا را نداشته باشد، در داخل افغانستان هیچ پایگاه و جایگاهی ندارد و مجبور است که دوباره این کشور را ترک کند و در کنار فرزندانش در آن سوی آبها به زندهگی ادامه دهد.
Comments are closed.